هواداران فوتبال مهیجترین رقابت باشگاهی فصل بعد را از دست دادهاند و چه اتفاق بدتری ممکن بود برایشان بیفتد. باید بهشان حق داد که خشمگین و دلشکسته باشند و اعتراضشان را ابراز کنند.
اما غمانگیزتر و مهیبتر از آنچه همین حالا رخ داده، باور این واقعیت است که خشم و اعتراضها بیفایده خواهد بود. تغییری در مدیریت فوتبال و ورزش ایران رخ نخواهد داد و انتظار هر اصلاح و جبرانی، خوشخیالی مطلق است. نشدنی است.
با ساختاری که برای فوتبال ایران تدارک دیده شده، در بعد ملی و باشگاهی، رفع مشکلات و نقائص تقریبا ناممکن است. تا چه برسد به توسعه و پیشرفت. در این ساختار معیوب، قریب به همه پیروزیها نتیجه استعداد و توانایی فردی است؛ در عوض شکستها و لطمات، حاصل مجموعهای از اشتباهات و ناکارآمدیهاست.
اگر همین حذف اخیر دو باشگاه بزرگ و پرطرفدار از مسابقات قارهای را در نظر بگیرید؛ با همه اتهاماتی که زده میشود و انگشتهایی که این و آن را نشانه میگیرد، پیدا کردن یک مقصر و محاکمه کردنش نهایت بیانصافی است.
برای این که چنین رویداد تلخی رقم بخورد همه زحمت کشیدهاند. از مدیران سابق باشگاهها که بدهیهای کلان بالا آوردهاند و مقدمه پروندههای شکایت را فراهم کردهاند، تا مدیران ورزش که چنین مدیرانی انتخاب کردهاند و نظارتی بر زیرمجموعههایشان نداشتهاند.
مسئولانی که بر اساس قراری نانوشته به قواعد بینالمللی تن ندادهاند، که قواعد و پرنسیبهای جهانی را مسخره کردهاند، هر سال بزهکارانه تلاش کردهاند با سندسازی و پشتهماندازی مشکلات را دور بزنند.
سیاههای از منصبداران ریز و درشت که با دروغ گفتن به هواداران و نهادهای خارجی، شرایط فوتبال کشور را وخیمتر کردهاند.
در اینجا هیچکس نمیتواند خود را تبرئه کند. از دولت و نمایندگان مجلس که بر نگه داشتن دو باشگاه و ادامه مدیریت مشترک آنها پافشردهاند و همه الزامات حرفهای فوتبال را زیر پا گذاشتهاند، تا نهادهای حقوقی و ناظرانی که بر تخلفات چشمپوشی کردهاند و حتی رسانهها که به دلیل کمدانشی و بیمسئولیتی، برای ادامه این وضعیت همکاری کردهاند.
حالا، این که عدهای سعی میکنند پای دولت قبل را وسط بکشند یا این مدیر و آن مسئول را مسبب اصلی فاجعه قلمداد کنند، نهایت ریاکاری است. برای ردگمکنی است. دنباله سریال دروغگویی و فرافکنی است.
نمایش عذابآوری که ما را به اینجا رسانده و نه مشکلی را حل و نه حقیقتی را بازگو میکند.
با این منوال، تا اطلاع ثانوی همه درها بر همین پاشنه خواهد چرخید. یک روز ممکن است از جریمه و محکومیتی قسر در برویم و در اغلب موارد باید تقاص ندانمکاریها و اشتباهات را به سختی پس بدهیم.
و امروز این اضمحلال و تباهی بیش از همیشه خود را نشان میدهد چرا که برای ناکار کردن سیستم هرآنچه از دستمان برآمده کردهایم.
ترکیب سمی مدیران ناسالم و کمسواد، وقتی که با ایدههای غیرعلمی و منفعتطلبانه، زیرساختهای غلط و قوانین دستوپاگیر جمع شوند، بهترین ماشینها هم خواهند ایستاد.
همان که امروز با آن طرفیم. فساد در عین نابلدی. نابود کردن منابع در اوج بیعرضگی.
خروجی چنین وضعیت برساختهای، همین خواهد بود. بدهی پشت بدهی. جریمه پشت جریمه. بسته شدن پنجرهها و نهایتا از دست دادن مجوزهای حرفهای و بیرون افتادن از رقابتهای ملی و منطقهای.
به این فکر کنیم که چنین معضلی به ورزش ما خلاصه نمیشود و به هر طرف نگاه کنیم اوضاع همین است. خروجی این ساختار بیمار و بیتدبیریهایش، در کشاورزی میشود انبوه محصولات غیراستاندارد که از کشورهای دیگر برگشت میخورند و باید خوراک میلیونها هموطن شوند.
خروجی این ترکیب در نظام بهداشتی، میشود صرف میلیاردها تومان و دلار برای ساخت واکسن، شکست خوردن پروژه و آمارهای تراژیکی که به بار آمدهاند.
خروجی این شرایط در سیاست خارجی، سالها مذاکره بیحاصل است و تداوم تحریمها و هزینههای فزاینده.
در اقتصاد با سقوط هرروزه بورس مواجهیم و لهیب سرکش قیمتها و بیارزش شدن پول ملی. از دست رفتن فرصتها و میلیونها ایرانی که زیر خط فقر باید برای حداقلهای حیات بجنگند.
خروجی این ساختار ناکارآمد در محیطزیست، نابودی جنگلها و رودهاست و آلودگی هوایی که نفس میکشیم.
در کنار همه اینها باید به نقش مرگبار رسانهملی کشور اشاره کرد.
صدا و سیما اگر همه این سالها دست از گلوی فوتبال برمیداشت و حق پرسپولیس و استقلال و دیگر باشگاهها را میپرداخت، امروز مشکلات در حداقل ممکن بود.
اما بزرگترین رسانه کشور به جای بیان مشکلات و تلاش برای حل آنها هر روز سهم بیشتری از بودجه مملکت برمیدارد و در ازای آن کارکرد انحرافی خود را در دفاع از مشکلات موجود پررنگتر ادامه میدهد.
ادامه این مسیر به معنای تداوم و تکرار و تعمیق شرایط بغرنج است. به معنای از دست دادن باز هم بیشتر مهدویکیاها و ماندن و قدرت گرفتن بیشتر مدیران نالایق است. در فوتبال و در همه جا.
تا وقتی که ارادهای برای برگرداندن سکان وجود ندارد از این ورطه رهایی نخواهیم داشت.
دنبال مقصر گشتن و آویزان کردن این و آن هم تنها مسکن است و مرهم. برای این که درد کمی فروکش کند و امروز هم بگذرد.
اگر کسی جراتش را دارد باید فریاد بزند که پادشاه لخت است. که این کوه جز موش نخواهد زایید و این بار به منزل نخواهد رسید. چه کسی جراتش را دارد اما. چه کسی ارادهاش را دارد؟