عصر ایران؛ مهرداد خدیر- ممکن است برای شما هم این پرسش پدید آمده باشد که در جریان شیوع ویروس کووید 19 یا بیماری کرونا چرا کشورهای پیشرفتۀ صنعتی با امکانات قابل توجه بیمارستانی و پزشکی هم تلفات فراوان دادند یا در روزهای اخیر کرونا به آلمان بازگشته است؟
به عبارت دیگر پیش از کرونا عادت کرده بودیم وقتی خبر تلفات یا خسارات زیاد را میشنویم حدس بزنیم ماجرا مربوط به کشوری توسعه نیافته یا در حال توسعه و اصطلاحا جهان سوم باشد (هر چند با تشدید نابرابریها تعبیر جهان سیاُم شاید مناسبتر از جهان سوم باشد!) از همان ابتدا اما کرونا این ذهنیت را از بین برد چون هم شمار ابتلا در کشورهای توسعهیافته با شاخصهای بالای بهداشتی، بالا بود و هم شمار قربانیان آنان. هر چند شروع زودتر واکسیناسیون در این کشورها سبب شد طی چند ماهی که به امید تولید و عرضه واکسن داخلی عقب افتادیم همان ذهنیت قبلی بازگردد ولی حالا دوباره آلمان درگیر شده و تلفات در آمریکا هم متوقف نشده است.
اشاره شد پیشتر چنین بود که اگر مثلا خبری با این مضمون میخواندیم که در سانحۀ خروج قطار از ریل 60 مسافر کشته شدند یا سیل آمد و 200 نفر را آب بُرد قاعدتا و حسب سابقه محل وقوع را پاکستان یا بنگلادش حدس میزدیم و نه آلمان و فنلاند. حال آن که در جریان کرونا صنعتیها و اصطلاحا جهان اولیها صدرنشین بودند به گونهای که در گزارش اخیر «الجزیره» به مناسبت عبور مرگ و میرهای کرونایی دنیا از مرز 5 میلیون نفر در جهان آمده است: "نیمی از مرگ ومیرها (قریب 3 میلیون مورد) مربوط به کشورهایی بوده که درآمد بالا یا متوسط رو به بالا دارند حال آن که تنها یک هشتم جمعیت جهان را تشکیل میدهند: آمریکا، برزیل و اتحادیه اروپا."
برای حل این معما میتوان موارد 10 گانۀ زیر را مطرح کرد. بدیهی است عوامل دیگری هم میتواند دخیل باشد:
اول: در کشورهای پیشرفته آمار و اطلاعات به دقت ثبت میشود. از کجا معلوم که در کشورهای دیگر هم مبتلایان زیاد بودهاند اما آمار دقیق آنها ثبت نشده یا مرگومیر به بیماری دیگری نسبت داده شده باشد یا در مناطق دورافتاده اساسا به بیمارستان مراجعه نکرده ودر خانه مرده باشند؟
جدای این کرونا در بستر ارتباطات و تماسها شیوع پیدا کرد. هر جا ارتباط و تماس کمتر، ابتلا هم کمتر. 10 سال پس از سقوط طالبان در افغانستان تحقیقی انجام شد. برخی از روستانشینان مناطق کوهستانی همچنان تصور میکردند محمد ظاهر شاه حکومت میکند و از سرنگونی او به دست پسر عمویش و اعلام جمهوری و بعد هم کودتاهای متعدد کمونیستی و مقاومت و در نهایت پیروزی مجاهدین و در ادامه برکشیدن طالبان از دل آنان و سپس سقوط طالبان با حملۀ آمریکا خبر نداشتند! در این فقره شاید بتوان گفت: بی خبری خوش خبری است! 100 سال پیش اگر عدهای بر اثر بیماری همه گیر جایی در دنیا یا حتی گوشه ای از خود کشور درگیر میمردند چه بسا دیگران باخبر نمیشدند و در حال زندگی خود بودند. کرونا هم با ارتباط واقعی و تماس و همنفَسی پیوند دارد هم با ارتباط و همنفسی مجازی (به اشتراک گذاشتن).
دوم: درست که آمار قربانیان کرونا در آمریکا بالاست اما اولا آمریکا یک کشور نیست، 50 کشور است و ترجمه به «ایالات متحده» موجب شده خیال کنیم ما 31 استان داریم آمریکا هم 50 ایالت و ایالت همان استان است در حالی که ترجمۀ درست «حکومتهای متحد» است. ثانیا کرونا در آمریکا بیشتر از بین سیاهان و اسپانیاییتبارها و به عبارت دیگر از جمعیت فقیر قربانی گرفته است.
