عصر ایران؛ مهرداد خدیر- رییس شورای شهر بوشهر گفته است: «محیط پیادهرو و میدانها و پارکها، متعلق به شهرداری است و ما اجازه نمیدهیم توسط کسانی که فرهنگ غربی دارند استفاده شود. اینها متعلق به نیروهای ارزشمند انقلاب هست و ما باید بهرهمند شویم. با سگگردانی هم به طور قانونی برخورد میکنیم».
دقت کنید نمیگوید متعلق به شهروندان است. میگوید متعلق به شهرداری است. یعنی نهادی که تأسیس شده تا خیابان ها را رُفت و روب و آب و جارو کند شاخو شانۀ اربابی میکشد و آدمی که به او رأی دادهاند تا از مردم دفاع کند از جانب شهرداری ادعای مالکیت میکند! ظاهرا در دورۀ جدید همه دستگاهها در هم ادغام شدهاند وگرنه این جور حرف ها که مربوط به شورای شهر نیست.
اهمیت این سخنان به این خاطر است که نشان میدهد چالش اصلی بر سر مالکیت فضای عمومی است و بسیاری از مواردی که به عنوان هنجارهای اجتماعی یا اخلاقی مطرح میشوند ذیل همین ترم قابل تعریف است. مشکل اما این است که در عرصۀ عمومی اراده و سلیقۀ جامعه میچرید و حتی وقتی کشوری اشغال میشود هم حسب ظاهر مردم تمکین میکنند ولی فضای عمومی به دشواری تحت کنترل در می آید.
جامعه سه ساحَت دارد: یکی ساحت خصوصی است و آنچه در خانه ها و پشت دیوارها جریان دارد و طبعا به روی حکومت ها بسته است.
دیگری ساحَت حکومتی یا دولتی یا رسمی است که با بخشنامه قابل کنترل و امر ونهی است و می توان به کارمندان به اعتبار آن که حقوق می گیرند و در استخدام هستند گفت چه بپوشند و چه نپوشند یا به محصلان و دانشجویان چون با ابزار حقوق و نمره قابل کنترل و مؤاخذه اند.یادمان هست آقای جنتی در دوره ای که خطبه جمعه می خواند در نماز جمعه گفت حداقل بر کارمندان و دانشجویان که می توانید از نظر حجاب سخت بگیرید چون حقوق و نمرهشان دست شماست! در واقع به جای تولید ترس با استناد به متافیزیک به تولید ترس با ابزار فیزیکی روی آورد. حال آن که روحانیون باید از جانب خدا بترسانند نه مثل رییس اداره و پلیس.
عرصۀ عمومی البته متفاوت است. مگر این که کد ملی هر شخص را مانند پلاک اتومبیل به گردن شهروندان بیاویزیم و برای آنان برگ جریمه صادر کنیم و تازه آن هم قانون می خواهد و این گونه نیست که رییس یک شورا که به قاعده منتخب مردم برای ارایۀ خدمات شهری و اجتماعی است بخواهد نقش داروغه و عسس و محتسب را بازی کند. اصطلاحاتی که به خاطر تکرار در اشعار خواجه حافظ برای مردم ما آشناست.
حتی در سریالهای تلویزیونی که زنان با مقنعه به رختخواب میروند این نکته رعایت میشود که وقتی وارد خانه میشوند یا میخواهند بیرون بروند لباسی را کم یا زیاد میکنند تا مثلا مشخص شود دو عرصۀ عمومی و خصوصی از هم جداست.
این همه جر و بحث بر سر اندازۀ حجاب و پاره ای رفتارهای فرهنگی دو دلیل دارد:
اول این که برخی مانند این آقای رییس شورا خیال میکنند خیابان را هم میتوان مثل ادارات دولتی فتح کرد و دو عرصه بیشتر نداریم: رسمی یا حکومتی یا دولتی و دیگری هم خصوصی و تازه شاید برخی آرزو کنند مانند موضوع رمان «بهشت خاکستری» نوشتۀ عطاءالله مهاجرانی امکان کنترل درون خانهها هم فراهم آید و دیوارها شیشهای شود و ساحت و حریم خصوصی هم منتفی شود چه رسد به عمومی!
دوم این که بعضی باز مانند همین آقای رییس شورا نمی خواهند قبول کنند که جامعۀ ایران از دو منظر چند فرهنگه است. اولی به خاطر تنوع قومی و زبانی و دیگری به دلیل ورود مظاهر تمدن غرب و علایق ملی به گونه ای که ایرانیان هم نوروز را گرامی می دارند و هم عاشورا را و تقابلی بین این دو نمی بینند و حالا ضلع سوم هم اضافه شده و آیین هایی مثل هالوین و ولنتاین است. گسترش شبکه های اجتماعی هم به این تنوع دامن زده است.
تفکری مانند رییس شورای شهر بوشهر میخواهد بگوید مملکت مال ماست و به زبان کاراکتر جواد رضویان در سریال طنز تلویزیونی کلش واس ماس! هم بیابان هم خیابان. هم پیادهرو هم سوارهرو! ولی اگر چنین است چرا از غیر خودتان هم مالیات میگیرید و غیر خودتان را چرا به زور به سربازی میفرستید؟ اگر کل مملکت مال شماست و بقیه طفیلیاند چرا قربانصدقه مردم میرویدو صبح تا شب در تلویزیون ایران ایران می کنید؟ شاید منظورتان از مردم همان پایگاه 15 درصدی است که در دو انتخابات اخیر نشان داده شد و نهایتا تا 23 درصد واجدان شرایط رأی دادن قابل ارتقاست.
ما اجازه نمی دهیم یعنی چه؟ یا قانون داریم یا نه. اگر داریم که قانون اجرا می شود و پلیس و دستگاه قضایی داریم و به شورا دخلی ندارد و اگر مرادتان از ما فراتر از عنوان شورا و با اتکا به پشت گرمی های بیشتر است برادر! دوستان تان مناصب مهم تر را در اختیار گرفته اند و شما در حال و هوای دهۀ 60 خط و نشان می کشید؟ هنوز در این حال و هوایید که بگویید خیابان مال ماست؟!
فضای عمومی قابل تسخیر نیست. دستکم قابل تسخیر کامل نیست. میتوان مدام حضور خود رابه رخ کشید و توی چشم مردم کرد اما فتح کامل، شدنی نیست. چون خیابان، اداره نیست. به زبان حافظ میتوان گفت: نگر تا حلقه اقبال ناممکن نگردانی.
سر به سر مردم هم نگذارید. آن هم در حالی که در سه سال اخیر و به خاطر شدت تحریمها آمار جمعیت زیر فقر بر اساس تحقیق دکتر فرشاد مؤمنی دو برابر شده و جهش بی سابقه ای کرده است و خودتان می گویید اولویت چیز دیگری است. به قول بابا طاهر عریان: اگر نوشم نیی نیشم چرایی. (حالا رییس شورای شهر نفرستد دنبال باباطاهر که چرا این بابا اسمش عریان بوده است!)
اگر نگران رواج فرهنگ غربی هستید دستکم به آیینهای ایرانی بها دهید. آخر مگر جشن مهرگان و انارخوران و گلاببویان و تیرگان و سیرسور و اسپندارمذ را به رسمیت میشناسید که دیگران را نفی میکنید؟