صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۸۱۱۷۸۱
تاریخ انتشار: ۱۴:۵۸ - ۱۷ آبان ۱۴۰۰ - 08 November 2021

پیشکسوت استقلال: روزگار سختی را می‌گذرانم/ پول خرید یک آب معدنی هم ندارم

نمی‌خواهم وقتی فردا روزی مردم برایم مراسم ختم بگیرند در قطعه نام‌آوران دفنم کنند و بگویند او بازیکن استقلال بود. نمی‌خواهم ‌در بدبختی و فلاکت بمیرم و بعد برایم ختم بگیرند.
پیشکسوت باشگاه استقلال گفت: روزگار سختی را پشت سر می‌گذارم؛ دوست نداشتم این حرف‌ها را بزنم اما پول خرید یک آب معدنی هم ندارم.
 
به گزارش ایرنا، «جعفر مختاری‌فر» بدون شک یکی از بهترین و تکنیکی‌ترین بازیکنان تاریخ باشگاه استقلال محسوب می‌شود. مردی که روزگاری بزرگ‌ترین مدافعان کشور را به بازی می‌گرفت، اما شاید چون قاعده «بازی» را بلد نبود، پس از پایان دوران فوتبالش کسی او را به «بازی» نگرفت. خیلی‌ها در خارج از دنیای فوتبال زندگی‌اش را به «بازی» گرفتند، او در فوتبال امروز ایران جایگاهی ندارد و غریبانه در گوشه‌ای از شهر بزرگ تهران مشغول به زندگی نابسامان خود است.
 
*جعفر مختاری‌فر؛ سال‌هاست کسی از او خبری ندارد، شنیده‌ایم زندگی چندان خوبی ندارد؟
 
این پرسشی است که خیلی‌ها از من می‌پرسند. خیلی تلخ است، دوست ندارم حرف بزنم. سال‌ها است در یک گوشه از این شهر بزرگ با محسن تهرانی (سنگربان اسبق استقلال) زندگی می‌کنم و منتظر این هستم تا مرگ من فرا برسد و از این دنیای لعنتی نجات پیدا کنم.
 
 
*چرا این قدر ناامید؟
 
برای اینکه حق من از زندگی این نیست، نه زندگی‌ دارم و نه خانواده‌ای. یک چادر از خودم ندارم که در آن زندگی کنم. شاید جوان‌ترها ندانند اما قدیمی‌ها می‌دانند که جعفر مختاری‌فر در این فوتبال که بوده و چه کار کرده است.
 
*اگر بخواهید به هواداران جوان استقلال جعفر مختاری‌فر را معرفی کنید چطور اینکار را می‌کنید؟
 
به آن‌ها خواهم گفت بروید از پدران خود بپرسید که مختاری‌فر چه بازیکنی بود. به آن‌ها خواهم گفت که بروید تاریخ باشگاه استقلال را بخوانید تا بدانید روزگاری من چه کارهایی برای استقلال انجام دادم. به آن‌ها می‌گویم با استقلال قهرمان ایران و آسیا شدم. همیشه از بهترین بازیکنان این تیم بودم و وقتی به زمین می‌رفتم سرم را هم برای این تیم می‌گذاشتم. من بازیکن تیم ملی در جام ملت‌ها بودم و با استقلال قهرمان آسیا شدم اما دنیا بی رحم بود و مرا با تمام این خاطرات خوب به بدترین شکل ممکن اذیت کرد.
 
*الان وقتی تو را در کوچه و خیابات می‌بینند چه می‌گویند.
 
خیلی‌ها وقتی مرا در کوچه و خیابان می‌بینند نمی‌شناسند. آن‌ها وقتی می‌فهمند من جعفر مختاری‌فر هستم از تعجب شاخ‌ درآورده و شاید باورش سخت باشد اما تعظیم می‌کنند. از قهرمانی استقلال در آسیا حرف می‌زنند، قهرمانی‌هایمان را تعریف می‌کنند و می‌گویند حق تو که روزی روزگاری بهترین بازیکن ایران بودی این نیست.
 
