در حافظه روزهای میانی شهریور، تولد و مرگ نویسندگانی ثبت شده که نامشان در فهرست بلند جوایز نوبل ادبی دیده میشود. آنها که میشناسیم و آنها که حتی کسب این جایزه نتوانسته مترجمان را به برگرداندن آثارشان به فارسی و معرفی به جامعه ایرانی ترغیب کند.
به گزارش روز پنجشنبه خبرنگار فرهنگی ایرنا، بنا بر وصیت آلفرد نوبل شمیدان سوئدی، هر ساله جایزهای به مبلغ ۸ میلیون کرون سوئد (معادل بیش از ۸۷۰ یورو) به نویسندهای اعطا شود که در اثر خود در هر گونه داستانی، رمان و یا شعر «آیدهالی قدرتمند» را به نمایش بگذارد.
جایزه نوبل برای رشته ادبیات از سال ۱۹۰۱ هر سال به استثنای موارد اندک به یک نویسنده اعطا میشود. نویسندگانی که غالبا آثارشان پیش از این موفقیت به زبانهای مختلف ترجمه شده و شهرت جهانی خود را به این رقابت مدیون نیستند و شاید برعکس انتخابشان به حرف و حدیثهای معمول در مورد نحوه و دلایل انتخاب برگزیدگان، پایان دهد. در سالشمار این روزها، تولد و مرگ نویسندگانی ثبت شده است که جدای از شهرتشان جایی در این فهرست دارند و نخستین آنها شاعری است که هیچ ترجمهای از آثارش به فارسی وجود ندارد.
نخستین فردی که این جایزه را از آن خود کرد، سولی پرودوم با نام کامل رونه آرمان فرانسوا پردوم (René Armand François Prudhomme) بود. این شاعر فرانسوی متولد ۱۸۳۹ در پاریس به دنیا آمد. او که با سبک شعری مبتنی بر احساسات فعالیت خود را آغاز کرد و با سرودن اشعاری چون گلدان شکسته و تنهاییها با استقبال جامعه ادبی آن روزگار روبرو شد؛ بهتدریج به فلسفه متمایل شد. شاعر دو شعر فلسفی عدالت و خوشبختی در سال ۱۸۸۱ مورد تقدیر آکادمی فرانسه درآمد. وی در اشعار فلسفی خود با بهره گیری از ظرفیتهای موجود در شعر بلند، به تبیین مفاهیم علمی و فلسفی پرداخت اما بار فلسفی این اشعار تا به حدی بود که برخی، این دو اثر را نه شعر بلکه قطعاتی فلسفی میدانند.
او همچنین مقالاتی در حوزه زیباییشناسی به رشته تحریر درآورد و بخش قابل توجه جایزه خود را به تاسیس جایزه یک انجمن ادبی اختصاص داد. او ۶ سپتامبر (۱۵ شهریور) ۱۹۰۷ درگذشت. از این شاعر، اثری به فارسی ترجم نشده است و البته او تنها نیست.
فردریک میسترال (Frédéric Mistral) نویسنده و فرهنگ نویس فرانسوی متولد ۸ سپتامبر (۱۷ شهریور) ۱۸۳۰ دومین فرانسوی فهرست صاحبان نوبل ادبیات است. او چهارمین جایزه آکادمی سوئد را در حوزه ادبیات به همراه یک نویسنده اسپانیایی از آن خود کرد. میسترال در نوشتههای خود از زبانی قدیمی به نام اُک یا اُکسیتان استفاده میکرد که در منطقی از جنوب فرانسه رایج بود. اوج استفاده از این زبان قرن های ۱۱ تا ۱۳ میلادی بود و کارهای میسترال جانی تازه به این زبان در حال نابودی دمید.
او بعدها به سبب ابتکار و نبوغ و اصالت هنری آثارش که انعکاس واقعی طبیعت و زندگی مردم زادگاهش در جنوب فرانسه بود، جایزه نوبل ۱۹۰۴ را بهطور مشترک دریافت کرد. میسترال در ۲۵ مارس ۱۹۱۴ در زادگاهش از دنیا رفت. از آثارش میتوان به میریو اشاره کرد. از این نویسنده نیز اثری به زبان فارسی در دست نیست.
ویلیام گلدینگ شاعر و رماننویس انگلیسی در ۱۹ سپتامبر (۲۹ شهریور) به دنیا آمد. از معروفترین آثارش میتوان به سالار مگسها اشاره کرد. او همچنین جایزه ادبی من بوکر را برای رمان آداب عبور که اولین کتاب از سهگانهٔ به سوی انتهای زمین است، در ۱۹۸۰ کسب کرد. در سال ۱۹۸۳ نیز جایزه نوبل ادبیات به این نویسنده تعلق گرفت. سه کتاب سالار مگسها، برج و خدای عقرب به فارسی ترجمه و در ایران منتشر شده است.
سالار مگسها؛ قانون بد، بهتر از بی قانونی
سالار مگسها یا ارباب مگسها (Lord of the Flies) رمانی است از این نویسنده انگلیسی که در آن لزوم حاکمیت قانون در جوامع انسانی به تصویر کشیده میشود. گلدینگ این کتاب را در سال ۱۹۵۴ نوشته و تاکنون سه اقتباس سینمایی از آن در سالهای ۱۹۶۳، ۱۹۷۶ و ۱۹۷۰ ساخته شده است. در این داستان هواپیمای حامل بچههای یک مدرسه در نزدیکی جزیرهای متروک سقوط میکند و آنها بدون سرپرست موظف به اداره خود میشوند. پس از مدت کوتاهی گروه قانون گریز با توسل به اهرمهای زر و زور و تزویر جمعیت را به سوی توحش میکشند. نویسنده در این کتاب عبارت «قانون بد، بهتر از بی قانونی است» را به بیان داستانی در میآورد.
این کتاب در ایران با ترجمه و عناوین مختلف چون خداوندگار مگسها، ارباب مگسها و ... و به دست ناشران متعدد در بازار کتاب در دسترس است.
برج؛ معجزه تحقق امر غیرممکن
برج اثر بعدی گلدینگ است که به اندازه سالار مگسها از آن استقبال نشد، هر چند نویسنده این کتاب را عمیقتر از قبلی میدانست. در این اثر بدبینی و بیرحمی نویسنده در مورد ذات بشر کمتر می شود.
رئیس یک کلیسای جامع میخواهد یک «برج» به ساختمان کلیسا اضافه کند. از آنجا که هیچ پایه و اساسی برای خواست او وجود ندارد، این کار شبیه به معجزه به نظر میرسد. رمان «برج» درباره ساختن این بنا، هزینههای مالی، جسمی و معنوی آن و تحقق یک امر غیرممکن است؛ چیزی که کم از معجزه ندارد. گُلدینگ، اولین پیشنویس این رمان ۲۱۵ صفحهای را در ۱۴ روز نوشت؛ اقدامی که خود به معجزه میماند.
ژاله مساعد این اثر را در سال ۶۹ به فارسی ترجمه کرده است و سال گذشته نیز این ترجمه این بار توسط نشر وال وارد بازار کتاب شده است.