عصر ایران؛ احسان سپه وند*- صندوق کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف) به تازگی در گزارشی با عنوان ”لبنان: زندگی کودکان بر روی لبه خط “(1) به وضعیت نامناسب و تأمل برانگیز این گروه سنی پس از بروز بحران اقتصادی در این کشور پرداخته است.
در این گزارش به بررسی مسائل مرتبط با تاثیرات مخرب رکود اقتصادیِ ناشی از ویروس کرونا، انفجار بیروت و بی ثباتی سیاسی در این کشور پرداخته شده است. نکته حائز اهمیت در این گزارش آمار های تکان دهنده ای است که یونیسف به آنها شاره میکند. به عنوان نمونه ذکر گردیده که در ماه مارس 2021 ، 77 درصد از خانواده های لبنانی پول مورد نیاز برای تهیه غذای کافی جهت استفاده کودکان خود را نداشته اند (2) ، یا اشاره شده که 60 درصد از خانوار های این کشور در ماه میلادی مذکور به صورت اعتباری یا قرض موفق به خرید و تهیه غذا برای کودکان خود شده اند(3).
در قسمت های پایانی این گزارش عنوان میشود که کشور لبنان در یک درگیری ژئوپلتیک و ویران گر قرار گرفته است. با نگاهی به این گزارش نگاه ها متوجه لبنان می شود. بررسی چرایی بروز این مشکلات در لبنان مجال گسترده تری میطلبد اما در این مطلب سعی می شود از منظر ریشه شناسی، چیستی بحرانی که لبنان را گاه و بی گاه در عصر حاضر به قعر خود فرو می برد از نظر گذرانده شود.
درعصر چهارمین روز از ماه اوت 2020 به دلیل ذخیره 2750 تن آمونیوم نیترات در گمرک بندر بیروت، انفجاری عظیم رخ داد که لبنان را دچار مشکلات متعددی نمود. علاوه بر کشته شدن 220 نفر ، زخمی شدن حدود 7000 نفر و مفقود شدن بیش از 110 نفر، در دهم اوت نخست وزیر حسان دیاب نیز استعفا داد.
پس از این کناره گیری تشکیل کابینه به سعد حریری، رهبر جریان المستقبل و قویترین چهره ائتلاف 14 مارس سپرده شد. با گذشت پس از9 ماه از قبول این مسئولیت ، سعد حریری به دلیل آنچه اختلاف نظر بنیادین پیرامون تغییرات در لیست پیشنهادی خود با رئیس جمهور میشل عون نامید، از تشکیل کابینه صرف نظر کرد و به این ترتیب لبنان پا در ورطه ناآرام دیگری گذاشت.
بروز این مصائب بر کشوری که از منظر تاثیرات سیاسی در منطقه خاورمیانه یک موجود جهانیست حقیقتا محل تأمل بسیار است. مشکل از منظر نگارنده در وهله بروز پدیده ای به نام ”دولت های ورشکسته “(4) در این کشور است که دلایلی به درازای تاریخ خاورمیانه دارد.
سرزمین کهن لبنان در دوران معاصر پیش ازجنگ جهانی اول در محدوده حکمرانی امپراطوری عثمانی قرار داشت. با فروپاشی این امپراطوری در میانه جنگ جهانی اول این سرزمین بهمراه سایر سرزمین های مجاور خود طی قراردادی با عنوان سایکس ـ پیکو(5) بین دوکشور پیروز در جنگ یعنی انگلستان و فرانسه تقسیم شد.
سایکس پیکو موافقتنامه ای بود که با تقسيم ميراث سرزميني مرد بيمار اروپا (دولت عثمانی) به مناطق تحت نفوذ دول پیروز جنگ جهانی اول در سرزمينهاي خاورميانه اي حدفاصل درياي مديترانه و خليج فارس،به درانداختن طرح نويني منجر شد كه با خطوطي مستقيم و بدون هرگونه ملاحظات قومي، نژادي و مذهبي، به طراحيِ بزرگي دست زد و به اعتقاد اكثر صاحبنظران و تحليلگران سياسي و امنيتي مهمترين عامل ژئوپلتيكي موثر بر سرنوشت خاورميانه در يك قرن گذشته محسوب مي شود.
