صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۸۲۳۶۲۹
تعداد نظرات: ۵۹ نظر
تاریخ انتشار: ۱۱:۳۸ - ۰۳ بهمن ۱۴۰۰ - 23 January 2022

چرا «حراج هنری تهران»، مسعود فراستی را «اذیت می‌کند»؟

اگر اذیت می‌شود احتمالا به خاطر این است که اساس و پایه همه عقاید کارل مارکس، یک نظریه است ... البته این را به صراحت نمی‌گوید بلکه از همان دری وارد می‌شود که صدا و سیما را خوش آید. چون رسانۀ رسمی هیچ استقلال فکری و هنری را برنمی‌تابد.

  عصر ایران؛ مهرداد خدیر- اگر تلویزیون ایران، ملی بود و همۀ صداها در آن منعکس می‌شد یک نفر به اسم «مسعود فراستی» به صرف اطلاعاتی که دربارۀ سینمای آمریکا و علاقۀ ویژه‌ای که به «جان فورد» دارد به خود اجازه نمی‌داد هر جلوۀ هنری دیگر را نفی و نقد کند و پای خود را از دایرۀ سینما هم بیرون بگذارد و برود سراغ «حراج هنری تهران».



  قرار بود در برنامۀ تلویزیونی «هفت» دربارۀ فیلم «دشت خاموش» صحبت کند اما ترجیح داد ابتدا به «حراج هنری تهران» بتازد و بگوید:

  «من متوجه نمی‌شوم در مملکتی که خط فقر آن به 9 میلیون تومان رسیده چگونه در یک سالن کوچک 150 میلیارد تومان پول، رد و بدل می‌شود، برای اثری مثلا هنری؟ در حالی که هیچ‌کدام هم هنری نیستند. پولش را عده‌ای می‌گیرند و هنرمند را آلت دست کرده‌اند. واقعا فاجعه است. از یک جوان شهرستانی این اثر را به 8 میلیون و 10 میلیون می‌خرند و بعد 200 میلیون می‌فروشند. بس کنید این مسخره بازی را!»

  با منطق او می‌توان پرسید این که تاجران فرش، حاصل دست رنج دخترکان قالی‌باف را می‌خرند و به آلمان صادر می‌کنند چه معنی دارد؟ یکی قالی را از قالی‌باف اردکانی می‌خرد و به خریدار آلمانی می‌فروشد و دیگری تابلوی نقاشی هنرمند میبدی را می‌خرد و با کسب سود به مشتری ایرانی می فروشد؟ کجای این کار مسخره است؟

  دلالی است؟ بله، هر کاری «اقتصاد»ی هم دارد چون اگر اقتصاد نداشته باشد نمی‌چرخد و دست نیاز به سوی دولت باید دراز کنند. 

  مسعود فراستی می‌گوید « دو سه روز است که این چیزها مرا اذیت می‌کند». حالا چه کار کنیم؟ مگر هر چه شما را اذیت می‌کند باید تعطیل شود؟ من و خیلی‌ها که مثل من سهمی در بودجۀ صدا وسیما داریم هم از شما و حرف های شما اذیت می شویم. آیا اذیت شدن ما ملاک ادامه یا تعطیل برنامۀ شماست؟

  مضحک‌تر از فراستی آن منتقد دیگر بود که «حراج تهران، یعنی تهران را دارند حراج می‌کنند!»

  تهران، روزی حراج شد که بی هیچ حساب و کتاب در منطقۀ 22 برج بنا شد. چرا در این باره سخنی نگفتید و نمی‌گویید؟

  مگر در بورس کار دیگری می کنند؟ آنجا هم در یک سالن اوراق بهادار را معامله می‌کنند و اینجا آثار هنری را. اوراق، خوب است در حالی که برخی می گفتند شایبۀ قمار دارد و سهام داران را نگران کرده بودند و آثار هنری بد است؟



  مگر همین پارسال که اثر آقای محمد احصایی خالق «اسماء‌الله» نزدیک 6 میلیارد تومان چکش خورد، خبرگزاری همین صدا وسیما از فروش آثاری با مضامین دینی مثل همین تابلو یا تابلوی «عاشورا»ی صادق تیر افکن به ارزش 190 میلیون تومان استقبال نکرد؟ حالا می‌گویید این چکش روشن‌فکری است که توی سرتان می‌خورد؟!



  یک نفر با دلالی ارز و بی هیچ هنری و به قیمت افزایش قیمت دارو یک شبه ثروت‌مند شود اشکالی ندارد اما اگر اثر یک هنرمند به فروش برسد تا بتواند آثار دیگری خلق کند اشکال دارد؟

  اگر نگران خط فقر هستید پس چرا دوست دارید هنرمند وابسته و فقیر باشد؟ در اوج کرونا دولت چقدر به هنرمندان کمک کرد؟ چرا چشم همه باید به دولت باشد و زندگی آنان با فروش آثار هنری تأمین نشود؟

  تکرار و تحقیر کلمۀ «دلالی» هم نشان داد فراستی از قانون تجارت هم هیچ نمی‌داند چون «دلالی» در قانون تجارت به رسمیت شناخته شده است.

   می‌گوید یک اثر را از جوان شهرستانی به 8 میلیون می‌خرند و 200 میلیون می‌فروشند. بله، اما باز خوب است همان 8 میلیون خریده‌اند. ضمن این که شاید به ارزش واقعی کار خود واقف نبوده و نمی دانسته چنین قابلیتی دارد. وقتی از حراج تهران مطلع شود سال بعد تابلوی بعدی را مفت نمی فروشد.

