عصر ایران؛ مهرداد خدیر- این متن در استقبال از رویکرد رییس جدید قوۀ قضاییه و خصوصاً «دستور بررسی پروندۀ محکومان آبان 98 و آزادی مشروط یا قرار دادن آنان در لیست عفو» نوشته میشود و با اطلاع و این حدس که برخی شاید آن را سفارشی تصور کنند یا بگویند پروندهای داریم یا دستمان زیر ساطور است یا مانند اینها!
اما اگر چنین بود دست کم نیاز به ذکر نام نبود. این توضیح هم لازم است که رییس جدید قوۀ قضاییه از نویسندۀ این سطور مانند برخی دیگر از روزنامه نگاران نظر نخواسته هر چند در چارچوب هیأت مدیرۀ «انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران» و در دوازدهمین سالگرد به محاق رفتن این نهاد فراگیر و ملی، دیدگاه خود را منتقل کردهایم.
اما چرا از رویکرد جدید با جلوههایی چون حبسزدایی، مشورت با نخبگان، پرهیز از نگاه و فرمان امنیتی به رغم سابقۀ یک دوره مسؤولیت وزارت اطلاعات و خصوصاً دستور آزادی مشروط یا تمهید عفو محکومان آبان 98 باید استقبال شود؟
1. اصل بر آزادی افراد است و زندان همواره باید فرع باشد. در دورانی که عباس عبدی زندانی بود و پس از مدتی در هفته یک بار به مرخصی میآمد خبرنگاری از او پرسید: « آیا راست است که شما جمعهها به مرخصی می آیید؟» و او پاسخ داد: «راست این است که من از شنبه تا پنج شنبه در زندانام».
یعنی چرا زندان را اصل و بیرون را فرع گرفتهاید؟ در حالی که معتقد بود نباید زندان باشد و بعدتر در رسیدگیهای بعدی هم روشن شد که نباید آن حکم صادر میشد.
با این وصف از هر اتفاقی که این جوانان را به خانه و خانواده بازگرداند باید استقبال کرد. چون زندان، جای آنان نیست. حال آن که برخی چه در میان مدعیان سینه چاک نظام و چه در براندازان اصرار دارند «استثنا» را به «قاعده» تبدیل کنند.
زندان، قاعده نیست و استثناست و نباید استثناها به قدری زیاد شود که به قاعده بدل شوند.
از هر سخنی که رییس قوۀ قضاییه در کاهش شمار زندانیان بگوید باید استقبال کرد چرا که قوۀ قضاییه است نه قوۀ حبسیه.
2. ممکن است برخی بگویند این کارها تبلیغاتی است و عملیاتی نمیشود. اما آیا تعهد اجرا نمیآورد و بر اساس آن نمیتوان مطالبه کرد و پرسید چه شد؟ رییس جدید، سالها سخنگوی قوه بوده و هر هفته در معرض پرسش رسانهها قرار گرفته و از این نظر متفاوت است و میداند رسانه ها دستبردار نیستند.
3. مشاهدۀ نزدیک و ملموس مشکلات و رنجهای شهروندان ولو خاطی هم رویکرد درستی است. هر قدر اصرار رییس فعلی مجلس بر «نظارت میدانی» قابل فهم نیست (چون «مجلس» با «نشستن» و جلسه نسبت دارد و شهرداری و نیروی انتظامی نیست مضافا بر این که هر منطقه برای خود نماینده دارد) حضور مستقیم رییس دستگاه قضایی در مناطق مختلف، مهم و مغتنم است خصوصا دیدار از زندانها و مواجهه با زندانیان.
تصور کنید با یک زندانی بدرفتاری میشود. او چگونه میتواند صدای خود را به گوش مقامات بالاتر برساند؟ یا یک قاضی از کسی درخواست رشوه کرده باشد. شاکی چگونه ثابت کند؟ در ملاقات حضوری و خصوصی با عالی ترین مقام قضایی اما این امکان فراهم میشود و رییس جدید با اتکا به هوش اطلاعاتی و تواتر در سخنها و قراین میتواند به نتیجه برسد و راستیآزمایی کند و تصمیم بگیرد.
یکی از نقدهای جدی به رییس اسبق قوه قضاییه این بود که کمتر سفر میرفت و ایام آخر هفته را بیشتر در قم میگذراند و با بحثهای فلسفی سپری میکرد در حالی که چه بسا امکان آزادی و رفع گرفتاری برخی زندانیان در سفر آخر هفته فراهم میآمد.
4. قوۀ قضاییه باید قوۀ عدلیه باشد یا همان دادگستری. تقلیل دادگستری به یک وزارتخانه و ارتقای بخش قضایی آن به قوۀ مستقل، هر چند جایگاه آن را در جمهوری اسلامی چنان بالا برد که قانونگذار برای کاندیداتوری ریاست جمهوری شرط استعفا از ریاست قوه قضاییه نگذاشته چون تصور نمیشد کسی بخواهد جایگاه مطالبه گری را با پاسخ گویی اجرایی معاوضه کند (هر چند که رییس جمهوری عالی ترین مقام رسمی پس از رهبری است) اما همین نگاه حکومتی، احساس نمایندگی حکومت را در قوۀ قضاییه غلبه داد حال آن که در وهلۀ نخست، باید «عدلیه» باشد و دادِ مردم بستاند.
کاش در بازنگری قانون اساسی حتی واژۀ «قضاییه» به «عدلیه» تغییر کند هر چند که دهههاست معادل «عدلیه» رایج شده و با «داد» واژهها ساختهاند: دادگستری، دادیار، دادنامه، دادستان، دادسرا و مانند آن. پس، اصل باید بر «عدل» یا «داد»استوار باشد و «قضا» و«قضاوت» در خدمت عدالت، شأنیت دارد. عدالت در نقطۀ مقابل تبعیض قرار دارد و قابل جمع نیستند. هر چه عدل بیشتر، تبعیض کمتر و هر چه تبعیض بیشتر، عدل کمتر. پس راه مقابله با تبعیض، گشترش عدالت است.
اگر هم رویکرد جدید حرکت به سمت «عدلیه» را نوید ندهد ولی انتظار آن را ایجاد میکند.
5. صریح و روشن این که هر اتفاقی که از شمار زندانیان کم کند و زندانی را به آغوش خانواده بازگرداند مثبت است. تعداد زندانیان برای هیچ کشور و حکومتی قابل افتخار نیست خاصه اگر به دلایل سیاسی و عقیدتی گرفتار شده باشند.
احسان نراقی جملۀ مشهوری داشت و می گفت: «زندان، مجازات زندانی نیست. مجازات خانوادۀ زندانی است.» وقتی فردی به زندان می افتد بعد از مدتی خود را با شرایط وفق می دهد اما رنج خانواده نه تنها کاسته نمی شود که بیشتر و بیشتر خواهد شد.
با این نگاه به رنج پدر و مادر یا همسر و فرزند یا خواهر و برادر و در واقع همه باید پایان داد.
زندان، جای خوبی نیست و مگر در موارد بسیار بسیار نادر در فقه اسلامی توصیه نشده و محصول دنیای مدرن است با این توجیه که جای آسیب به بدن را بگیرد.
همان گونه که تنبیه بدنی در مدارس و فلک کردن محصلان جای خود را به کنترل و جریمه با نمره داد و اکنون در مقطع ابتدایی دیگر از نمره هم خبری نیست، می توان از زندان هم گذر کرد و دست کم برای کاهش شمار آنان کوشید. با این وصف چرا استقبال نکنیم؟