صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۸۰۳۴۸۵
تاریخ انتشار: ۰۸:۵۲ - ۲۷ شهريور ۱۴۰۰ - 18 September 2021
پژوهشی مبتنی بر مطالعات میدانی از مهاجران ایرانی

شلوارک می‌پوشند اما دموکرات نمی‌شوند؛ مهاجران ایرانی و طلاق

بسیاری از ایرانیان قبل از مهاجرت تصور می‌کنند که آخرِ یک آدمِ به تعبیر عامیانه «دموکرات‌اند». ولی بعد از مهاجرت برایشان آشکار می‌شود که دموکرات شدن چقدر سخت و عذاب‌آور است!

عصر ایران؛ فردین علیخواه*(جامعه شناس)- مهاجرت زمانی که نه به تنهایی بلکه با خانواده انجام می‌شود پیچیدگی‌ها و دشواری‌های بیشتری دارد. به همین دلیل یکی از موضوعات قابل توجه محققان علوم اجتماعی استحکام خانواده، پس از مهاجرت است. برخی آمار‌ها بیانگر آن است که آمار طلاق در بین مهاجران در مقایسه با آمار در موطن آنان (و نه در مقایسه با جامعه میزبان) بیشتر است. در این نوشته کوتاه قصد دارم تا به این پرسش پاسخ دهم که دلایل عام طلاق در بین مهاجران ایرانی چیست؟

ده علتی که در ادامه می‌آید حاصل مصاحبه‌های مختلف با مهاجران ایرانی است که برخی از آنان تجربه طلاق داشته‌اند.

1-تضعیف نظارت اجتماعی: شبکه‌های اجتماعی مختلف نظیر خانواده، ‌فامیل و دوستان معمولاً برای افراد مهم‌اند و به طور بالقوه می‌توانند بر انتخاب‌ها و رفتار‌های آنان تأثیرگذار باشند. جامعه ایرانی هم اکنون نیز برخی از ویژگی‌های جامعه جمع گرا را در خود دارد که یکی از آن‌ها نظارت آشکار یا پنهان بر رفتار اعضاست. پس از مهاجرت نقش شبکه‌ها و نهاد‌های اجتماعی مختلف بر رفتار‌ها و انتخاب‌های افراد کاهش می‌یابد و به طور طبیعی نظارت اجتماعی کم رنگ می‌شود. در نتیجه افراد با نگرانی کمتری نسبت به «قضاوت شدن» درباره طلاق تصمیم می‌گیرند.

2-مشقت‌های مهاجرت: اغلب مهاجران دورۀ معروف به‌گذار را تجربه می‌کنند. این دوره می‌تواند از یک تا چند سال طول کشد. در این دوره تلاش می‌شود تا موانع و مشکلات سازگاری با جامعه میزبان برطرف شود. کسب و کار، سازگاریِ فرهنگی، زبان، غربت زدگی از جمله چالش‌های این دوره‌اند. عبور از شرایط و موقعیت‌های سخت، هم می‌تواند هدف مشترک برای پیروزی ایجاد کند و هم محیطی تنش‌آمیز و مناسب برای پرخاش فراهم آورد. برخی از طلاق‌ها در دورۀ‌گذار رخ می‌دهند. فشار‌های روانی این دوره معمولاً بر زوج‌هایی که در ایران از مراتب اجتماعی و اقتصادی خوبی برخوردار بوده‌اند و میانسالند بیشتر است.

3-وجود حمایت‌های قانونی: در بیشتر کشور‌های مهاجرپذیر قوانین و نهاد‌های رسمی غالبا حامی زنان و کودکان هستند. وقتی زنان مهاجر از وجود چنین قوانینی آگاه می‌شوند دلگرمی و اعتماد بنفس بیشتری برای تصمیم‌های همچون طلاق می‌یابند. در برخی از کشور‌های اروپایی دولت از نظر اقتصادی نیز، در طولِ و پس از فرایند طلاق از زنان حمایت می‌کند. باید توجه داشت که طبق شواهد در جوامع مهاجرپذیر، زنان در درخواست طلاق پیش‌قدم‌اند.

4-تزلزل/تهدید اقتدار مردان: به دلایل مختلف نظیر دسترسی زودتر زنان به فرصت‌های شغلی، تطابق‌پذیری آسان‌تر آنان با محیط جدید، حمایت قانون از آنان، احساس آزادی و اشتیاق بیشتر برای پیشرفت اجتماعی در مقایسه با شرایط ایران، الزام به نوشتن نام مادر در فرم‌های اداری و نه نام پدر، همگی موجب می‌شوند تا زنان میدان گشوده‌ای در مقابل خود بیابند و در مقابل، مردان احساس کنند در حال از دست دادن جایگاه کانونی و اقتدار گذشتۀ خود در خانواده‌اند و در مجموع فضا به نفع آنان نیست.

