عصر ایران ؛ کاوه معینفر - چند روز از سانحه اتوبوس خبرنگاران محیط زیستی گذشته است و ما همچنان دل نگران حسن ظهوری هستیم، او در ای سی یو (بخش مراقبتهای ویژه) بیمارستان امام خمینی ارومیه است، امروز دومین عمل جراحی اش انجام شده است.
حسن ظهوری و زینب رحیمی هر 2 خبرنگار عصر ایران در آن سفر کذایی بودند که شکر خدا حال جسمی زینب رحیمی خوب است، اما حال روحی اش ... چه بگویم؟ مگر میشود با دوستان و همکارانت چنین حادثهای را از سر گذرانده باشی و 2 نفر از آنها پرپر شده باشند و حال روحی خوبی داشته باشی؟
زینب رحیمی
حسن ظهوری همان لحظه سانحه دندهاش شکسته است، سوراخ شدن ریه و ... زهرا کشوری هم که در آن اتوبوس بوده در روزنامه ایران نوشت: «میرسیم بیمارستان نقده، حسن ظهوری روی تخت فریاد میزند سوختم. یعنی چه؟ حسن که خوب بود. به من کمک کرد تا سوار آمبولانس شوم. یکی میگوید: نه خوب نیست. گرم بود، متوجه نشده بود که دنده اش، شکسته و سینهاش را سوراخ کرده بود. خون آرام آرام سینهاش را میگیرد.»
حسن ظهوری هم خبرنگار است، هم مستند ساز، عکاس و نویسنده، فراتر از اینها یک دغدغهمند محیط زیستی به تمام معناست، به جای نشستن، تز دادن و غر زدن، همیشه در حال تهیه و تولید است، همین 2 هفته قبل بود که گزارش او و زینب رحیمی درباره گور ایرانی مادر که برای فرزند مرده اش سوگواری میکرد یکی از نادرترین تصاویر ارتباط بین مادر و فرزند در حیوانات را ثبت کرد. صحنههایی اعجابآور از سوگواری گورخر مادهای که فرزندش را از دست داده و به دنبال ماشین حامل فرزند مردهاش میدوید.
این گزارش با استقبال زیاد جامعه محیط زیستی ایران همراه شد و بسیاری از فعالان زیست محیطی و هنرمندان کشور آنرا در صفحات مجازی خود به اشتراک گذاشتند. یک پیام ساده برای حسن فرستادم و تبریک و خسته نباشید گفتم، بهم زنگ زد و ذوق زده تعریف کرد در چه شرایطی و چگونه با لنز تله 500 آن تصاویر را فیلمبرداری کرده است. گفت در دمای 50 درجه پارک ملی کویر وقتی ضبط تصاویر تمام شد، چنان بدنش آب از دست داده بود که 12 آب معدنی کوچک را پشت سر هم نوشیده است. گفت به تهران که برگشتند 16 ساعت بدون وقفه تدوین کردند ، گفتار متن نوشتند، ضبط کردند و ... تا آن نسخه 12 دقیقهای آماده شد.
حسن ظهوری
ذوق و احساسی که در آن لحظه در صدایش بود را با هیچ کلماتی نمیتوان بیان کرد، باید صدایش را ضبط میکردم و میشنیدید تا بدانید چه حسی در حسن بود.
حدود 2 ساعت بعد از سانحه اتوبوس یعنی 20 و 30 دقیقه دوم تیر ماه با حسن تماس گرفتم فقط گفت: خوبم، دنده ام شکسته و نمیتونم حرف بزنم . آن صدا کجا و این صدا کجا؟ اصلا صدای حسن و خندههایی که از ته دل بیرون میآمد، هر کسی را تحت تاثیر قرار میداد. حالا این صدا اینقدر گرفته است!
از آن روز تا به حال هر یک ساعت، هر 2 ساعت و ... یاد حسن میافتم و از ته دل آرزو میکنم حالش بهتر شود، با تمام وجود نگرانم، این تنها حال من نیست حال تمام همکاران، دوستان و خانواده حسن در چند روز گذشته است.