   مگر میوه را از باغ‌دار به قیمت ارزان تر نمی‌خرند و در میدان گران‌تر نمی فروشند؟

  تابلوی نقاشی اما میوه و تره بار نیست که شهرداری برای حذف واسطه‌ها سالن و غرفه ایجاد کند تا مستقیم به دست مصرف کننده برسد. آن که تابلوی نقاشی می‌خرد لابد دستش به دهانش می‌رسد. پول خود را در لاس‌وگاس آمریکا ببازد بهتر است یا اثر هنری ایرانی و ملی خریداری کند و دانشجوی نقاشی امیدوار شود و پدر و مادر دست از سر او بردارند و هی نگویند برو پزشکی بخوان و پزشک بیکار و بی علاقه روی دست دولت نماند؟

  این که من تابلویی دارم با امضای سهراب سپهری و در حراجی قیمت می‌خورد و شمایی که 10 میلیارد دارید آن را خریداری می کنید چه دخلی به مسعود فراستی دارد؟ چه ربطی به خط فقر دارد؟



   اصلا با این منطق در کشوری که خط فقر به 9 میلیون رسیده چه معنی دارد یک بازیکن فوتبال بابت یک سال چند میلیارد تومان بگیرد؟ سرمربی مشهوری را می‌شناسم که در دهۀ 70 از خرید یک مدل پژو که در ایران بر خلاف مدل‌های دیگر از آن استقبال نشد ذوق زده و مشعوف بود و حالا برای پسرش پورشه می‌خرد (و به قول تازه به دوران رسیده‌ها پورش). پورشه بخرد خوب است تابلو نقاشی بد است؟

  با این منطق اصلا خود سینما چه معنی دارد؟ این که تعدادی آدم جلوی دوربین ادا دربیاورند و به دروغ، عاشق بشوند و به دروغ بمیرند. سینما که دروغین‌تر است جناب فراستی!

  من اگر پول هم داشتم تابلوی نقاشی نمی‌خریدم. کتاب می‌خریدم اما از خبر فروش یک تابلو نقاشی خوش‌حال می‌شوم چون دوست دارم افراد از طریق هنر هم به پول برسند و جامعه تصور نکند غایت کار هنری مردن در فقر است.

  فراستی می‌گوید: «هنرمندان، آلت دست دلالان شده‌اند» و از یک دلال بزرگ نام می‌برد. مگر در سینما تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار نداریم؟ همین حالا پول فروش فیلم «دینامیت» به جیب پژمان جمشیدی و محسن کیایی و احمد مهران‌فر می‌رود یا تهیه‌کننده؟ بازی‌گران دستمزدشان را می‌گیرند و صاحب فیلم نیستند. در اثر هنری اتفاقا هنرمند صاحب‌اثر است و می‌تواند نفروشد.

  چه اشکالی دارد افراد صاحب مکنت و ثروت به جز لوازم خانگی و مبل ترکیه‌ای، تابلوی نقاشی هم خریداری کنند؟ چه اشکال دارد سود دلارهای زیر متکا را که 3 تومان خریده و 28 تومان فروخته‌اند صرف خرید اثر هنری کنند و سراغ ملک نروند تا قیمت بالا برود و خرید یک چهار دیواری رؤیا بشود؟

  کجای خرید اثر هنری به هر قیمت از جیب یک نفر و نه بودجۀ عمومی فاجعه است؟ فاجعه آنجاست که صدا و سیمایی که سالانه 3 هزار میلیارد تومان بودجه می‌بلعد به همۀ افکار مجال نمی‌دهد و تریبون یک طرفه است.

  اگر قرار بر قیاس با خط فقر باشد مگر دلال هنری باعث این وضع است؟

آقای فراستی! چرا شجاعت خود را برای حمله به اهل فکر و هنر خرج می‌کنی، در همان صدا‌ و سیما بگو دو هزار میلیارد تومان بودجۀ اضافۀ شده صدا وسیما در سال آینده را می‌‌شود در قالب بسته‌های 10 میلیون تومانی بین 200 هزار نفر تقسیم کرد. اگر مبلغ یک میلیون تومان شود بین دو میلیون نفر می شود پخش کرد. خط فقر را این گونه مقایسه می‌کنند.

  آن دیگری می‌گوید چرا از آنها مالیات نمی‌گیرند. جرأت داری بگو چرا فلان نهاد مالیات نمی‌دهد. البته که از هر درآمدی باید مالیات گرفت ولی مشکل این جماعت با حراج تهران یا هر رخداد مستقل دیگری اتفاقا مالیات نیست. استقلال آنهاست و این که اگر هنرمند نیازمند نباشد کار سفارشی انجام نمی‌دهد و سر خود را بالا می‌گیرد. دوست دارند همه مجیز‌گو باشند. پولی بگیرند و سر خَم کنند.

   چرا بقال محلۀ ما با 6 کلاس سواد دربارۀ مسایل سیاسی راحت‌تر نطر می‌دهد تا همسایۀ ما با مدرک کارشناسی ارشد؟ چون بقال محله، حقوق‌بگیر دولت نیست ولی همسایۀ مهندس، کارمند دولت است و نظر نمی‌دهد تا یک وقت همین آب‌باریکه را قطع نکنند. وابستگی ترسو می‌کند و ایدیولوژی‌ها تولید ترس می‌کنند تا بتوانند فرمان برانند. در کنار ترس، مکانیسم پاداش هم البته پیش‌بینی شده است.

