عصر ایران ؛ مهراب صادقنیا*
یکی از بارزترین خلقیات ما ایرانیها این است که ابهام آزارمان نمیدهد و در مواجهه با آن بردباری زیادی داریم. پذیرش ابهام آنگونه که هافستد (Hofstede) معنا میکند عبارت است از " توان و شکیبایی افراد یک جامعه در برابر احساس ترس و تهدید در موقعیتهای غیرقطعی، مبهم، و نامعلوم."
از نگاه او در کشورهایی که در اجتناب از ابهام نمرهی بالایی دارند و به آسانی به موقعیّتهای غیرقطعی تن نمیدهند، برداشتهای کاملا رسمی از پدیدههای فرهنگی و اجتماعی بیشتر پذیرفته میشود؛
اما در نقطهی مقابل، در جوامعی که دارای نرخ پائینی در پرهیز از عدم اطمینان هستند، و تحمل وجود ابهام و زندگی در شرایط نامطمئن را دارند، برداشتهای غیررسمی از پدیدههای فرهنگی و اجتماعی شانس جولان و رشد دارد.
همچینین در جوامعی که امتیاز بالا در اجتناب از ابهام دارند، یک رویکرد وظیفهمحور و قانونگرایانه به روابط شهروندان حاکم است، در حالیکه در جوامعی که نمرهی پائینتری در پرهیز از ابهام دارند، رویکرد رابطه محور و عاطفی بر این روابط حکومت میکند.
در جامعههایی مثل ایران، که به سادگی با ابهام کنار میآیند، رغبت چندانی برای ارزیابی نظریهها و مدّعاها وجود ندارد و مردم حوصلهی چندانی برای سنجش آنچه میشنوند و آنچه با آن مواجه میشوند را ندارند.
این جوامع ابهام را به مثابه یک واقعیت که باید با آن کنار بیایند پذیرفتهاند. آنها سخنان مبهم مسئولان خود را میشنوند، وعدههای نامطمئن آنها را گوش میدهند و به سادگی از کنار آنها میگذرند و برایشان سؤال پیش نمیآید که این وعدهها چگونه و با چه فرآیندی ممکن است محقق شوند. خوانشهای سراسر ابهام از دین و تعالیم مذهبی را در رسانههای رسمی و غیررسمی میشنوند، و در برابر این سخنان نامطمئن آشفته نمیشوند.
این همه کرامت برای این و آن گزارش داده میشود ولی کسی از ابهام موجود در این گزارشها خم به ابرو نمیآورد و نمیپرسد که چطور؟ و یا فلان سخنرانِ رسمی در رسانهی ملّی میگوید احتمالاً امام زمان خودش ویروس کرونا را درست کرده است تا شیعیان را امتحان کند و ببیند کی در این شرایط، از ترس بیماری در پیاده روی اربعین شرکت میکند، و مجری تلویزیون به همراه بینندگان از این همه بیاطمینانی گزیده نمیشوند.
جامعهی ایران با این ابهامپذیری بالا بهشت لازفزنهاست؛ کسانی که هر روز یک ادّعای جدید دارند و یک وعدهی اجراناشدنی میدهند.
*استاد دانشگاه مرکز مطالعات ادیان