عصر ایران- اگر پارسال و در چنین روزی یادداشتی به مناسبت سالروز تولد احمد مسجد جامعی دریافت میکردیم منتشر نمیکردیم چرا که عضو شورای شهر تهران بود و اگرچه برای کسی که سال ها وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی (در دولت اصلاحات) و در همین شورای شهر رییس این نهاد بوده عضویت در شورا فضیلت چندانی به حساب نمیآمد اما شاید کسانی تصور میکردند بده بستانی در کار است و شاید نمیدانستند احمد مسجد جامعی اهل گره گشایی و مساعدت است نه بدهبستان.
امروز اما که او نه وزیر است و نه عضو شورای شهر میتوان نوشته ای دربارۀ مردی را منتشر و منعکس کرد که در روزگار غربت فرهنگ و مدارا و البته فرهنگِ مدارا با این دغدغهها و ویژگیها شناخته میشود. از این روست که یادداشت حاضر را منتشر میکنیم به قلم جوانی شیفتۀ ارتباطات و پژوهشهای فرهنگی که هیچ مصاحبتی را شیرینتر از همکلام شدن با بزرگان فرهنگ نمیداند و نمیشناسد.
---------------------------------------------------------------
مرتضی بیک بیاتی
در جوامع مختلف معمولاً انسانهایی از خود گذشته پیدا میشوند که دگرخواهاند و بی هیچ چشمداشتی خود را وقف و صرف دیگران میکنند.
اینان خود کار در سکوت را ترجیح میدهند اما چون دیگرخواهی و دیگردوستی یک فضیلت است، باید معرفی و پاس داشته شود.
از این رو به بهانۀ سالروز تولد یکی از این افراد که در قالب مناصب حکومتی -ولو انتخابی و با رأی مستقیم مردم- فرونرفت بلکه از این امکانها بهره جُست برای خدمت و ارتباط همدلانه با دیگران، چند سطر میآورم نه دربارۀ یک نفر که در پاسداشتِ کسانی که در عین این که تلفیقی از دانش و بینش یا علم و ذوقاند در مدیریت اجرایی هم موفق وکنشگرند نه آن که تنها ایده هایی در سر و سخنی در زبان داشته باشند و میدانند همانها را چگونه عملیاتی کنند و تا فرصتی به دست میآورند انجام میدهند.
احمد مسجدجامعی از این دست مدیران است که طی 40 سال فعالیت در حوزه های مختلف اجرایی همواره دغدغه مردم و خصوصاً مردمان اهالی فرهنگ را داشته و کوشیده است تا با پتانسیلها و روابط و تعاملات سازندۀ خود در امور مختلف،کارسازی و تسهیلگری کند.
سلسلهجنبانی و پشتیبانی او در ایجاد بسیاری از زیرساخت ها و رویدادهای سراسر مثبت و خیرانگیز اجتماعی جدای این که حاصل ذهن خلاق و پیگیری های مجدانه است گواهی صادق در اثبات این مدعاست و از این میان متوان به راهاندازی و ایجاد نمایشگاه بین المللی کتاب ،تاسیس خانه کتاب (خانه کتاب و ادبیات) در دوران وزارت و موارد و مصادیقی از این دست اشاره کرد و با حضور در شورای شهر هم فصلی دیگر گشود و طبعا چون از جنس فرهنگ است به فرهنگ تهران و تهران فرهنگی اندیشید و برای آن کوشید.
به شخصه در زیست بوم فرهنگی خودمان که از نزدیک حدود پانزده سال ارتباط صمیمی با بسیاری از اهالی فکر و فرهنگ و هنر داشته ام، تعداد معدود و کم نظیری چون او را میشناسم که بسیار جامع با سلایق و علایق حوزه فرهنگ ما ارتباطاتی پیوسته مستمر و نزدیک و وسعت مشربی یگانه داشته است؛ از اهالی چاپ و نشر گرفته تا دانشگاهیان در رشته های مختلف علمی تا اهالی سینما و خوشنویسی و سایر هنرهای تجسمی و هنرهای دیگر و قرآن پژوهان و جامعه ادیان و مذاهب و سفیران و مستشرقان،نسخه پژوهان،عکاسان،طراحان و ادیبان و دیگرِ دیگر رشته ها و رسته های فرهنگی ایران بزرگ.
مسجدجامعی تنها به صرف شناخت سطحی از این افراد بسنده و اکتفا هم نکرده است بلکه شناخت کامل و عمیقی از تخصص و گرایش و سبک فردی و تخصصی مفاخرعلمی،فرهنگی و هنری ایرانی برخوردار است و حتی در اغلب موارد شجره نامه خانوادگی و ارتباطش با فلان هنرمند یا شاعر عصر صفوی را هم می داند و از این گذشته به خاطر دستگیری و حل مشکلات از اهل فرهنگ با بیشتر مشکلات شخصی و خانوادگی آنها نیز آشنا و دردآشناست.و همواره دلمشغولی هایش معطوف به اقشار و اقالیم قلم و مردان و زنان اندیشه و صاحبان ذوق و آفرینندگان هنری بوده است.