   خوانندۀ این سطور احتمالا می‌پرسد بعید است مسعود فراستی که این همه فیلم دیده و این همه کتاب خوانده (‌به خصوص در سال‌های زندان) و اهل تفکر و سیاست بوده اینها را نداند. بله، می‌داند و اتفاقا ننوشته‌ام تا بگویم نمی‌داند.چون  هم اهل کتاب است و هم در سال‌های دور مرد سیاست و ایدیولوژی بوده و هم انصافا متخصص سینمای فورد است و به شمایل روشن فکری وفادار. منتها نه از نوع لیبرال که چپ و همین است که صدا و سیما تریبون به او می دهد. کما این که به هایدگری‌ها و فردیدی‌ها هم مجال می‌داد. اندیشه‌های لیبرال اما خط قرمز است. مادام که دکتر الهی قمشه‌ای نقد مدرنیته می‌کرد خوب بود اما وقتی تعریف او از زیبایی و نکوهش اندوه با باورهای صدا و سیما نخواند، کنار گذاشته شد. در تلویزیون ایران اندیشۀ مدرن نکوهیده است اما استفاده از ابراز مدرن برای نقد مدرنیته نیکوست. هر قدر اصول‌گرایی از تفکر چپ فاصله داشت نواصول‌گرایی می خواهد عَلَم چپ بردارد و کی بهتر از مسعود فراستی؟

  اذیت شدن او را هم می‌توان در آبشخور تفکر چپ جُست که به خاطر تعمیق فاصلۀ طبقاتی دوباره در جامعه هوادار پیدا کرده و  اگر اذیت می‌شود به خاطر این است که اساس و پایه همه عقاید کارل مارکس، یک نظریه است: ارزش.

   مطابق این نظریه (که خیال می‌کردیم دیگر مدافعی ندارد و خطا می‌کردیم)، تنها بازوی انسان و نیروی کارخلاق ارزش است و «مبنای ارزش هر کالای تولیدشده، تنها مقدار کار نهفته در آن است و این مقدار کار، تنها واحد معقول، مشترک و قابل سنجش است؛ تا بتوان برای ارزش کالاها و مبادله آنان یافت».

   نظریه «ارزش اضافی» هم بر نظریه «ارزش» استوار است؛ چون به‌عقیده مارکس، کار تنها عنصر تشکیل‌ دهندۀ تولید است؛ بنابراین ارزش اضافی، تنها از کار منتج می‌شود. درواقع کارگران مولد هستند. ارزش اضافی تفاوت ارزش مبادله‌ای و ارزش مصرفی نیروی کار است و پول، وظیفه حقه ‌بازی را به‌عهده می‌گیرد که ارزشی زیادتر از ارزش واقعی به‌دست می‌دهد.

   فراستی می‌خواهد این را بگوید ولی چون سی و اندی سال پیش بابت همین حرف ها به زندان جمهوری اسلامی رفته نمی‌تواند در تلویزیون جمهوری اسلامی همان باورها را (که گفته از آنها دست شسته) تکرار کند.

    پس می‌رود سراغ حراج تهران چون حمله به روشن‌فکر و هنرمند در رسانۀ ایدیولوژیک، ممدوح است.

  در همان سال‌ها که بحث‌ها داغ بود مثالی که همواره مارکسیست‌ها را آزار می‌داد و اذیت می‌کرد این بود که مگر برای یک تابلوی نقاشی چند ساعت کار صرف شده و ارزش آن را چگونه تعیین می‌کنید؟

  چون اگر بنا باشد معیار، فقط نیروی کار باشد نه قیمت بالای تابلوی نقاشی معنی دارد نه خرید و فروش آن.

  آقای فراستی احتمالا به یاد همان خاطرات افتاده که اذیت شده و گرنه اگر بحث نقد نظریه «ارزش» مارکس نبود فوتبال و دستمزد فوتبال که چرند‌تر و نقد شدنی تر است. اما چون صدا و سیما از فوتبال ارتزاق می‌کند و فوتبال آن قدر امنیتی و حساس است مثال فوتبالی نمی‌زند. از بورس هم نمی‌گوید چون سهام‌داران به قدر کافی شاکی و پرشمارند.

  در حالی که تابلوی نقاشی را اقلا می بینی و جسمیت دارد. سهام، اما یک برگ کاغذ است!

  فراستی در «هفت» گفت: «بس کنید این مسخره‌ بازی را» اما اتفاقا آن که مسخره بازی را بس نمی‌کند خود اوست.

  کدام مسخره‌تر است؟  این که یکی تابلو بکشد دیگری بخرد و به نفر سوم بفروشد یا این که رسانه‌ای سالانه 3 هزار میلیارد تومان بودجه بگیرد و حق پخش تلویزیونی باشگاه ها را ندهد و آثار شبکۀ نمایش خانگی را سانسور کند و کارگردانان ما را به خارج کوچ دهد؟ 

  کوتاه این که مشکل فراستی با حراج تهران این است که خرید و فروش تابلوی نقاشی مثال نقض نظریۀ ارزش است چون نشان می‌دهد به صرف نیروی کار نمی‌توان ارزش‌گذاری کرد و به همین خاطر با حق اختراع و حق مؤلف هم مشکل دارند.

  هنر فراستی این است که دیدگاه ایدیولوژیک خود را به گونه‌ای بسته‌بندی می‌کند که صدا و سیما را خوش آید چون از نگاه صدا و سیما هر فعالیت هنری باید با اجازۀ آنها باشد. چه حراج هنری باشد چه شبکۀ نمایش خانگی.

