عصرایران؛ احسان محمدی- شاید از عوارض بالا رفتن سن است که خیلی با احتیاط و دقت بیشتری نسبت به اتفاقات پیرامونم حرف میزنم و مینویسم. همان چیزی که در شور و شر جوانی اسمش را برای عملکرد مشابه دیگران گذاشته بودم «محافظهکاری!» شاید هم عبرت گرفتن از خطاهای خودم و درک ارزشمندی خطاپوشی.
برخلاف برخی دوستان که نامهای قدیمی را دوست دارند و دلمشغول نوستالژیاند، معتقدم آینده از آن همین جوانهایی است که تازه وارد رسانه شدهاند و طبعاً به خاطر تجربه کم و شتاب زیاد برای دیده شدن مرتکب اشتباه میشوند.
گزارشگران فوتبال تلویزیون در ایران پرتعداد نیستند. از نسلی که من فوتبال را با صدای آنها دیدهام، بهرام شفیع جان به جان آفرین تسلیم کرد، عباس بهروان، اسکندر کوتی، جهانگیر کوثری، مجید وارث و کیومرث صالحنیا رسماً کنار رفتهاند، عادل فردوسیپور و مزدک میرزایی از لیست خارج شدهاند، جواد خیابانی، پیمان یوسفی، سرهنگ علیفر و محمد سیانکی به نسل باتجربهها تعلق دارند و جوانهایی مثل محمدرضا احمدی، علیرضا دهقانی و فرشاد محمدیمرام هم کارشان را پیش میبرند ولی نسل تازه از راه رسیدهای که پر هیاهوترین آنها عباس قانع است سبک خودش را دارد و راه خودش را میرود.
اولین بار خیلیها او را با بریدههای گزارشهایش در اینستاگرام شناختند. با جملات تازه و ترکیباتی مثل: بوم بوم! خداااااای من! وای خونه خراب شون کرد رفت! وای وای وای! ... متفاوت بود، لحن صدای خوبی داشت، اطلاعات فوتبالیاش به روز بود و مثل برخی از گزارشگران جوان دیگر سعی نمیکرد ادای عادل فردوسیپور را در بیاورد. از یزد آمده بود اما خیلی زود در تلویزیون بازیهای بزرگ را گزارش کرد و این انگار آغاز دردسرها بود. گزارش یک بازی 90 دقیقهای با یک گزیده یک دقیقهای در اینستاگرام تفاوت فاحش داشت و بسیاری بر او خرده گرفتند که گزارشش آمیزهای از اغراق غیرضروری، هیجان کاذب، تکرار جملات و ترکیبات کلیشهای شده و فریادهای نابجاست.
بسیاری از نقدها و تعابیر البته غیرقابل انتشار و شاید زیادی بیرحمانه است اما برخی از نقدها را اتفاقاً اهل رسانه و خورههای قدیمی فوتبال عنوان میکنند. کسانی که هم با صدای مجید وارث فوتبال دیدهاند و هم از فرشاد محمدیمرام با تحسین یاد میکنند. نمیشود گفت که همه دارند خطا میکنند یا پای غرض و مرض شخصی در میان است.
البته که او هواداران خودش را دارد و احتمالاً میگویند گزارشگری یک موضوع سلیقهای است و ما اتفاقاً این سبک خودمانی را بیشتر دوست داریم چون به ادبیات خودمان نزدیکتر است. نسل جدید حق دارد گزارشگرهای مورد علاقه خودش را داشته باشد، همانطور که وقتی ما از عادل فردوسیپور تازه به میدان آمده خوشمان میآمد قدیمیترهایی بودند که میگفتند دایره لغات زیادی ندارد، بیش از حد تندتند حرف میزند، اطلاعات غیرضروری میدهد، جویده جویده حرف میزند و ... ما هم قبول نمیکردیم.
در جریان مسابقات یورو 2020 بسیاری در توئیتر نوشتند که موقع گزارشهای عباس قانع ترجیح میدهند صدای تلویزیون را قطع کنند. اتفاق خوبی نیست. او به عنوان یک جوان 32 ساله که در حوزه مدیریت ورزش تحصیل کرده است و راه درازی در پیش دارد بد نیست نگاهی به نقدها بیندازد و خودش را تقویت و ایرادهایش را اصلاح کند. آینده از آن نسل اوست و به عنوان یک بیننده مثل بسیاری دیگر دوست دارم وقتی قبل از شروع یک بازی نام او را به عنوان گزارشگر میبینم، خوشحال باشیم که لذت مضاعفی در پیش است وگرنه لجبازی با مخاطب و بیاعتنایی به بیننده در عصری که شبکههای اجتماعی در سودهی ذهنی افکار عمومی بسیار موثرند معمولاً راه به جایی نمیبرد و هزینههای بیهوده بر جا میگذارد.
به شخصه از اینکه مدیران تلویزیون در اجرا و گزارشگری فضا را به جوانترها میدهند-به ویژه در برنامههای ورزشی که نیازمند انرژی بالاست- خوشحالم، لازم است از این نسل حمایت شود و حتی اگر خطایی میکنند پشتشان را خالی نکنند اما نادیده گرفتن مخاطب- همان بیننده عزیزی که مدام گفته میشود- صدمه به تلویزیون است به ویژه وقتی که رقیبان دیگری وجود دارند و بیننده میتواند همان مسابقه فوتبال را با صدای گزارشگر تاجیکستانی و افغانستانی هم بشنود.
فوتبال هنوز هم بزرگترین سرگرمی ایرانیان است و به جای لجاجت با هم یا تخریب یکدیگر بد نیست به سمتی برویم که لذت بیشتری از آن ببریم وگرنه بساط مچگیری و دیدن خطای دیگران و چشم بستن بر عیب خود همیشه پهن است.
گزارشگر اجباریه
خواجه در بند نقش ایوان است
از خیابانی بدتره که
کاش اینها آموزش این کار را زیر نظر یک نفر دیگه می دیدند
انگار همشون از مکتب خیابانی فارغ التحصیل شدند.
حقتونه
به اینم فکر کنید چقدر گزارشهاش محبوب بود و حذفش کردن. دوبار در حمایت از اون بنویسید فقط دارم نفرین میکنم که باید دانمارک انگلیسو با صدای قانع نیشنیدیم و صداشو ببندیم
قانع کجا فردوسی پور کجا
قانع ۴ تا کلمه حفظ کرده همونا رو میگه ولی فردوسی پور یه بار میگه و اونم انگار تو هم همون لحظه ذهنت دنبال همون حرف بوده مثل چقد خوبیم ما یا جونم بیرانوند
بالاخره بایدم پشت فردوسی پورو خالی کنید بی معرفتا