عصر ایران؛ جعفر محمدی - ساده ترین تقسیم طبقاتی جامعه از منظر اقتصادی این است:
1 - طبقه بالا (ثروتمندترین افراد جامعه)
2 - متوسط رو به بالا (افرادی که تمکن مالی خوبی دارند و وضعیت اقتصادی بهتری نبست به طبقه متوسط دارند)
3 - طبقه متوسط (افرادی با درآمد متوسط و زندگی قابل قبول)
4 - متوسط رو به پایین ( افرادی که چرخ زندگی شان ولو با دشواری هایی می چرخد)
5- طبقه پایین ( مستمندانی که پایین ترین سطح درآمدی را دارند و معیشت شان درگیر سختی های روزمره است)
البته تقسیم بندی های دیگری هم هست که مثلا به 7 طبقه قائل هستند ( بالای متوسط و پایین آن، هر کدام یک طبقه دیگر وجود دارد). به طور کلی هر چه تعداد طبقات بیشتر باشد، با جامعه سالم تری مواجه هستیم چرا که حرکت طبقات پایین به سمت بالا، روان تر خواهد بود. (همچنین هر چه دو سر طبقات، کم جمعیت تر باشند (فقرا و اغنیا) و طبقه متوسط تعداد بیشتری از جمعیت را به خود اختصاص دهد، جامعه بهتری خواهیم داشت.)
برای این که موضوع بهتر تبیین شود، هر طبقه را به یک پله تشبیه می کنیم. اگر برای رفتن به یک ارتفاع 10 متری، 10 پله داشته باشیم، بالا رفتن از آنها سخت تر است ولی اگر 30 پله وجود داشته باشد، راحت تر می شود به ارتفاع بالاتر رسید.
حالا بر می گردیم به جامعه فرضی مان که دارای 5 طبقه است. فردی را در نظر بگیرید که در طبقه فقیر است. او احتمالا می تواند با تحصیلات بیشتر، یادگیری یک مهارت، تلاش فردی و شاید اندکی خوش شانسی، ارتقاء مالی پیدا کند و ظرف چند سال معقول به طبقه متوسط رو به پایین صعود کند و همین روند را در ادامه عمرش طی کند و در طبقه متوسط یا حتی بالاتر تثبیت شود.
یا فردی از طبقه متوسط به همین منوال به بالاترین نقطه صعود کند. مهم این است که همیشه برای صعود، امید وجود دارد. به بیان دیگر، وجود طبقه فقیر در یک جامعه، هر چند رنج آور است اما اگر راهی برای این طبقه باز باشد که بتوانند ارتقا پیدا کنند، با جامعه سالم تری مواجهیم.
اما اگر همه یا بخش از پله های میانی (بین طبقه فقیر و طبقه ثروتمند) از بین بروند چه می شود؟ مثل این می ماند که در یک نردبان، فقط پله اول باشد و پله آخر و ای بسا چند پله رها در وسط های آن.
قطعاً صعود از پلکان سخت تر و حتی غیر ممکن می شود.
در جامعه ناسالم که امکانات و فرصت ها به طور غیر عادلانه توزیع می شود، طبقات متوسط، متوسط رو به بالا و متوسط رو به پایین در گذر زمان از بین می روند؛ تعداد اندکی از افراد این طبقات میانی به خاطر تلاش و شایستگی فردی یا شانس (مثلا بالا رفتن ناگهانی زمین کشاوزی اش بر اثر ویلا سازی) و یا رانت به طبقه ثروتمندان می پیوندند و اکثریت به طبقه پایین و پایین تر سقوط می کنند.
کارمندی که تا دو سال قبل می توانست یک خانه 100 متری در وسط شهر اجاره کند ولی سال گذشته در همان محل، توانسته خانه 70 متری اجاره کند و امسال چند محله پایین تر خانه 50 متری اجاره کرده است و برخلاف گذشته، دیگر نمی تواند هفته ای یک بار خانواده اش را به تفریح و رستوران ببرد، کلاس تابستانی فرزندش را لغو کرده و خبری هم از مسافرت داخلی سالانه نیست، مصداقی از فردی است که بی سر و صدا به طبقه پایین سقوط کرده است.
اگر خوب دقت کنید، افراد زیادی را با این مشخصات می بینید که مدام زندگی بر ایشان سخت تر می شود و ای بسا محل سکونت شان هم عوض نشود ولی با افزایش هزینه های زندگی، از کیفیت آن می کاهند.
ادامه این روند، جامعه را از چند طبقه که در همسایگی هم هستند، به جامعه ای فقط با دو طبقه اصلی تبدیل می کند: طبقه ثروتمند - طبقه فقیر.