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۵۹
در انتظار بررسی: ۹۱
غیر قابل انتشار: ۰
آرش
۱۶:۲۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
صرف نظر از محتوا، که اتفاقا بسیار مطابق میلم بوده، قلم فرسایی نویسنده متن نیز بسیار شیوا و رسا بوده.
کاشکی تونستم به شیوایی خودش مقاله ای در ستایش او بنویسم.
علی شوش
۱۵:۴۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
با اینکه همیشه بدور از تعصب مینوشتید
اما اینار اندکی متعصابه و از روی انگاره سابقی که از فراستی داشتید، نوشتید. این بار حق با فراستی بود
navid
۱۵:۳۰ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
در خود مباحث اقتصادی مارکس (کاپیتال،گروندریسه)نظریه ارزش اضافی با شرح و تفصیل فراوان توضیح داده شده ،اینکه مثلاً پیانو بتهوون در حراجی صد برابر یک پیانوی معمولی قیمت گذاری میشود دلیلی برای رد نظریه ارزش اضافی نیست .پیانوی مورد اشاره به علت قدمت وخاص بودن آن خارج از دایره معمول بازار فروخته میشود واگر خوانده بودی مباحث را که بعید میدانم خوانده باشی هیچ وقت این چنین اظهار فضل نمیکنی!
ناشناس
۱۴:۵۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
یکی از بزرگترین عوامل مشکلات امروز ما همین تفکر بسته ضد ثروته ، اگر با نحوه کسب ثروت عده ای مشکل داریم آدرسش پیش روسای آقای فراستیه نه جای دیگه
اینکه امروز برخی مجددا دارن دیگ کثافت اندیشه های مارکسیستی رو هم میزنن تا ازش برای ملت اسیر ما آبگوشت بزباش دربیارن انقدر خطرناک و کابوس واره که نقد های چنین شفاف واقعا نیازه
محدود به امثال جناب فراستی هم نیست و در سطوح بالاتری در جریانه اندیشه های ضد ثروت که میتونه ما رو دهه ها از امروزمون هم عقب تر ببره
ناشناس
۱۴:۴۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
منظور فراستی اختلاف طبقاتی و نمادهای آن بوده است و کسانیکه هنر را وسیله جولان اشراف بازی تازه به دوران رسیده خود نموده اند.
کسری
۱۴:۲۴ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
نوشته شما یک رپرتاژ آگهی بسیار عجولانه در مورد حراج تهران بود که با انتخاب عکس آثار هنری با تم مذهبی، از آنها نیز سوء استفاده شده بود.
در هر حال فارغ از بحث خرید و فروش آثار هنری که قابل بحث طولانی است، با کوچک ترین آشنایی با حراج تهران، قطعا نمیشه منکر این موضوع شد که خود حراج تهران، ماهیت و نحوه برگزاری آن، روش قیمت گذاری آثار و ......... سرتاپا اشکال بوده و از آن جهت منافع دیگری استفاده میشه.
عصر ایران واقعا؟ یعنی بابت این مقاله پول می دهند؟!
محسن
۱۴:۲۰ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
دوستانی که به مباحث پولشویی اشاره کردند کلیت حرف‌شون ذرسته
اما یک نکته رو توجه نکردند اونهم اینکه کل گردش مالی این دست حراجی‌ها در حد 100 میلیارد تومن (کم و بیش) هم نیست
در حالی که این ارقام ذر برابر مبالغ حاصل از فعالیت‌های مجرمانه در کشور پول خرد هم حساب نمیشه
در هر صورت مزایده آثار هنری یکی از ابزارهای شناخته شده پولشویی در تمام دنیاست اما در کشور ما این ارقام حتی اگر حاصل فعالیت مجرمانه باشد، آنچنان قابل تامل نیست
مقداد
۱۴:۱۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
متن را خوندم و افسوس خوردم از اشاعه ی بی فرهنگی توسط اهالی به اصطلاح فرهنگ نون به نرخ روز خور.اما افسوس بیشتر را زمانی خوردم كه نظرات رو خوندم. متاسفانه چقدر سطح آگاهی مردم ما از مقوله هنر و نقاشی و حراجی ها پایین و همراه با نوعی تنفر است. به شدت جا داره مردم ما نسبت به مسایل روز هنری آشنا و آگاه بشن و دید منفی تفننی بودن نقاشی یا غیر ضروری بودن آن از بین بره. متاسفانه از خود هنرمندان ما بعضا این دیدگاه در جامعه تسری یافته . از مسخره كردن سبك های هنری به خاطر نادانی . ارزش یك اثر هنری تجسمی فراتر از این حرفهاست اما مردم ما به نظرشون واقعن بی ارزشه. مثلا دركی برای پرداخت پول برای یك اثر عكاسی ندارند و فكر میكنن خب از اینترنت دانلود میكنیم اونم مجانی. من خودم یك طراح هستم و دیدم كارفرماها حاضر نیستند درصد بسیار جزیی برای طراحی بپردازند در عوض برای مهندسی یا نظارت یا حسابداری یا سایر مقولات موثر در ساخت رو حاضرند كلی بابتش بدن و با نهایت تاسف حتا برای رشوه و جریمه هم سهم بسیار بیشتری كنار میزارن.
Sepehr
۱۴:۰۴ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
اگر هر اثری چه هنری چه غیر هنری و به قول نویسنده محصولات یک باغ رو به قیمت پایین از صاحب اون میخرند این جز ظلم چیزی نیست و وجود دلال رو توجیه نمیکنه...
مهران
۱۴:۰۰ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
اینکه یه اثار هنری گرون فروخته بشه عجیب نیست اما به شرطی که به وسیله این اثار مثلا هنری پولشویی صورت نگیرد
ناشناس
۱۳:۵۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
حرف ایشون کاملا درسته الکی اشکال نکنید
اگر بعضاً کار های دیگمون اشتباه هست دلیل میشه اشتباهاتمون رو بیش تر کنیم.
مغالطه هم نکنید ایشون نمی که فروش نره ولی به این قیمت گزاف اسراف است
ناشناس
۱۳:۵۷ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
ای کاش مالیات هم از این حراج های گرفته می شده که دارند میلیاردی درامد دارند
مسعود
۱۳:۵۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
یک مسله ای هم این وسط است و آن این است
الف :علف به دهن بزی باید خوش بیاید
دوم:اثر هنری اگر کسی خوشش بیایید حاضر است هر قدر لازم است پول بدهد

