عصر ایران؛ سروش بامداد- با این که روند واکسیناسیون به لطف واکسنهای وارداتی به خاطر اتمام واکسیناسیون در کشورهای تولید کننده و قطع امید از تولید برخی واکسنهای ادعایی در داخل یا پذیرش کافی نبودن واکسنهای تولیدی، سرعت گرفته اما بخشی از جمعیت ایران، هنوز برای واکسیناسیون مراجعه نکرده و نمیخواهند واکسن بزنند.
در این باره چندی پیش نظرسنجی ایسپا نشان میداد 14 درصد از شهروندان بالای 18 سال مایل نیستند و به تازگی عدد 17 میلیون هم اعلام شده است.
چند صد نفر نیز به تازگی در مقابل مجلس شورای اسلامی در اعتراض به «واکسیناسیون اجباری» تجمع کردند. این در حالی است که آقای رییسی اعلام کرده سیاست دولت او فعلا «اقناع» است نه «اجبار» ولی با اعلام احتمال مطالبۀ کارت واکسن برای ارایۀ برخی خدمات، تلقی اجبار شکل گرفته و به همین خاطر بعضی از تجمع کنندگان گفتند: «حاضریم قید کار و تحصیل را بزنیم اما واکسن نمیزنیم».
نکتۀ قابل توجه این است که «واکسنستیزان» با «واکسنگریزان» متفاوتاند.
چرا که گروه اول یا خواستار اعطای فرصت به طب ایرانی - اسلامیاند یا کرونا را بیشتر فوبیا و ترس میدانند و به قضیه مشکوکاند و میگویند موضوع تنها وارد کردن «ویروس کشته شده» به بدن نیست و مسایل دیگر هم در میان است یا به اضطراری بودن مجوز اشاره میکنند و این که اجبار، وجاهت شرعی و قانونی ندارد.
برای واکسنستیزان، بحث نوع واکسن که آسترازنکا باشد یا سینوفارم مطرح نیست بلکه با کلیت موضوع واکسن مشکل دارند یا اعتماد ندارند اما بیمیلی واکسنگریزان - اگرچه اشتراکاتی با واکسنستیزان دارند- دلایل دیگر هم دارد.
از اشتراکات میتوان به ترس از عوارض یا شایعۀ سکتۀ قلبی و مغزی و اعتماد کامل به سیستم ایمنی بدن به جای تحریک آن اشاره کرد.
واکسن ستیزان چه بسا تفاوت ژن و یاخته را ندانند و جالب این که بعضا کسانی هستند که در عرصههای دیگر از اجبار در آموزش و پوشش، دفاع میکنند و به این جا که رسیدهاند از اختیار میگویند حال آن که بیماری کرونا، انتقالپذیر است و شخص نمیتواند بگوید حق دارم دربارۀ بدنم تصمیم بگیرم زیرا دیگران را به مخاطره انداخته است و مثل همان مثال مشهور سوراخ کردن کشتی است که آسیب آن، تنها به سوراخکننده نمیرسد.
واکسنگریزان و واکسنستیزان در یک نقطۀ دیگر هم مشترکاند و آن بیاطلاعی از دانش زیستشناسی است. با این که این درس در نظام آموزشی دبیرستانی در رشتۀ تجربی بسیار مهم است اما زیستشناسی را به خاطر کنکور میخوانند نه به برای خود آن و در رشتههای دیگر نیز غایب است.
دربارۀ رفتار واکسنگریزان میتوان این دلایل یا گمانها را مطرح کرد:
اول این که تصمیم قطعی نگرفتهاند و منتظرند. یا منتظر ورود نوع دیگری هستند که مناسبتر میدانند یا در انتظار حصول اطمینان از این که واکسنزدهها دچار عارضهای نشده باشند. به بیان دیگر واکسنستیز نیستند اما میخواهند مطمئن شوند و در واقع مطمئنتر!
دلیل دیگر اتفاقا میتواند این باشد که چون اجبار در کار نبوده اقدام نکردهاند و تا کارت واکسن مطالبه شود اقدام میکنند و نگاه شان به واکسیناسیون از جنبۀ پیشگیری نیست. از منظر الزام اداری چنین مواجههای دارند.
تبلیغات منفی در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی دربارۀ نپذیرفتن برخی واکسنها در خارج از کشور هم مؤثر بوده است. همین دیروز اعلام شد اتریش حاضر به پذیرش اردوی تیم ملی اسکی ایران نشده چرا که ورزشکاران واکسن سینوفارم تزریق کرده بودند.
