طی فقط ۶ سال خالص افزایش جمعیت سالانه از ۸۷۶ هزار نفر به ۴۰۲ هزار نفر (در ۳۹ هفته) رسیده است، که اگر برای کل سال در نظر بگیریم، ۱٫۱۴ میلیون نفر در سال ۱۳۹۵ و ۵۲۵ هزار نفر در سال ۱۴۰۰ خواهد شد.
در این فاصله رشد جمعیت از نصف هم کمتر میشود و به حدود ۰٫۶٪ در سال رسیده است. در این فاصله زمانی کوتاه، حدود ۲۹ درصد از زاد و ولد کاسته شده و ۵۴ درصد بر مرگ و میر افزوده شده است.
افزایش مرگ و میر به دلیل کرونا است، ولی مستقل از اینکه آیا کرونا تمام شود یا خیر، به نظر میرسد که فقر و افزایش بیماریها و مهاجرتها نیز موجب کاهش بیشتر رشد جمعیت و تخلیه کشور از نیروهای کیفی بر اثر مهاجرت خواهد شد.
ولی مهمتر از مرگ و میر، کاهش بسیار چشمگیر زاد و ولد است. این وضع نشاندهنده یک نابسامانی بزرگ در وضعیت جامعه ایران است.
من معتقد نیستم که جمعیت ایران کم است، معتقد هم نیستم که زیاد است، شاید در یک مسیر طبیعی جمعیت ایران حداکثر به ۹۵ تا ۱۰۰ میلیون برسد، سپس باید به گونهای برنامهریزی کرد که کمتر نشود، و این جمعیت متعادل و خوبی است.
البته مسأله امروز فقط تعداد جمعیت نیست، بلکه این کاهش نشانهای از یک بحران بزرگ است. کدام بحران؟ ترکیبی از وضعیت فقر و ناامیدی، چنین مشکلی را ایجاد کرده است. راهحل نیز رفع این دو مسأله است.
قانون جوانی جمعیت و امثال آن اتلاف وقت و آب در هاون کوبیدن است. آقایان به خیال خود دو امتیاز به نسبت مهم اقتصادی در این قانون مقرر کرده بودند که اهمیت چندانی نیز نداشت، یکی پرداخت وام و دیگری تحویل خودرو خارج از نوبت.
وام مزبور به کلی از بودجه حذف شد، هر چند اگر هم بود درد چندانی را درمان نمیکرد و بازپرداخت آن مسأله مهمتری بود. تحویل خودرو هم ظاهراً منتفی است، زیرا قیمت آن آزاد خواهد شد. بقیه مقررات آن عمدتاً عوارض مهمی دارد که در جای خود به آن اشاره شده است.
این قانون نه تنها امید به آینده را ایجاد نمیکند، بله خودش منشاء ناامیدی است. نه تنها فقر را از میان نمیبرد و شغل ایجاد نمیکند که آنها را بدتر هم میکند.
وضعیت جمعیت در ایران شاهد مهمی در ضرورت فهم دو بحران اقتصادی(فقر و بیکاری) و سیاسی (ناامیدی از آینده) است. مدیریت جامعه باید به این نکته روشن توجه کند، فردا خیلی دیر است.