سوم:فقط معاملات باید ضوابط قانونی را رعایت کن. پولشویی نباشد و حداکثرمالیات از مبلغ معامله شده گرفته شود
چهارم:هرگونه اندیشه که به حرف و نوشته و نقاشی ووو تبدیل شود فقط مصرف کننده می فهمد ارزشش چقدر است شاید یک اندیشه معادل کار ۱۰هزار کارگر در یک روز کاری قیمت داشته باشد
ناشناس
۱۳:۴۴ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
برای رنج بردن از فاصله طبقاتی و طبقه مرفهی که پول بادآورد دارد حتما نباید مارکسیست بود کافیست لیبرال نباشی
ابراهیم
۱۳:۴۳ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
سلام
آقای خدیر مدتها است در سایت عصر ایران نقدها و یادداشتهای شما را می خوانم و و بهره می برم، این نقد شما را هم خواندم و لذت بردم، اما! این جمله شما "تهران، روزی حراج شد که بی هیچ حساب و کتاب در منطقۀ 22 برج بنا شد. چرا در این باره سخنی نگفتید و نمی‌گویید؟" شبیه حرفهای آقای فراستی بود، اجازه بدهید در خصوص توسعه شهری، اصول شهرسازی و نظامات شهری و اینکه ساخت برج خوب است و یا بد و یا در کجا باید برج ساخته بشود و اصلا باید برج ساخته شود متخصصین مرتبط سخن بگویند و شما هم "سخنان بی ربط یک منتقد سینما در برنامه سینمایی از حراج تهران" را نقد کنید نه اینکه برج سازی را به حرج تهران تشبیه کنید؟!
عصر ایران برج سازی به حراج تشبیه نشده. برج سازی در جای درست آن اشکال ندارد. اما وقتی پروژه ها را به جاهای خاص بدهید و به جای پول به آنها تراکم و زمین بدهید همین می شود. کدام برج مشکل مسکن را حل کرده؟ برج سازی در غرب تهران از این منظر که به باقت قدیمی شهر لطمه نمی زند اشکال ندارد ولی از این منظر که مهم ترین کانال ورود باد غرب تهران است چرا.
مسعود
۱۳:۴۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
مقاله خیلی خوبی بود ولی چرا فروش آثار هنری باعث ناراحتی میشود این است که بقدری فاصله طبقاتی زیاد شده بقدری همه برای حل مشکل خود با چند میلیون تومان که آن را هم بدست نمی آورد باعث غده و عقده شده برایشان سخت است فقط صدا و سیما باعث می شود که افراد اگر ناراحت میشوند بروند سر یک فروش آثار هنری خالی کنند و مقصر را او بدانند درصورتیکه اصلا کل ارقام معامله شده نسبت به امور دیگر صفر است ولی با برجسته کردن آن این مناقشات پیش می اید
در باب نظرات و نظریه پردازی
۱۳:۴۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
آقای خدیر!!!
چگونه شما می توانید به عرصه اقتصاد، سیاست، فرهن و هنر و سینما وارد شده و نظر بدهید ولی آقای فراستیی نتواند درباره هنر نظر بدهد؟؟؟
حتی همکاران شما همه فن حریف هستند اما شخصیت برجسته هنری نظیر آقای فراستی صرفا در حیطه هنر نباید نظر بدهد.
مساله وقتی دردناک است که شما و امثال شما در همه عرصه ها فقط نظر نمی دهید نظریه میدهید اما دیگران را ملامت می کنید.
لطفا نظر اینجانب و پاسخ آقای خدیر (البته اگر پاسخ منطقی دارد) را منتشر نمایید.
عصر ایران

روزنامه نگاری میان رشته ای است ولی منتقد سینما نه. نگفتیم نظر ندهد. ریشه نظر ایشان را که جست و جو کردیم به نظریه ارزش مارکس رسیدیم!