یادم می آید برخی اوقات حسن یک کوله پشتی پر از دوربین، لنز، میکروفن، سهپایه، نور و ... بر کول انداخته و تنها خود و یا نهایتا با یک همکار دیگر به دل ماجرا میزند، هم مصاحبه میکند، هم تصویر میگیرد، هم صدا را چک میکند و ... او مصداق بارز ارتش تک نفره است.
ارتش تک نفرهای که وقتی گزارش یا مستندی که ساخته است را میبینی حیرت زده میشوی از این همه تلاش و همت، سختکوشی، ریزبینی، نکته سنجی و ... برای اثبات این موارد کافی است یکی از تولیدات حسن را ببینید، گزارش هشدار دهنده حسن درباره فرونشست های ناشی از بی آبی اطراف تهران را ببینید یا گزارش او از قبرستان مسیحیهای کرمان که نشان میدهد از سنگ قبر گرفته تا اسکلتها را دزدیدهاند یا در جنوب سیستان و بلوچستان چه آبی میخورند یا کودکان چاه آب؛ مادران تا کمر در قنات/ اینجا در ایران گم شدهاست و ... مثالها آنقدر زیاد است که الان خودم از حجم آنها تعجب کردم. او در همه جای ایران بوده است!
حسن از زُمره کسانی است که زندگی خود را وقف کرده تا جهانی بهتر، زیباتر و درستتر داشته باشیم، سعی میکند از هر راهی شده انسانها را به تفکر وا دارد که با خودمان، اطرافمان، محل زندگی و ... رفتاری با تعمق و تامل بیشتر داشته باشیم.
حال که رئیس سازمان محیط زیست یک عذرخواهی ساده هم نمیکند و حتی به گونه ای رفتار میکند که انگار باید خبرنگاران آسیب دیده از ایشان پوزش بطلبند که در این چند روز برای ایشان این همه دردسر درست کرده اند، من فقط میتوانم بگویم من برای حسن ظهوری، زینب رحیمی و امثال آنها، به احترام میایستم و کلاه از سر برمیدارم.
ما در عصر ایران، همراه با خانواده و دوستان حسن همه دست به دعاییم، لطفا شما هم از هر راهی که خود درست میدانید انرژی بفرستید که حسن ظهوری حالش بهتر شود. این جهان به افرادی چون حسن نیاز دارد.
امیدوارم حالشون خوب بشه.
اما: ما كارمنديم و هر روز سوار اتوبوسهاي مرگ مي شويم. بخدا قسم هر روز كه اتوبوس سوار مي شويم تا به سر كار بياييم بقدري با نگراني مسير را طي مي كنيم كه خودش يك نوع مرگ است. اما آيا مسئولين كشور نمي دانند كه ناوگان اتوبوسراني خيلي وقت است فرسوده شده و جان مردم در خطر است؟
دوم اینکه آخرین گزارش ایشان را خواندم و مدتی پای مانیتور گریه کردم. واقعا گزارش تاثیر گذار، پر احساس و زیبایی بود
سوم اینکه الان مدت زیادی از حادثه می گذرد و تازه شما می نویسید که خبرنگاران شما هم در حادثه بودند و مصدوم شدند؟ یه کم کم لطفی کردید و بهتر بود زودتر می نوشتید. به هر صورت خبرنگار شما هستند و شایسته توجه بیشتر.
متشکرم
خدا سلامتی را به ایشان برگرداند
أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء
امیدوارم زودتر سلامتی تون رو بدست بیارین. ما عصر ایرانی ها منتظر برگشت باصلابت شما هستیم حسن عزیز
خدایا ؛ به ما ؛ به ایران و به انسان های شریف رحم کن !
خدایا ؛ می دانم وحتماً میدانی که رابطه خوبی با تو دارم و بنابراین به خودم حق می دهم که از تو مصرانه و مجدانه بخواهم که "حسن ظهوری " مارا هرچه سریع تر سالم وسرزنده به ما برگرانی !
از صمیم قلب آرزوی سلامتی این عزیز و دیگر حادثه دیدگان این مصیبت رو دارم ، به جامعه خبر ایران هم تسلیت از بابت در گذشت دو خبرنگار ، میگم
با آرزوی سلامتی عاجل برای ایشان