افزون بر این ها، مسجدجامعی به خاطر تعلق خاطر خاصش دل را به زلف شهر تهران گره زده است و از بسیاری ابهام و ابرام ها و موضوعات مربوط به جغرافیای تاریخی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی شهر تهران گره گشایی نموده است.
وی در شناخت بافتار و ساختار این شهر تاریخی پرطمطراق که نقطه تلاقی و همگرایی بسیاری از موضوعات مهم ایران زمین مخصوصاٌ در یکصدسال اخیر بوده،نقش و سهم مهم و شایانی ایفا کرده است و به لحاظ احاطه کم نظیر در این زمینه ضمن تبارشناسی و ریشه شناسی تشکیل و تاریخچه محلات،چگونگی نامگذاری و ارتباط آن نام با محله مربوطه،تنوع موضوعات مرتبط و سیر تطور تاریخی هر محله و نیز از حیث شناخت بافت فیزیکی،بناهای تاریخی،میراثی،صنایع و مشاغل و همچنین فرهنگ ملموس و آداب و رسوم و آیین های بومی و عرف های رایج هر محدوده از این شهر توانسته است افق دید و چشم انداز بسیار ارزشمندی را پیش روی عموم مخاطبان و پژوهندگان این رشته بگشاید.
در مورد تهران و مسائل تهران،مسجد جامعی بسیار مطالعه و تحقیق کرده است و به همین مطالعات نیز بسنده نکرده است و علاوه بر تامل در همین منابع مکتوب اعم از دانشنامه ها و کتب تهران شناسی،سال هاست (مخصوصاٌ پس از عضویت در شورای شهر تهران) با تعریف و تشکیل گروهی با نام "تهران گردی" در همین قالب روزهای جمعه به طور میدانی به پژوهش در این زمینه پرداخته است و به مطالب بکر،جذاب و درخور تاملی دست یافته است.و از نزدیک با کسبه و تجار و ساکنین و فعالان مختلف هر یک از محلات تهران در خصوص شرایط و موقعیت و جایگاه قدیمی وکنونی هر پهنه گفتگو کرده و از نزدیک در جریان این سیر و دگرگونی بافت محلات قرار گرفته است.حاصل این تهران گردی ها تا به حال تبدیل به کتاب و سایر مستندات شده است.
مرتبط بودن تحصیلات مسجدجامعی؛جغرافیای سیاسی به او کمک شایانی در این زمینه کرده است و علاوه بر آن این فعال همیشگی عرصه فرهنگ به خاطر خصوصیات اخلاقی مهربان،متواضع و البته مردم داری اش،باعث شده است تا اقشار مختلف مردم تهران با ایشان همراهی نمایند البته که در این مسیر مشکلات فراوانی نیز داشته است.
به هر حال آنچه که جایگاه او را ممتاز ساخته است و به او شخصیتی شاخص بخشیده بدین سبب است که وی هم تهران قدیم (طهران) را درک کرده و درباره آن دیده و شنیده و نوشته است و هم تهران جدید را.
ناگفته نماند که مسجد جامعی در نزد گروه های مختلف فکری و فرهنگی و حتی عامه مردم از خود وجهه فرهنگی کم نظیری به جا گذاشته است و این موهبت و توجه و حسن اعتماد امتیاز کمی نیست.
نگارنده خود از نزدیک شاهد بوده است که روزهای پنج شنبه در دفتری نزدیک به خانه هنرمندان به دلیل دسترسی هر چه بهتر اهل فرهنگ و هنر حاضر میشد و از صبح زود تا گاهی عصر و شب هنگام ساعتها وقت خود را به هنرمندان و اندیشمندان اختصاص میداد و پای درددل هاشان مینشست و سعی در حل و فصل و رفع مشکلات این گروهها داشت و حتی گاهی با پزشکی حاذق که به سادگی در دسترس نبود تماس میگرفت و میگفت فلان هنرمند پس فردا میآید و سفارش میکرد یا با معاون وزارتخانه و توصیه برای مشکل کاغذ ناشری و بسیار از این مساعدتها برای هر که گامی برای فرهنگ و هنر و ایران برداشته بود و به قدری که میتوانست.
برای این پناه و ملجأ فرهنگسازان و هنرآوران ایرانی توفیق و تندرستی و عمری سبز آرزو میکنم.