حیاط یک بیمارستان دولتی پر از بیمارانی است که با ماسک روی صندلی و زمین نشستهاند. بخش تریاژ تنفسی، جداست و صف طولانی دارد. برخی از همراهان در حال ماساژدادن پشت بیمارشان هستند تا نفسشان بالا بیاید. گاهی صدای بلند سرفههای پی در پی در صف میپیچد.
گوشه دیگر حیاط، صف پذیرش بیماران اورژانسی است؛ صفی که کوتاه هم نیست. مراجعهکنندگان بعد از گرفتن فیش به اورژانس مراجعه میکنند و باز هم در صف دیگری باید منتظر بمانند تا پرونده تشکیل دهند؛ این بار پشت اتاقی که رویش نوشته «تریاژ پرستاری».
هیچکس فاصله اجتماعی را رعایت نمیکند و همه دوست دارند اولین نفری باشند که پزشک ویزیتشان میکند. گاهی درباره اینکه چه کسی زودتر آمده و چه کسی دیرتر مشاجرهای هم در میگیرد. به نظر میرسد هنوز بیمارستان با سیستم نوبتدهی آشنا نشده است! مردی همراه پسر جوانش از راه میرسد و بدون توجه به کسانی که منتظر ایستادهاند وارد اتاق میشود و فیش ویزیتش را روی میز میگذارد. دختر جوانی که داخل صف ایستاده به مرد نگاه معناداری میاندازد و و زیر لب میگوید: «وقتی خودمون به هم رحم نمیکنیم از دیگران چه توقعی میشه داشت؟». مرد خودش را به نشنیدن میزند تا کارش پیش برود.
روی کاغذی که به دیوار چسباندهاند، نوشته شده «ساعت ۱۳ تا ۱۴ کاری انجام نمیشود». کارشناس پرستاری بیتوجه به زیادشدن تعداد مراجعهکنندگان اصول اولیه پروندهسازی را به پسری که روپوش سفیدی پوشیده آموزش میدهد. تشکیل پرونده کار سختی نیست اما سیستمی که اطلاعات در آن ثبت میشود مشکل دارد. بیماری برای سومین بار بعد از صندوق برای تشکیل پرونده آمده اما اسمش ثبت نشده و باز هم به صندوق مراجعه میکند تا متوجه مشکل شود. بعد از چند دقیقه برمیگردد و به پسر جوانی که پشت سیستم نشسته است میگوید: «بیمه ندارم. آزاد بنویس». پروندهاش تشکیل میشود؛ یک برگه پرینت گرفتهشده که پشت و رویش سوالهایی درباره بیمار نوشته شده است. پسری که مسئول این کار است فقط نام و نام خانوادگی بیمار را میپرسد ومابقی سوالها بیجواب میماند.
درِ اتاقی که دکتر در آن بیماران را ویزیت میکند باز است و عموم مراجعهکنندگان علائم کرونا دارند که دکتر برایشان آزمایش پیسیآر و سیتیاسکن مینویسد. صحبت پزشک با بیماران زمان زیادی نمیبرد و به چند سوال کوتاه ختم میشود.
بیماران بعد از گرفتن نسخه به سمت آزمایشگاه میروند. برای رفتن به آزمایشگاه باید از بین انبوه بیماران مبتلا به کرونا که پشت تریاژ تنفسی در صف ایستادهاند، گذشت. پشت یکی از شیشههای تریاژ تنفسی نوشتهاند «رمدسیویر نداریم. سوال نکنید». آزمایشگاه تعطیل است و به مراجعهکنندگان میگویند: «فردا در ساعت اداری مراجعه کنید». یکی از بیماران با پوزخند میپرسد: «یعنی چی؟ شاید کرونا داشته باشیم و تا فردا بیشتر زنده نمونیم! اونوقت بریم فردا بیایم؟» مسئولی که پشت صندوق نشسته است جواب میدهد: «اگه خیلی عجله دارید برید یه بیمارستان دیگه» و اسم یک بیمارستان خصوصی را میآورد.
از بیمارستان دولتی بیرون میزنم تا سری به بیمارستان خصوصی بزنم. انبوهی از بیماران برای انجام تست پیسیآر به آزمایشگاه بیمارستان هدایت میشوند. گوش تا گوش آزمایشگاه مراجعهکننده نشسته است و اغلب مراجعهکنندگان جوانند که برای تست کرونا آمدهاند. دستگاه نوبتدهی شماره ۲۳۰ را برای پذیرش صدا میکند و آخرین شمارهای که برای تازهواردترین مراجعهکننده صادر میشود ۲۷۳ است. پذیرش بیماران، قطرهچکانی پیش میرود و بیشتر مراجعهکنندگانی که شماره میگیرند، داخل شلوغی نمیمانند و بیرون میزنند تا نوبتشان برسد. روی دیوار نوشته شده «قیمتها بر اساس نرخ مصوب دریافت میشود». هزینه تست پیسیآر ۳۴۸ هزار تومان است و برای این کار بیمه قبول نمیکنند. جواب آزمایش هم یک روز بعد و ساعت ۱۰ شب آماده میشود. از یکی متصدیان میپرسم آزمایشگاه دیگری نداریم که جواب را زودتر حاضر کند؟ پوزخند میزند: «خانوم روز تعطیل کجا پیدا میشه که جواب آزمایشو زود بهت بده؟»
- یعنی با وضعیت الان هیچ مرکزی نداریم که همچین کاری انجام بده؟
- اگرم باشه من خبر ندارم.
زنی بدون گرفتن نوبت جلو میآید: «آقا، بیمار من صددرصد کرونا داره و حالشم خیلی بده. میشه زود کارشو انجام بدین؟ به خاطر خودتون و بقیه میگم که زیاد اینجا نمونه تا شما رو هم مبتلا کنه».
- خانوم اینجا همه کرونا دارن مگه خلافش ثابت بشه. شما هم باید مثل بقیه برین تو صف.
تعداد زیادی از مراجعهکنندگان مسافرانیاند که برای سفر به کشور دیگر نیاز به جواب تست پیسیآر دارند. قسمت نمونهگیری چندین اتاق کوچک دارد که فقط یک نفر نمونهگیری میکند. صف تست کرونا بلند است. بعضی مراجعهکنندگان بعد از سه هفته آمدهاند تا ببینند تستشان منفی شده است یا نه. یکی دیگر مادرش درگیر است و حالا هم آمده تا خودش تست بدهد: «از صبح دنبال سرم برای مامانم بودم. اصلا سرم نیست و به هر کی هم که میگی پس چیکار کنم فقط سر تکون میده! ببین تو رو خدا مردم چطوری گرفتار شدن».
زنی که میگفت بیمارش بدحال است خودش را جلوی صف میرساند. از کسانی که در صف انتظارند اجازه میگیرد که بیمار او زودتر از بقیه تست بدهد. دیگران هم میپذیرند. بیمارش به سختی نفس میکشد و خودش را به جلوی صف میکشد تا کارش انجام شود. مسئول نمونهگیری پسر جوانی است که حرفهای شده است و هر تستی را کمتر از دو دقیقه انجام میدهد. دو دختر جوانی هم که بیرون اتاق نمونهگیری نشستهاند تلفن مراجعهکنندگان را جواب میدهند.
سالن مراجعهکنندگان قصد ندارد خلوت شود. مراجعهکنندگان قدیمی میروند و جدیدها پذیرش میشوند و بیشترشان هم جوانند ...