در واقع، با از بین رفتن طبقات میانی، شکافی عمیق بین دو طبقه بالا و پایین ایجاد می شود و نتیجه این دو طبقه شدن بسیار وحشتناک است: اگر تا دیروز، طبقه فقیر، خود را با طبقه متوسط رو به پایین مقایسه می کرد و امید داشت که بتواند با یک پله ارتقا، سر و سامانی به معیشت اش بدهد، امروز با همسایه ای کمی غنی تر سر و کار ندارد بلکه اطرافش را پر از فقرایی چون خود می بیند و سر که بلند می کند، آن دور دست ها، کاخ هایی می بیند که ثروتمندانی را در خود جای داده اند؛ جایی که برای رسیدن به آن، دیگر پله ای وجود ندارد.
اولین نتیجه چنین مقایسه و چشم اندازی ناامیدی مطلق است. ناامیدی معمولاً این مسیر را طی می کند: ابتدا «در خودماندگی و بی انگیزگی و تبدیل زندگی به زیستن صرف» سپس «انباشت کینه و خشم» و در نهایت «انفجار».
طبقه فقیر در جامعه بدون طبقات متوسط بر آن است که حقش توسط طبقه ثروتمند تضییع شده است (و البته این گزاره درباره افرادی که با رانت یا از رهگذر توزیع ناعادلانه ثروت و امکانات وارد طبقه ثروتمند شده اند، صحیح است) ؛ این باور مادام که هنوز امکانات اولیه زیست برای طبقه فقیر مهیاست، صرفاً یک امر درونی است اما وقتی شکاف بیشتر می شود و بخش مهمی از افراد طبقه فقیر، حتی در تامین خورد و خوراک یا درمان عزیزان شان دچار مشکل می شوند و این مشکل ادامه می یابد و عمومیت می یابد، انفجار رخ می دهد.
در چنان وضعیتی، آشوب و غارت خطری است قریب الوقوع. فرودستان بی آن که دارای لیدر داخلی یا خارجی باشند، بی آن که شعار ایدئولوژیک یا سیاسی داشته باشند، بی آن که نمایندگانی برای مذاکره داشته باشند، بی آن که طرح یا ساختاری برای جنبش یا انقلاب داشته باشند، همانند سیلی خانمان برانداز، فاصله خالی بین طبقه فقیر و ثروتمند را ( که زمانی محل طبقات متوسط بود) طی می کنند تا به کاخ ها برسند و به زعم خود حقوق از دست رفته و نان دزدیده شده شان را پس بگیرند.
در چنان حالی، تر و خشک با هم می سوزند؛ هم تاجری که دهها سال با شرافت و درستکاری سرمایه اندوخته، هم آقازاده ای که از رانت بی انتهای پدر، به آلاف و الوف رسیده است و در جزء جزء اموالش، حق محرومان نهفته است.
چنین سیلی را هیچ نیروی قاهره ای نمی تواند مهار کند چرا که قطرات این سیل، چیزی برای از دست دادن ندارند.
نتیجه اش، فروپاشی بیش از پیش جامعه خواهد بود با تبعات سهمگین تری که این مقال، جای پرداختن به آن نیست.
اصلاحات اساسی به ویژه در ساختارهای تصمیم گیری و بنیان های اقتصادی، تنها راه مانع شدن از چنین اتفاق بدفرجامی است. اگر تا چند سال پیش می شد سر چشمه را با بیل بست، امروز تنها تصمیمات بزرگ، شجاعانه، تاریخی ، مردمی و صد البته فوری است که می تواند ایران عزیز ما را از دچار شدن به چنان سیلاب مهیب و خوفناکی نجات دهد.
مسوولان نظام جمهوری اسلامی ایران!
بی آن که صورت مساله را پاک کنید، این هشدار را جدی بگیرید و "ایران" را نجات دهید.
احیا ی از دست رفته ها در بعضی موارد غیر ممکن و در بعضی موارد زمان و هزینه ی زیادی میبره تا شاید به حالت اولیه برگرده
دیگه نه راه پس داریم نه راه پیش
انگار تو باتلاق گیر افتادیم و هر چه دست و پا میزنیم بیشتر فرو میریم
دیدگاه کمونیستی نداشته باشید
فقط کافیه رانت حذف بشه
ازپارک وی به بالا 90 درصد کسنی که زندگی می کنن کارگزارن دولتی. و وابستگان هستن
رانت باید حذف بشه....
همه چیزتان را به لورس بسپارید.