شهریار
۱۳:۳۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
من نمیخام به آقای فراستی توهین کنم ولی جامعه ایران از حسادت رنج میبره. همین روزنامه نگارا خیلی سال پیش هی مینوشتن چرا مدیران نفت اینقدر حقوق میگیرن بعد که اومدن عسلویه یکیشون بمن گفت حقتونه. ما دو روزه اینجاییم دیگه نمیتونیم تحمل کنیم نه این بوی گاز رو نه این گرما رو. تو تهران زیر کولر میشینیم مینویسیم. حالا هم شاید آقای فراستی میگه من این همه فیلم دیدم اینهمه کتاب خوندم چقدر درآمد دارم اونوقت با یه تابلو کلی پول گیرشون میاد. در حالیکه خود نقاش هم این پولو نگرفته مثلت کارای ایدین دست خودش نیست و گرون و ارزون به اون ربط نداره. خلاصش حسادت یادتون نره.
علی
۱۳:۳۴ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
من نمیفهمم چرا بعضیا متوجه مطلب نمیشن. داره میگه این پولدارا که مبل و ماشین میخرن و جیب خارجی رو پر میکنن بذار تابلو نقاش ایرانی رو بخرن. داره از هنر دفاع می کنه نویسنده. خیلی قشنگ نظریه مارکس رو هم توضیح داده. واقعا عالی بود. خداییش کارت درسته. کلی میخوانی بعد به صورت فشرده بما عرضه میکنی. مرسی
ناشناس
۱۳:۲۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
یه بار هم حرف خوب درومد از این فرد، آسمون ریسمونی نقد کرد.
ناشناس
۱۳:۲۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
نظرات فراستي رو دوست ندارم اما در اين مورد كاملا حق با اوست، مساله خرج پول نيست، مشكل پولشويي هست
ناشناس
۱۳:۲۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
من نه فراستی را می شناسم و نه میدانم در صدا و سیما چکار می کند. اما مساله هنر و خرید و فروش آثار هنری در کا دنیا مضحکه ای گریه آور است. نقاشی نقشی می کشد می شود تابلو اکثرا هم در زمان خود ارزش چند میلیون یورویی ندارد. اما 100 سال بعد عده ای در بوق و کرنا آنرا میلیونها دلار می فروشند. فرشی بافته می شود و قیمتی بر آن میگذارند اما 150 سال بعد چون متعلق به فلان پادشاه بریتانیا یا فرانسه بوده چند صد هزار یورو فروش می رود و یک اثر هنری می شود اما مشابه آن 100 یورو هم نمی ارزد.
این فریب به نام هنر و تاریخ کار دلالان نیست کار گروهی خاص هست.
امروز دیگر گروهی سینما و عکاسی و ... را هنر نمی دانند فقط نقاشی را هنر می دانند چون در آن هر حرف و ایده بی راهی را که بجز خود نقاش در ذهن خود آنرا میداند و بس به بهایی گزاف می فروشند. حالا تکلیف صنعتگری که خاتمکار و میناکار و... چیست؟ آنها را صنعتگر مینامند و از زمره هنر اخراج می کنند. گویا فراموش کردند اگر هنری بوده و یا زاده شده با همین حرف بوده. در این میان تعدادی تعریفی برای هنر می آورند که شامل همه امور می شود بجز همان چند خط بر بوم و کاغذ ولی همه را ترد می کنند و خود را صاحب هنر.
امیر محبی
۱۳:۲۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
اینکه به بقیه دلالی ها در فوتبال و سینما پرداخته نمیشه دلیل بر این نیست که این حراج کار درستیه. این دولت اتفاقا لیبرال ترین دولته در ضمینه اقتصاد. آقای فراستی هم بارها گفته این کارا برا یه جامعه سرمایه داری استاندارد قابل پذیرشه ولی ما یه جامعه عقب مونده فئودال داریم. منم بعد از 36 سال دارم مارکسیسم میخونم و افسوس میخورم چرا زودتر نخوندم کشور مارو امثال شما به اسم لیبرالیسم سرمایه داری به گند کشیدین ته ته سرمایه داری همین وضعی است مه داریم. فراستی زندان رفته مارکسیسته دمش گرم تا جایی که بتونه عقیدش میگه بد بحال شما که ماله کش دلال و سرمایه داری شدی
ناشناس
۱۳:۲۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
مصداق بارز لیبرال هستید.
ناشناس
۱۳:۲۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
دمت گرم
ناشناس
۱۳:۲۰ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
فقط میشه گفت که به مخیله‌م هم نمیگنجید جناب خدیر همچین نقدی بکنن
در این یک مورد فراستی جز حق چیزی نگفته
ناشناس
۱۳:۱۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
اگر آقای فراستی مطالبی رو میگه که صداوسیما دوست داره لااقل مسئولان صدا و سیما ایرانی هستند. تو چرا دربست قلمت رو در اختیار دشمنان ایران اعم از اسرائیل و آمریکا و عربستان قرار دادی؟
مقدم
۱۳:۱۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
ای برادر ورد خوب آورده یی ، لیک سوراخ دعا گم کرده یی .
اینا همش بازی از ما بهترانه برای بیشتر سر کیسه کردن خلایق . چپ و راست ، راست کردن ترتیب خلق رو بدن و بیش از پیش تحمیقشون کنن و استحمارشون .
یکی
۱۳:۰۰ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
به جای گزافه گویی بفرمایید اون خریدار چند میلیارد را از کجا آورده در این اوضاع اقتصادی؟؟؟
منبع درآمدی افراد باید شفاف باشه ضمنا مالیات متناسب پرداخت کنن. بعد اگر خواستند تابلوی هنری چند میلیاردی بخرند.
ناشناس
۱۲:۵۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
جناب خدیر من هم نوشته های شما را دنبال می کنم و هم شما را آدم منصفی می شناسم. من هیچ نزدیکی فکری با فراستی ها ندارم ولی احساس می کنم در این نوشته، به دایره انصاف کمی خدشه وارد شده است. اتفاقا از چشم اندازی، حرفهایش درست بوده است.
ناشناس
۱۲:۴۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
نوشتار بسیار قابل تاملی بود.. بعید میدونم بشه ازش ایرادی کشید بیرون. بنظرم نویسنده درک روشنی از چپ و راست داره، چیزی که مردم ما بدرستی متوجه ش نیستن پس نه عجب کامنت درستی درج بشه
