عصر ایران؛ سروش بامداد - محمدباقر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی در یادواره ۵۰۰ شهید شهرستان نیریز و گرامیداشت دومین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی گفته است:
«شهید سلیمانی توانست از یک روستا رشد کند و در بالاترین سطح و در پیچیده ترین علوم نظامی و استراتژیک افتخارآفرینی کند اما آیا امروز یک جوان نیریزی نیز میتواند این مسیر را طی کند و ظرف مدت یک دهه به یک چهره اقتصادی برجسته تبدیل شود؛ اما آیا ما کار را به این مردم واگذار کردیم؟! زمانی هم که شهید سلیمانی میخواست در میدان نبرد ظهور کند بنیصدرهایی بودند که مانع حضور او شدند و ۱۶ دی و شهادت شهدای هویزه به دلیل سبک فرماندهی بنیصدر است اما وقتی نگاه به جنگ عوض شد و سبک مدیریت تغییر کرد و اداره کشور مبتنی بر سنت الهی و اراده ملت انجام شد، شهید سلیمانیها رشد کردند و شهید فرحزادها و همتها پیدا شدند»
40 سال پیش و در جریان طرح عدم کفایت سیاسی ابوالحسن بنیصدر اولین رییس جمهوری ایران و فرمانده کل قوا در 9 ماه اول جنگ، برخی نمایندگان او را در شهادت جوانان در هویزه مقصر و برخی خائن دانستند. آیتالله خامنهای نمایندۀ امام در شورای عالی دفاع و امام جمعۀ تهران هرچند به عنوان مخالف بنیصدر و موافق با برکناری او سخن میگفتند اما در این فقره نخستین رییس جمهوری ایران را مقصر ندانستند.
عین سخنان ایشان از این قرار است:
«مطلبی كه راجع به هویزه دیروز خانم اعظم طالقانی یك جمله نقل كردند، وظیفۀ من است كه بگویم آقایان، بنده روز پانزدهم دی ماه خودم در منطقهی هویزه بودم. روز 15 دی روز حمله به نیروهای عراقی از طرف نیروهای ما بود. اینجا من لازم میدانم از این تریبون از فرمانده آن لشكر، سركار سرهنگ لطفی كه آن روز شجاعانه، مؤمنانه و بیپروا در صفوف اول حركت میكرد و دائماً در میدان جنگ از آن طرف به این طرف میرفت، سپاسگزاری كنم و یاد و نام او را نیك بدارم. افسر لایق و شجاعی دیدم در این ماجرا ایشان را. میدان جنگ بود. نیروهای ما حمله میكردند. نیروهای دشمن منهدم شده بودند و یك لشكر ما به تمام در خطر بود و حركت میكرد.
البته بچههای سپاه هم در همان حدود، ساعت دو تا دو و نیم بعد از ظهر بود. همان بچههایی كه شهید شدند، آنها را من دیدم كه مابین هویزه و آن منطقه كه خط اول بود و آنها به سوی خط اول حركت میكردند و میرفتند لب كرخهكور. یعنی اینها از غرب به شرق میآمدند، نیروی دشمن هم به عكس حركت میكرد. یعنی فرار میكردند كه به نیروهای خودشان در «دب حردان» كه در غرب اهواز و در شرق این نقطهای كه میگویم قرار دارد، بپیوندند.
من به بعضی از برادرها گفتم نیروهای ما هم دارند پیش میروند. عجله نكنید و آنها گفتند كه نه ما میخواهیم برویم. در آن ماجرا من هیچكس را مقصر نشناختم. فردای آن روز، روز شانزدهم هم تا حدود ساعت سه تا سه و نیم و بعد از ظهر من بودم كه آقای بنیصدر هم بود و نیروهای ما به تدریج شروع كردند به ضربت خوردن. یعنی نیروهای عراقی، نیروی كمكی بزرگی به كمكشان آمد و نیروهای ما را از پهلو مورد هدف قرار دادند كه این برای ما قابل محاسبه نبود و محاسبه نشده بود برای نیروهای ما و دستگاه اطلاعاتی ما. این بود كه نیروهای ما شروع كردند به عقبنشینی كردن. بین ساعت سه یا سه و نیم بود كه با عجله آمدم شهر كه در قرارگاه آن لشكر دیگر كه هست، حاضر بشوم و به آن فرماندهان و افسران تأكید كنم و سفارش كنم از یك طرف دیگر وارد شوند. بعضی از برادرهای دیگر نظامی آمدند كه مهمات دست و پا كنند و همه آن ساعت، «بینی و بینالله» تلاش میكردند.
یعنی من آن كسانی را كه مسئولان سطح بالا هستند، نظامی یا غیرنظامی، نیافتم كه تلاش نكنند. البته در آن ساعت كه من آمدم، آقای بنیصدر نبود؛ یا غذا میخورد یا نماز میخواند یا خوابیده بود. به هرحال نبود. یكی دو ساعتی لكن بعد كه ما آمدیم، ایشان بوده آنجا. حدود چند ساعت هم آنجا بود و نیروهای ما وقتی منهدم شدند، ایشان آنجا بود. شاهد بود و بعداً آمده بود برای ما نقل میكرد.»
اتفاقا یکی از دلایلی که سخنان آیتالله خامنهای را با دیگران متفاوت کرد همین اشاره بود تا تصور نشود مخالفت با رییس جمهوری مجالی است تا واقعیتهای تاریخی به گونهای دیگر ارایه شود. آقای قالیباف البته در آن زمان 20 ساله بوده اما همچون جوانان هم سن وسال اهل سیاست به قاعده نه عین آن سخنان که فضای آن دوران را به خاطر دارند و ثبت شده است.
مخالفان، بنیصدر را متهم میکردند و اکنون نیز هر سال این روایت را نقل میکنند که بنیصدر در مقام فرمانده کل قوا به پاسداران و بسیجیان دستور داد هویزه را تخلیه کنند و پس از آن دانشجویانی که اکثر آنان در زمرۀ دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بودند به شهادت رسیدند و هویزه سقوط کرد. آیتالله خامنهای اما به شرحی که نقل شد و نیز آنچه ذیلا میآید در این فقره اتهامی را متوجه او نمیدانند:
«به هیچ وجه نشانی از یک تعلل عمدی و سستی عمدی، خدای نکرده خیانتی مشاهده نکردم؛ چون دیروز شنیده شد کسانی میگفتند که این کار، کار آقای بنیصدر بوده است. نه، ما در باره آقای بنیصدر این قدر اشکال و ایراد وارد و بجا و منطقی داریم که محتاج این نیست که این مسألهای که هیچ راهی برای اثبات ندارد، به ایشان ما نسبت بدهیم. نه. این را من گناه بنیصدر نمیدانم. یعنی طبق تشخیص من و تا آن جایی که من اطلاع دارم، گناه بنیصدر نیست. بنیصدر اگر گناهی داشته باشد، که حتما دارد، در جاهای دیگر است.»