کاشکی مسئول نداشتیم، کاری باهامون نداشته باشن، نمیخواد به فکرمون باشن
چون تمامی پیکره حاکمیت رو تفکر حجتیه گرفته وبا نگاهی آخرزمانی به گسترش ظلم دامن میزنند غافل ازاینکه تر وخشک همگی با هم نیست و نابود میشویم.
دریابید مملکت را...
ناله ای می شکند پشت سپاهی ؛ گاهی
ولی جوون امروز نمیتونه حتی یه آلونک برای آسایش خودش بخره با حقوق کارگری!
آنچه البته به جایی نرسد فریاد است
مطلب خیلی خوبی بود حقیقت جامعه همین هست که شما فرمودید ولی در آخر جمله خیلی دقیقی نوشتید
مسئولان نظام جمهوری اسلامی
این نظام هست که مسئول دارد نه ایران چون اگر فردی کلمه ایی بگوید که به نظام بر بخورد صدها مسئول نظام پیدا میشوند ولی اگر ایران صدمات بزرگی ببیند که در حال دیدن هم هست هیچ مسئولی پیدا نمیشود
سْتَعْمِلِ الْعَدْلَ وَ احْذَرِ الْعَسْفَ وَ الْحَيْفَ فَإِنَّ الْعَسْفَ يَعُودُ بِالْجَلَاءِ وَ الْحَيْفَ يَدْعُو إِلَى السَّيْف
عدالت را اجرا كن و از زورگويى و ستمگرى بپرهيز زيرا زورگويى مردم را به ترك از وطن وامى دارد، و ستم آنان را به قيام مسلّحانه مى كشاند.
نهج البلاغه ص 559 ، ح 476
و این متاسفانه برای ایران داره اتفاق میفته..
مردم اتش زیر خاکستر اند
جامعه دو قطبی شده قشر متوسط از بین رفته یا غنی یا ضعیف
مسوولیت هم درگیر فرستادن پول وطلا برای فرزندانشون خارج از کشور هستن سر ماه هم تند تند میاد مسوولین بیچاره چکار کنه
مجبور هه چشمشو بعضی جاها ببنده تا دلار بیاد تو حساب سریع تر بفرسته برای فرزند دلبندش
مسوولین همه ساکن منطقه یک تهران هستن درد مردم رو چطور متوجه بشن
ایران به یک بن سلمان نیاز داره!
روز به روز صد پله بدتر می شه
ببین 8سال دیگه یعنی سال1408مردم دارن برا یه لقمه غذا همدیگه را تیکه پاره میکنن
"بس نمانده است که این مزرعه ویران بشود
بس نمانده است که این باغ بیابان بشود"
درود بر عصر ایران که حرف دل مردم محروم رو داره می زنه
اصلا مگه عصر ایران گفته بود به روحانی رأی بدید که حالا هی گیر میدین که بعد 8 سال یاد چنین موضوعاتی افتاده؟
ولی کو گوش شنوا ...............
#تدبیر #و #امید
چرا حالا؟
الان مگه چه اتفاقی افتاده که طلبکار شده اید؟
سال ۹۶ با یه وام ۴۰ میلیونی تونستم خونمو ۱۰ متر بزرگتر کنم، اگه با همون نرخ تورم پیش میرفتم الان یه اپارتمان ۱۰۰ متری تو منطقه دو داشتم بعلاوه یه ماشین خارجی متوسط در حد مزدا ۳.
الان تو محل زندگیه خودم حتی توان اینکه یه طبقه خونمو جابجا کنم ندارم.و بارها و بارها عینا همین تحلیلو پیش خودم کردم که وقتی کسی به نقطه عیر قابل بازگشت برسه دیگه امنیت نمیمونه ممکنه ماشین سمند منم تو خیابون از زیر پامدربیارن.
اینک شما از همان مسئولان با همان عقول خادادیشان درخواست می کنید که باز هم بیاندیشند و اندشه هایشان را عملی کنند......شاید فرجی شد!!
اقتصاد دانهایی که این مملکت را به این روز انداختید در سال ۷۰ اکثر مردم میتوانستند بدنجبخرند حالا فقط طبقه مرفح میتوانند چرا؟؟؟؟؟
گوشت و مرغ و روعن همبه اینترتیب
شما که دانش و تجربه ازاد سازی قیمت ها را نداشتید چرا این کار را انجام و مملکت را به این روز گرفتار کردید
شکاف وحشتناک طبقاتی آن هم دو طبقه فقیر و غنی نفرتی عمیق را در توده های زحمتکش ایجاد کرده است
اگر انفجاری رخ دهد همه با هم غرق خواهیم شد