ناشناس
۱۲:۳۷ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
در این یک مورد با آقای خدیر موافقم ،جناب فراستی همه را هیچ و خودش را همه فرض میکند اگر شما پای نقدهای او نشسته باشید میفهمید بنده چه میگویم، اما در مورد حراجها فقط باید قانونمند از آنجهت شود که مالیات خرید و فروش برآن تعلق گیرد...والسلام
ناشناس
۱۲:۳۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
جناب خدیر چرا خودتون به تجاهل می زنید مقایسه یک فرش با تابلو نقاشی وافعا بچه گانه بود وقتی یک تاجر فرشی را به یک کشور صادر میکند انهم در شرایط بازار رقابتی وقتی یک کارگاه قالی بافی دایر میکند و چندین انسان نیازمند را مشغول بکار می کند و برای صادرات و ارزاوری هزاران بار خون دل می خورد کارش با یک حراجی که یک تابلو از یک نقاش بی نام نشان که هیچ ارزش افزوده ای به آن تعلق نگرفته ناگهان از یک قیمت نهایتا 5-6میلیونی به قیمت چند صد میلیاردی می رساند تقابل مقایسه است؟
واقعا جنابعالی هیچ درکی نه از هنر دارید و نه از اقتصاد
ناشناس
۱۲:۲۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
کارتون خیلی زشته که هر کی با عقاید شما مخالفه کلا تکفیرش می کنید حتی اگه حرف درست زده باشه. اتفاقا در این فقره نظر اکثریت با شما مخالف و با فراستی موافق بوده.
عصر ایران تشدید فاصله طبقاتی جامعه را پذیرای هر نظری کرده که نفی کننده ارزش های طبقاتی باشد. اما چرا در همین صدا و سیما از هزینه های دیگر انتقاد نمی شود؟ چرا دوباره شاهد نقد آقای مدیری نیستیم؟ چرا نقدها به جانب مستقل هاست و اگر دولت زاویه داشته باشد با دولت؟ حرف این است. این که در این فقره اقلا پولی گیر هنرمند می اید و در دیوارهای خالی تابلویی نصب می شود.
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۳:۰۴ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
این چه مدل پاسخگوییه چون فلان کار زشت رو نمی گن بده پس دیگه هیچ کار بده دیگه ای رو هم نباید نقد کرد
سیاوش
۱۲:۲۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
ضمن احترام به نظر نویسنده، یه چیزایی در جامعه ما با هم جور نیست. اینکه خیلی از افراد یک شبه مطلقا فقیر و برخی هم مولتی میلیاردر میشوند. ممکن است بگویید همه دنیا همین است. البته که نیست و اگر هم باشد، دلیل حق بودن این پدیده نیست. این رقص ابتذال در هرکجای دنیا هم باشد زیبا نیست.
ناشناس
۱۲:۲۴ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
به نطرم دوتا چیز رو باید از هم تفکیک کرد
۱- حراج آثار هنری خوبه و صرفا نمیشه اونو بد دونست
۲- اما استفاده ابزاری از حراج آثار هنری برای مقاصد دیگه از جمله پولشویی بده. چیزی که داره در حراج تهران اتفاق میوفته و به نظرم منظور آقای فراستی هم هست همینه. اگه نگاهی به آثاری که در حراج تهران فروش رفته بندازید میبینید که این آثار اکثرا فاقد هرگونه ارزش هنریه.
ناشناس
۱۲:۲۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
این مدل حراجی ها به پولشویی بیشتر شباهت دارد
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۳:۱۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
شباهت دارد؟؟
قطعا قطعا قطعا یکی از بزرگترین مراکز پولشویی کشوره
ناشناس
| |
۱۳:۳۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
برادر من مگر چقدر از این دست حراجی ها در این مملكت وجود دارد. دنبال پولشویی هستید بروید سراغ ....چرا ندانسته اون یه ذره معاملات هنری در مملكت را به انتقاد میگیرید.
موسوی
۱۲:۲۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
جناب خدیر، خودتان را گول نزنید! هر که نداند شما باید بدانید که این حراج ها جایی برای تطهیر پول کثیف است. آن به قول شما 8 میلیونی که به هنرمند صاحب اثر می دهند قیمت اثرش نیست، دستمزدش برای کمک به پولشویی است تا وقتی همان اثر را 200 میلیون قیمت زدند و فروختند، پول با منشأ کثیف تبدیل به پول شناسنامه دار شود و قابل ردگیری نباشد. خود هنرمندان می دانند چه خبر است وگرنه چطور است که بدون مداخله دلال هیچ هنرمندی نمی تواند اثرش را در چنین حراج هایی عرضه کند؟ تا به حال دیده اید که هنرمند مستقیما اثرش را به فروش بگذارد؟ این موضوع آن قدر واضح است که حتی در فیلم های مافیا هم می بینید که یکی از فعالیت های ثابت باندهای مافیایی شرکت در حراج های بزرگ دنیاست، به همین هدف، یعنی پولشویی.
صادق زاده
۱۲:۱۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
....واقعا از نقد شما راضی نیستم اینجا رو حق به فراستی بد عنق می دم
ناشناس
۱۲:۱۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