اگر بخواهیم 10 مورد دربارۀ واکسنستیزی و واکسنگریزی را برشمریم تا به دلیلی برای این گزاره برسیم که چرا 14 درصد جمعیت بالای 18 سال هنوز اقدام نکرده اند به این نکات میتوان اشاره کرد:
اول و کوتاه این که اثر بخشی واکسن را قبول ندارند.
دوم این که با هر اجباری مخالفاند. چه سربازی باشد، چه نوع حجاب و چه واکسیناسیون کرونا.
نکتۀ سوم که در بالا هم اشاره شد این که این واکسنها هنوز مراحل کارآزمایی بالینی را طی نکردهاند و تنها مجوز سریع و اضطراری برای آنها صادر شده است.
وجه دیگر این است که برخی میگویند عوارض کوتاه مدت و میانمدت آن را در آینده شاهد خواهیم بود و احتمالا هر اتفاقی که بعدتر متوجه افراد واکسینه شود به حساب همین گذاشته خواهد شد.
نکتۀ پنجم را میتوان از چند خبر لختۀ خون در اروپا در اوایل کار دانست. اگر هزار نفر واکسن بزنند و یکی به خاطر لخته شدن خون بمیرد همان در رسانهها برجسته میشود و این که دیگران به خاطر واکسن نجات پیدا کردهاند قابل اثبات نیست!
ششمی هم البته همان تعبیر آشنای «توهم توطئه» است که در شرح تجمع واکسنستیزان به آن اشاره شد. گروهی به زمین و زمان بدبیناند و معتقدند دیگران (غربیان) میخواهند روی نقشۀ ژنتیک ما دستکاری کنند و جالب این که اغلب از عهدۀ توصیف یک جملۀ درست و حسابی دربارۀ ژن بر نمیآیند و به این پرسش پاسخ نمیدهند پس چرا منتظر ما نماندند و با مردم خودشان شروع کردند؟!
نکتۀ هفتم همان تقدیرگرایی است و این که اجل هر فرد مشخص است و عقب و جلو نمیشود انداخت. به زبان سادهتر اگر قرار است بمیریم میمیریم چه با کرونا و چه بیکرونا.
دلیل هشتم البته بیاعتمادی است. سالها پیش یکی ز بستگان که اکنون از دنیا رفته از من میپرسید پس پول 10 میلیون بشکه نفت را چه کار میکنند؟ تازه هنوز تحریم نبود و گفتم: دو میلیون بشکه در روز است و نه 10 میلیون. گفت: چه ساده هستی! ده میلیون بشکه است ولی به من و شما می گویند دو میلیون. گفتم آمار و ارقام ثبت میشود و در اوپک سهمیۀ تولید تعیین میکنند. گفت: اوپک هم کار خودشان است!
به کل اتفاقات عالم بدبین و به دنبال پشتپرده بود و آن قدر نماند ببیند که تحریمهای ترامپ دو میلیون بشکه را هم دود کرد. اما بدبینی و بیاعتمادی مثل ویروس کرونا قابل سرایت است.
در بیان مورد نهم به این شایعه هم میتوان اشاره کرد که نگران تغییر نقشۀ ژنتیکاند و بامزه این که همین افراد وقتی به خاطر ازدواج دختر عمو با پسر عمو هشدار ژنتیکی دریافت میکنند جدی نمیگیرند.
دست آخر اینکه در جامعۀ ما به جای این که شناخت، بیشینه شود و هیجانات، بهینه کار معکوس انجام میشود و هیجانات را بیشینه میکنند و شناخت را بهینه و این تقابل هم یک رویکرد احساسی - هیجانی است.
جدای هر بحث علمی جای این پرسش اما هست که چگونه نوزاد و کودک خود را به همین شبکۀ بهداشت میسپریم تا واکسن به آنها تزریق شود ولی دربارۀ کرونا این قدر چون و چرا میشود؟!
ضمن این که میتوان پرسید: آیا گزینۀ بهتری دارید؟ واقعاً یادمان رفته که اوایل کرونا تا چه اندازه منتظر واکسن بودیم و اواسط که میدیدیم در جام ملتهای اروپا در لندن تماشاگران تنگتنگ نشستهاند و اینجا روزی چند صد نفر میمیرند و منتظر تولید داخل بودیم چه فضای روانی نومیدکنندهای همه را در برگرفته بود؟
در مورد مردم خودمان هم که شرح مبسوط فرمودید به همه چیز متوسل میشوند الا عقل سلیم و هر حرف و گفته ای را از هر کسی می پذیرند الا از متخصص آن .
دوما من خودم واکسن زده ام اما هیچ کدام از 10 مورد ذکر شده را تا حالا از مخالفان نشنیده ام