 
 
*مقصر این شرایط چه کسی است؟
 
خودم
 
*چرا، مگر چه کار کردید؟
 
من می‌خواهم برای اولین بار از یک موضوعی حرف بزنم. از موضوعی که سال‌هاست سکوت اختیار کرده و درباره‌اش حرف نزده‌ام، اما این راز را افشا می‌کنم، شاید خیلی ها به من تهمت زده باشند، حرف‌های نامربوط درباره‌ام گفته باشند که با واقعیت فرسنگ‌ها فاصله داشته باشد. حتما شما نیز این شایعات را شنیده‌اید و می‌خواستید از من بپرسید؟
 
*خودتان بگویید بهتر است
 
من نه اعتیاد داشته‌ام و نه دارم، نه چیز دیگری مصرف کرده‌ام و نه می‌کنم، نه لب به سیگار زده‌ام و نه می‌زنم، من با حسن‌آقا تهرانی زندگی می‌کنم. خدا خیرش بدهد آدم مشتی و با ایمانی است و نمازش قطع نمی‌شود. یک دقیقه از هم دور نیستیم و او می‌تواند شهادت دهد، من سال ها پیش ازدواج کردم اما ازدواجی که فقط و فقط 3 ماه طول کشید و همسرم که هیچ وقت او را نمی‌بخشم دلیل مشکلات امروز من هست.
 
 
*هیچ کس در این سال‌ها سراغتان را نمی‌گیرد؟
 
هیچکس. انگار جعفر مختاری‌فر وجود نداشت. سال ۱۳۷۱ من را از استقلال بیرون کردند. رسماً بیرونم کردند. من هم رفتم سایپا تا ثابت کنم تمام نشده‌ام. بهمن همان سال ۴ بر یک استقلال را بردیم و مصطفی عمادی هت‌تریک کرد. من هم فکر کنم ۲ تا پاس گل دادم. بازی مقابل استقلال تلخ بود، ولی باید ثابت می‌کردم که تمام نشده‌ام.
 
*به پرسپولیس هم گل زده‌اید؟
 
گلی که من به پرسپولیس زدم خاطره تلخی را برایم به همراه داشت.
 
*چرا؟
 
بعد از گلی که به پرسپولیس زدم متوجه شدم سه نفر از هواداران پرسپولیس سکته‌ کرده‌اند که متاسفانه یکی از آنها فوت کرد. من هیچ وقت دوست نداشتم این اتفاق تلخ شکل بگیرد. ما رقیب بودیم اما این رقابت فقط و فقط داخل زمین بود. همین الان وقتی هواداران پرسپولیس می‌شناسند ابراز محبت می‌کنند.
 
 
*چه انتظاری از مدیران استقلال دارید؟
 
من روزگار سختی را پشت سر می‌گذارم. دوست نداشتم این حرف‌ها بزنم اما پول خرید یک آب معنی هم ندارم. پریشب حسن (تهرانی) نبود، تشنه‌ام شد رفتم سوپر مارکت آب معدنی بخرم. پول تو جیبم نبود، نسیه خریدم. این حرف‌ها را به سنگ بزنم آب می‌شود. اگر این رفیق با معرفت نباشد از گشنگی می‌میرم. حق جعفر مختاری‌فر این است؟ کسی که تمام افتخارات فوتبالی را به دست آورده است؟ درخواست می‌کنم از مصطفی آجورلو که مدیرعامل استقلال شده، مرا دریابد. 
 
نمی‌خواهم وقتی فردا روزی مردم برایم مراسم ختم بگیرند در قطعه نام‌آوران دفنم کنند و بگویند او بازیکن استقلال بود. نمی‌خواهم ‌در بدبختی و فلاکت بمیرم و بعد برایم ختم بگیرند. نمی‌توانند در باشگاهی که زندگی و جوانی‌ام را پشت سر گذاشتم و بارها لبخند شادی را بر لبان هواداران نشاندم گوشه‌ای از کار را به من بدهند؟ نمی‌توانند بگویند بیا و در آکادمی کار کن؟ نمی‌توانند نگهبانی یکی از ورزشگاه‌ها را به من بدهند؟ زمان زیادی از عمر من باقی نمانده و امیدوارم در این روزهای باقیمانده کمک کنند تا با خاطره‌ای خوش از این دنیا بروم. 
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200