جناب خدیر، کلِ ماجرا و برنامه های مضحکتر از مضحکِ رسانه میلی یک طرف بحث " دلال و دلالی" یک طرف. که به کرات در متن متین تان دفاعش کردید. قانون تجارت ایران که مصوب اسفند 1347 است، بلی همان است که دلال و دلالی را تعریف ستودنی دارد. یعنی اصلا به بُعد منفی آن یعنی "کسب درآمد بدون ایجاد هیچگونه ارزشی " اشاره ندارد. ولی در دنیای امروزی کسب و کار مفهوم " واسطه" در مقابل آن قرار گرفته است و آن کسب و کاری است که ایجاد ارزش می کند. مثلا" برای همان فرشباف قطعا بازاریابی بین المللی مقدور نیست و کسب و کاری میاید وسط تولید کننده را به خریدار خارجی وصل می کند. ارزش ایجادی این واسطه کمتر از خود تولید نیست. ولی دلال و دلالی یعنی آنچه که فقط در اقتصادهای بیمار و بی صاحب و فاسدی مثل اقتصاد ایران می شود مشاهده اش کرد بلای جان و مال مردم است و مایه اصلی تورم و فساد فاصله طبقاتی و مهمتر از همه مانع اصلی تولید. مانعی که بعد از سالها با شعار های مختلف مثل رفع موانع و تولید انبوه و .... دور سرِ آن گیج زدیم ولی به خودش نرسیدیم. مانع اصلی تولید در این مملکت همان دلالی است. ذات دلالی است که در یک خیابان از هر چهار فقره مغازه یکی بنگاهی است. یعنی اینکه شما می توانی تمام سرمایه ات را در مِلک و مستغلات بخوابونی و تولید تشنه دوزار سرمایه در گردش باشد و سپس همانها را چند برابر معامله کنی و ریالی مالیات ندی.
مهران
۱۲:۰۷ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
به نظرمن مقایسه دخترکان فقیر وبدبخت قالیباف کجاوادم های مرفه بی درد جامعه که باخلق یک اثر هنری وفروش ان به افراد متمول جامعه که دردی جز اضافه کردن ان به منزل اشرافیشان ندارند وچه بسا به خاطر اینکه فقط رنگ ضمینه ان اثر به رنگ سرسرای قصرشان می اید ان را میخرند کجا؟؟؟؟؟کاش بجای فرو رفتن در سبکهای مختلف غربی که در گالری ها شاهد هستیم که راهنما کننده نیم ساعت طول میکشد تا نوع سبک رابیان کند اثاری از واقعیت جامعه رابه تصویر میکشید؟بله دلالی بد است چه دلال ارز باشد وچه دلال اثری به اصطلاح هنری؟چه خلق اسما اله باشد؟چه اثار مورد نظرشما انهم در این زمانه که اگر نبود بی مدیریتی مسئولین این ولخرجی ها را در هیچ زمینه ای شاهد نبودیم
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۳:۳۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
اول مطالعه كنید بعد حرف بزنید. یعنی شما كا تاریخ هنر و نقاشی رو زیر سوال بردید. اتفاقا نقاشان محترم همیشه جزو افراد كم بضاعت جوامع بوده اند
ناشناس
۱۲:۰۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
حرف فراستی بیراه نیست
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۲:۰۷ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
بیراه نیست. ولی چرا تو تلویزیون به چیزای دیگه اشاره نمیکنه؟ این که یه پولدار تابلو بخره بده ولی این که بودجه مملکت را بدن به نهادهایی که کار مولد ندارن خوبه؟
علی
۱۲:۰۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
جناب خدیر فقط باید گفت احسنت یا آی گل گفتی و گل گفتی
ناشناس
۱۱:۵۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
با همه ... بودنش این رو راست میگه ...
ناشناس
۱۱:۵۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
درود بر شما چه کوبنده پاسخ گفته اید به این شخصی که اتفاقا باسواد و کتابخوان و اهل فکر است و از این نظر محترم است اما مدام خود را سانسور و پنهان می کند. خود را شبیه کاسترو در می آورد لباس های چریکی هم می پوشد و رنگ لباس هم ....
ولی همیشه عصبانی است. م یدانید چرا چون هر آدمی نتواند افکار و عقاید و امیال درونی اش را براحتی و بدون احساس فشار بر زبان بیاورد دچا رفشار از دورن می شود و در قالب عصبانیت و رفتارهای عجیب و غریب بروز می دهد
ناشناس
۱۱:۵۷ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
...کلا هر نوع دلالی بد است چه هنری چه غیر هنری و دلیل رسیدن اعصاب من و شما به حد انفجار فعلی همین کشور دلال بازی ایران است .
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۲:۰۳ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
دلالی هم یه شغله. اما درآمدش نباید اینقدر زیاد باشه. اگر دلال نباشه پرتقال باغ مرکبات توی شهسوار را کی به دست مشتری میرسونه؟ اتفاقن مثال اقای خدیر درست بود
ناشناس
| |
۱۲:۱۳ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
فرق توزیع کننده و دلال را هر زمان فهمیدی نظر بده
ناشناس
| |
۱۳:۱۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
فرقش چیه برای من هم سواله. فکر کنم توزیع کنننده مودبانه تر باشه. فرق دیگه هم دارن؟
ناشناس
۱۱:۵۳ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
دمت گرم
ناشناس
۱۱:۵۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
براستی حداقل در این مورد درست گفته ......حراج تهران نماد تازه به دوران رسیدگی در سرزمینی است که سی و دو میلیون گرسنه دارد و شصت میلیون یارانه بگیر
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۲:۰۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
آره. ولی حالا که این جماعت تازه به دوران رسیده دارن می خرن بذار اثر هنری هم بخرن. بنظرم حرف نویسنده اینه
ناشناس
| |
۱۳:۰۳ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
به فراستی کاری ندارم. اما این به اصطلاح حراج هنری تهران بدون هیچ تردیدی محل پولشویی است. کوچکترین تردیدی در این موضوع نداشته باشید.
ناشناس
| |
۱۳:۰۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
در پاسخ ناشناس 12:05
کمک به هنرمندان از طریق خریدن آثار آنها خوب است اما نه پول کثیف. این پول کثیف همان بلایی را که سر سینما آورده سر سایر رشته های هنری هم می آورد. به علاوه، این پول کثیف تعیین میکند که هنرمند چه اثری «تولید» کند! متوجهی؟ یعنی دقیقاً خلاقیت هنری او را تحت کنترل میگیرد. نویسنده عصر ایران فقط یک وجه موضوع را دیده و از روی بغضی که به فراستی دارد قضاوت کرده.
تعداد کاراکترهای مجاز:1200