سرنوشتي كه مملو از انباشت و تداوم بحران هاي ملي، قومي، ديني، مذهبي در جغرافياي غرق در خون و باروت خاورميانه است . طرح سري بزرگي كه با معماري مارک سايكس و ژرژ پيكو بر تقدير تاريخي سرزمين خاورميانه فرودآمد، از فاكتورهاي مهمي به شمار ميرود كه در كنار پيامدهاي ناشي از قراردادهاي صلح جنگ جهاني اول و تحولات متعاقب و اغلب متاثر از آن، نقشي اساسي در ترسيم خطوط كلي تحولات جهان عربي و خاورميانه ايفا كردند.
از منظر پژوهشگر امریکایی مطالعات بین الملل، کِلی کیت اس پیس دولت های خاورمیانه ای به همین دلایل دارای ساختاری مستعمراتی هستند(6). کسینجر در این باره معتقد است ، هر یک از کشور های برآمده از سایکس پیکو دارای ترکیب قومی و فرقه ای چندگانه بودند و در برخی موارد سابقه نزاع میان این گروه ها وجود داشته است. این امر به دولت سرپرست کمک می کرد تا با تفرقه افکنی و هدایت تنش ها حکومت کند و در این بین ، زمینه های نبرد و جنگ های داخلی شکل گرفت(7).
با توجه به این توضیحات مشخص می گردد بین ماهیت شکل گیری دولت ها و جنس بحران هایی که بر آن وارد می شود نوعی پیوستگی وجود دارد. در این میان فقدان سازگاری و عدم انطباق میان فرآیند شکل گیری دولت – ملت معضل قابل توجه مربوط به بحث حاضر است.عدم انطباق و رابطه مستقیم بین دولت و مرز های سرزمینی و ملت ساکن در چهارچوب سرزمینی با هویت خاص، مسبب ایجاد چالش ها و کشمکش ها و تضعیف مشروعیت دولت شده است(8).
در واقع با ایجاد نوع تصنعی فرآیند ملت سازی ، در میان ملل ایجاد شده عملاً هویت های فرو ملی (عمدتاً عشیره ای و مذهبی) عنصر همگرایی و سهم خواهی از دولت هستند و این چارچوب دولت ملی از استمرار هویتی برخوردار نیست. بر همین اساس دولت شکل گرفته از ایفا وظایف عاجز و ورشکسته تلقی می گردد.
به تعبیری دیگر عناصر تشكيل دهنده دولت ، يك كل تجزيه ناپذير هستند و فقدان يا كاستي هر كدام، موقعيت دولت را بعنوان يك واحد سياسي ،خدشه دار مي كند. اين موضوع مهمي است كه در قبال شكل گيري دولت هاي بر آمده از سايكس پيكو به طور اخص لبنان، در اقداماتي غير مسئولانه از سوي قدرت هاي جهاني بدان توجه نشده است و در دوران استعمار اين سرزمين ها همواره به سبب ناتواني در اعمال حاكميت ، فاقد جهت گيري خاصي بودند. مجموعه اين عوامل ختم به عدم ثبات و بروز بحرانها و تعارضات متعدد پس از استقلال اين سرزمين ها شده است.
لبنان ترکیبی قومی قبیله ایست که در آن هر قوم و هرقبیله و طایفه می تواند نه به نام شأن و آبروی ملی بلکه به عنوان قوم خود قیام کرده و منافع طایفه خود را پی گیری کند. در این ترکیب ناهمگون، هر قوم و قبیله ای می تواند با قوم و قبیله دیگر دشمن باشد. در حالی که در ساختار ریشه دار دولت-ملت، دشمن همواره در بیرون از مرزهای ملی جای دارد.