در هر صورت، جامعه ایرانی همچنان عناصری از نظام اجتماعی مردسالار را داراست و پس از مهاجرت و تغییر محیط، آثار این چنین نظامی همچنان ظهور و بروز دارد. این وضعیت زمانی وخیم‌تر می‌شود که مردان هنوز شغلی نیافته‌اند و بر عکس، زنان وارد بازار کار شده‌اند. شواهد نشان می‌دهد که مردان عموما بسیار سخت با جایگاه و منزلت اجتماعی و حقوقی نوظهور زنان خود در جامعه میزبان کنار می‌آیند.

5-مقایسه اجتماعی: واقعیت آن است که بسیاری از زنانی که از جوامع مردسالار مهاجرت کرده‌اند در جامعۀ میزبان رفتار همسر خود را با رفتار‌های مردان با زنان در جامعه میزبان مقایسه می‌کنند و نتیجه آنکه برخی از آنان رفتار‌های همسر خود را حتی در طول زندگی مشترک شرم‌آور و اهانت‌آمیز می‌یابند. همین امر زمینه‌های بیشتری برای طلاق فراهم می‌سازد. البته اقلیتی از مردان نیز به همین طریق رفتار زنان خود را با زنان جامعه میزبان مقایسه می‌کنند.


6-آغاز زندگی جدید: حضور در جامعه جدید، برای برخی به معنای سرآغاز زندگی جدید است ولی بدون آدم‌های تکراری. آنان طلاق را نه یک آسیب بلکه یک فرصت تازه می‌بینند تا پس از آن زندگی جدیدی را برای خود رقم بزنند. گاهی تغییر محیط زندگی موجب تجدید نظر در کلیت داستان زندگی افراد می‌شود: حذف همه چهره‌های آشنا.


7-پیشمانی از مهاجرت: در این موقعیت درباره ماندن یا بازگشت اختلاف نظر جدی وجود دارد. زن یا مرد به دلایل مختلف یا نمی‌تواند با محیط جدید سازگار شود یا نمی‌تواند از ایران دور باشد. در نتیجه تصمیم می‌گیرد به ایران بازگردد.


8-دشواری پذیرش فرهنگ جامعه میزبان: در این نوع طلاق‌ها زن یا مرد نمی‌تواند پذیرای شرایط فرهنگی و اجتماعی جامعه میزبان باشد. برای مثال نمی‌تواند با روابط جنسیت زدایی شدۀ همسرش در محیط شغلی کنار بیاید یا یکی از والدین نمی‌تواند با روابط جنسی قبل از ازدواج فرزند و یا آوردن دوستِ پسر یا دوستِ دختر به خانه توسط کنار آید. اختلاف نظر در خصوص تفاوت‌های فرهنگی از مهم‌ترین دلایل طلاق در این مقوله است.


9-پدران واتس آپی: در سال‌های اخیر در موارد متعدد، مادر و فرزند/فرزندان مهاجرت می‌کنند و پدر برای کسب درآمد و تأمین مالی خانواده در ایران می‌ماند. برخی از مردان نیز ابتدا خانواده را همراهی می‌کنند ولی به دلیل سختی کسب و کار در کشور‌های مهاجرپذیر، به ایران بازمی گردند.

ارتباط و اتصال این پدران با خانواده عمدتاً از طریق واتس آپ است. در اینجا پس از مدتی، فاصله جغرافیایی به انواع دیگر فاصله‌ها منجر می‌شود. گاهی نیز مردان به ایجاد ارتباطات فرا زناشویی در ایران تمایل می‌یابند. معمولاً زنان پس از رسیدن به استقلال اقتصادی و بی‌نیازی از شوهری که در ایران مانده، به فکر جدایی می‌افتند.


10-دموکرات‌های بالقوه: در نوشته‌های دیگر بیان کرده‌ام. بسیاری از ایرانیان قبل از مهاجرت تصور می‌کنند که آخرِ یک آدمِ به تعبیر عامیانه «دموکرات‌اند». ولی با قرار گرفتن در جوامع متفاوت با ایران، برایشان آشکار می‌شود که دموکرات شدن چقدر سخت و عذاب‌آور است! برخی از مهاجران صرفا در ظواهر(نظیر پوشیدن شلوارک‌های رنگی) تغییر می‌یابند ولی در عمل فاقد جهان بینیِ خاص زندگی در یک جامعه متفاوت و متنوع‌اند.


*از همه کسانی که قبول کردند درباره موضوع با نگارنده این متن گفتگو کنند بسیار ممنونم.

*فردین علیخواه: جامعه شناس و عضو هیات علمی دانشگاه گیلان

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200