سوم: در کشورهای ثروتمند امید به زندگی بالاست و شمار زیادی از افراد با سن بالا در خانۀ سالمندان زندگی میکنند که آسیب پذیرترین لایۀ جمعیتی در مقابل ویروس کرونا هستند. به بیان دیگر کرونا در بنگلادش با میلیونها نوجوان 10 تا 15 ساله در خیابان روبه روست که دربرابر کرونا مقاوماند و در آمریکا با میلیونها مرد و زن 75 تا 85 ساله که در مقابل کرونا به شدت آسیبپذیرند خاصه اگر در خانههای سالمندان باشند.
چهارم: در کشورهای ثروتمند یا صنعتی سفر و جابهجایی به مراتب بیشتر صورت میپذیرد و همین موجب انتقال ویروس میشود. دوستی که به پاریس سفر کرده بود میگفت در متروی پاریس شمار سیاهان بر سپید پوستان فزونی داشت و گمان میکردی به آفریقا رفتهای. فارغ از سیاهان و برای این که بار نژاد پرستانه پیدا کند تا قبل از کرونا سالانه 50 میلیون نفر به پاریس سفر میکردند.
احتمال انتقال ویروس به کشوری که مدام مسافر میپذیرد طبعا بیش از جاهای دیگر است که ارتباط چندانی ندارند.
پنجم: کرونا به مناطق متراکم بیشتر یورش برده تا کم جمعیت. مدرنیته آدمها را متراکم کرده و به همین خاطر لندن، پاریس و نیویورک بیشتر آسیب دیدند تا شهرهای کمجمعیتشان.
ششم: همانگونه که مهمترین علت طلاق، ازدواج است چون اگر ازدواجی رخ ندهد طلاقی هم اتفاق نمیافتد مهمترین دلیل مرگ هم زندگی است. هر جا زندگی بیشتر باشد مرگ هم بیشتر است! (این دیگر خیلی فلسفی و پاردوکسیکال شد!)
هفتم: بی آنکه بخواهم نگاه بدبینانۀ اصولگرایی رادیکال ایرانی به سازمانهای بینالمللی را تکرار کنم اما نفوذ کشورهای صنعتی در آنها غیرقابل انکار است. بعید نست چون در اختصاص واکسن به کشورهای فقیر خست به خرج دادند و تا خودشان واکسینه نشدند به دیگران ندادند مایل نباشند شمار واقعی قربانیان در کشورهایی که واکسن دیر به آنها رسید فاش شود.
هشتم: این احتمال را هم باید در نظر داشت که زندگی در مناطق فقیر متحملانه و سازگارانهتر است و با بلایای طبیعی کنار میآیند حال آنکه در کشورهای صنعتی با این فرض بزرگ میشدند که از ویروسهای شایع دیگر خبری نیست. با این نگاه کرونا که آمد به توسعهیافتهها بیشتر صدمه زد و طنز تلخ کرونا همین است. به بیان صریحتر در کشورهای فقیر آدمها به مرور گرگ باران دیده یا بالان دیده میشوند در حالی که در کشورهای برخوردار چنین نیست.
نهم: کشورها بر اساس تقسیمات سیاسی مرزبندی شدهاند و در همۀ زمینهها نمیتوان مقایسه کرد. به این معنی که اگر کسی به ایران سفر کرده و تنها گیلان و مازندران را دیده باشد ایران را پرآب توصیف میکند و اگر تنها سیستان و کرمان را دیده باشد خشک و کمآب. درست است که میانگین باید معیار باشد اما با یک آمریکای واحد یا یک برزیل روبه رو نیستیم و وسعت و جمعیت قارهای دارند و درون این کشورها نیز امکانات بهداشتی و پزشکی و درآمد نامتوازن توزیع شده است.
دهم و سرانجام اینکه در کشورهای برخوردار افراد به سبب عرضه و بیماری از ادامۀ حیات محروم نمیشوند ولی کرونا یک راست سراغ همان نقطه میرود و از پا میاندازد در حالیکه در جوامع نابرخوردار قبل از این که کرونا بیاید از پا افتاده بودند!
همیشه مرغ همسایه غازه
مثلا کانادا خیلی خوب کنترل کرد.
کاش این شیوه و نگاه را برای توجیه مشکلات و مسائل داخلی ایران از جمله اوج گیری تلفات در پیک های کرونا ، هم قبول داشته باشید.