در حقیقت در این کشور هنوز مصالح ملی و منافع ملی ناشناخته است(9). با این تعریف می توان جامعه لبنان را فاقد همبستگی یا جامعه ملی، یعنی فاقد هویت ملی واحد پنداشت که این عامل مسبب تنش های داخلی لبنان از منظر فرقه گرایی است. در نتیجه وفاداری های فرقه ای بر تعلقات ملی در این فرآیند پیشی گرفته و این مهم سیستم سیاسی را تضعیف و خواسته ها، طایفه ها را به سمت بحران های داخلی هدایت می کند(10).
در این گیرو دار برخی تحلیل گران جامعه لبنان را مصداقی از پلورالیسم سیاسی می دانند. به گمان نگارنده این سطور چنین برداشتی در قبال لبنان سازنده و گره گشا نیست به این دلیل که از منظر تکثر گرایی سیاسی، ساخت جهان ساخت متکثرانه ای می باشد و بر مبنای این فرض تفاسیری از دموکراسی مورد پذیرش است که امکان حضور گروه های متعدد را در قالب دموکراسی فراهم آورد(11).
این در حالی است که در لبنان آنچه مشاهده می شود نوعی تحکم قومیتی و تمامیت طلبی سیاسی طایفه هاست که نه تنها نشانه ای از مزایای تکثر گرایی به چشم نمیخورد، بلکه در مسیر اضمحلال واحد دولت گام برداشته میشود.
با این تفاسیر بنظر افق روشنی مقابل ساختار کنونی حکومت در لبنان قرار ندارد. بسیاری معتقدند در شرایط فعلی لبنان که امریکا نقش قدرت، سعودی نقش مالی و فرانسوی ها نقش مذاکره کننده را دارند، بنظر می رسد راه حل بحران ها را می بایست از طریق حمایت های جامعه جهانی و اصلاح ساختار درونی دولت جستجو کرد که در این مسیر نیز با عنایت به ساختار اجتماعی لبنان، کودکان دراین کشور راهی بس بلند تا دستیابی به رفاه را پیش رو دارند.
* کارشناس ارشد دیپلماسی وسازمان های بین المللی
منابع مورد استفاده :
1.Unicef , Lebanon: Children’s future on the line, June 2021
2. Unicef , Lebanon: Children’s future on the line ,p.2
3. Unicef , Lebanon: Children’s future on the line,p.4
4.Failed State
اصطلاح دولت های ورشکسته به عنوان یک مفهوم در اوایل دهه 90 میلادی در گفتمان دانشگاهی و سیاسی رواج یافت. این اصطلاح توسط هلمن و راتنر تحت عنوان (( نجات دولت های ورشکسته )) مطرح شد. برای مطالعه بیشتر در این خصوص رجوع شود به :
تحلیل نهادی دولت های ورشکسته در خاورمیانه، فصلنامه مطالعات راهبردی ، سال بیست و یکم ، شماره دوم ، تابستان 1397 .
5. Sykes–Picot Agreement
6. کیت اس پیس، کلی . (1392 )سازمان های بین المللی ،ترجمه حسین شریفی طراز کوهی، تهران : نشر میزان .ص 214
7. کسینجر ، هنری. (1398) نظم جهانی ، تأملی در ویژگی ملت ها و جریان تاریخ ، ترجمه محمد تقی حسینی ، تهران : نشر علمی و فرهنگی.ص 125
8.واعظی ، محمود.( 1392) انقلاب وتحول سیاسی در خاورمیانه ، تهران: نشر مرکز آموزش و پژوهش های بین المللی وزارت امور خارجه. ص57
9. حق شناس کمیاب، سید علی .( 1388 ) ساختار سیاسی اجتماعی لبنان، تهران:نشر سَنا،ص33
10. نادر سمیری، احمد .( 1376) لبنان ، تهران: نشر نشر مرکز آموزش و پژوهش های بین المللی وزارت امور خارجه ،ص8
11.قادری، حاتم.(1393)اندیشه های سیاسی در قرن بیستم،تهران: نشر سمت،چاپ پانزدهم. ص31