عصر ایران؛ سجادبهزادی- "آری! من نامزد شدهام تا ...، رویای آزادی و عدالت را زنده نگه دارم. به باور من رویاها تحقق مییابند زمانی که ملتها اراده میکنند، و هیچ قدرتی برتر از قدرت بیقدرتان نیست، زمانی که اراده میکنند."اين عبارت بخشي ازمتن بیانیه سیدمصطفی تاج زاده پس از ثبت نامش در انتخابات ۱۴۰۰ است.
پس از گذشت بيش از ۴۰ سال از انقلاب اسلامی ايران وشعار آزادي و عدالت؛ چرا بايد همچنان اين شعارها رويای ما باشد؟
بنظر می رسد اگر دستگاهی وجود داشت که می توانست میزان مرگ ومیر رویاها را در جهان ثبت کند؛ جامعه ايران در ابتداي ليستي قرا مي گرفت كه بالاترین میزان مرگ و میر رويا در دنیا متعلق به او بود؛ ولي ما همچنان رويا هايمان را در دل وجان نگه داشته ايم وگاهي هم آنها را فرياد مي زنيم. آهنگ وصداي محمد نوري در قطعه ي "ای عشق سوزان! ای شیرین ترین رویای من تو بمان؛ در دل و جان…" براي بسياري از ما ديگر نوستالژي شده است و اميد داريم كه يك روز به حقيقت تبديل شوند.
روياهاي ما گاهي با سياست در هم آميخته مي شود و فردي از راه مي رسد و مي خواهد رؤیای آزادی را یادآوری كند. سخن گفتن از رويا در دل جامعه فقر زده ايران، شايد كار ساده اي نباشد و حتي بيهوده بنظر برسد.
سخن از رویای عدالت وآزادی در جامعه ای که در آستانه قحطی قرار دارد اما رئيس جمهور خوشحال است كه "نگذاشتیم قحطی شود" کار ساده ای نیست.
پرسش اساسی این است که در اين وضعيت سخت، تكليف روياهاي ما چه مي شود وچرا آزادي وعدالت بايد روياي ما باشد؟
شايد بشود تاج زاده را سرزنش كرد كه صرف رویا در آستانه انتخابات نمي تواند به جامعه امیدی دهد، زیرا جامعه کنونی ایران بیش از رؤیا نیاز به راهبرد برای برونرفت از بحرانها دارد؛ با این وضعیت آیا می توان این پرسش مهم را حذف کرد که پس تكليف روياهاي ما چه مي شود؟
رویاهايي كه هرگز در ذهن ما جا خوش نکردند و شايد آنها خودشان مي دانستند كه رفتني هستند وبا واقعيت گره نمي خورند. وقتي میلیون ها نفر در جامعه تمام دغدغه هايشان معيشت شان است و نمي دانند تا پايان ماه، آيا اندوخته اي براي اجاره مسكن و تهيه غذا دارند ويا ندارند؛ چگونه روياي آزادي وعدالت مجال بروز پيدا كند؟
با همه اين سختي ها در جامعه ايران، گويي جنس آرزو و رويا براي ما ايراني ها هنوز اعتبار دارد و در بزنگاه هاي سياسي شعارها رنگ وبوي آرزو ورويا به خود مي گيرند.
وزير ارتباطات در یادداشتی با عنوان کشکول آرزوها مي نويسد"آنچه کاندیداها با فریاد از آن بهعنوان برنامه یاد میکنند، فهرست درهمی از آرزوهایشان برای آینده کشور است. با این آرزوهای متناقض، یا فرد نمیداند برنامه چیست یا آنچنان دلباخته رییسجمهور شدن است که حاضر است سبدی از آرزوهای درهم و دروغ را رنگ و لعاب دهد و به مردم بفروشد؛ این همان پوپولیسم انتخاباتی است."
ولی آيا از آزادي و عدالت شعار دادن هم شامل همان "كشكول آرزوها" مي شود كه وزير از آن سخن گفته است؟ قرار نبود كه آزادي و عدالت بعد از ۴۰ سال آنقدر دست نيافتني باشد كه آن را آرزو و رويا بدانيم.
آيا از آزادي و عدالت سخن گفتن، همان بهشتي مي شود كه لاريجاني رئيس سابق مجلس در حين ثبت نامش در انتخابات ۱۴۰۰ گفت " کسی که وعده بهشت در این شرایط پیچیده کشور می دهد خلاف می گوید. باید اول آتش جهنم اختلاف و لجبازی و افراطی گری و کارنابلدی را خاموش کرد."
وزیر جوان و لاریجانی کهنه کار هر دو می خواهند یک عبارت را یادآوری کنند و آن اینکه در دادن شعارها وبرنامه ها از آزادی وبرابری سخن گفتن در حقیقت همان "کشکول آرزوها"هست و تا جهنم اختلاف باشد ، هرگز تحقق پیدا نخواهند کرد.
اگر جامعه به ناچار از آرزوها ورویاهای خود هم بگذرد؛ جمهوري اسلامي بايد بداند اعتبار اين نظام برای نسل هاي بعدي به نسبت تعداد رویاهایي است که به واقعیت تبدیل شده است. مرگ روياها هنري نيست كه يكي پس از ديگري رخ مي دهد؛ بلكه جرمي نابخشودني براي تمام نسل ها خواهد بود.
ما آنقدر واقع بين هستيم كه واقعيت ها را ببينيم اما نمي توانيم از آرزوهايمان دست بكشيم. برابرای وآزادی در ابتدا برای ما یک حق مسلم ودست یافتنی بود که از بد روزگار به رویا وآرزو تبدیل شد. چگونه می توانیم از آن دست بکشیم؟
مغزهاي كوچك امروز شايد نتوانند روياهاي ما را بفهمند اما يك روز آگاهي محيط را در بر مي گيرد وساختارهاي بيمار ذهني يك روز فرو مي پاشد. رويا وآرزوي ما هم يك روز دوباره زنده می شود و به حقيقت تبديل مي شود حتي اگر سرنوشت اين رويا مانند روياي لئوناردو داوینچی نقاش و نابغه بزرگ عصر رنسانس باشد و سينه به سينه منتقل شود. روياي داوينچي پرواز انسان با بال بود و روياي ما هم پرواز انسانيت هست با دو بال آزادي و عدالت.
نگذارید برخي در جامعه القاء کنند ساخت قدرت در جمهوري اسلامي هرگز به دنبال تقويت وتحميل ارزش هايي مانند آزادي و عدالت نبوده است وشعار دادن در اين زمينه فقط اغوا كننده است.
با همه چالش های معیشتی وزمین گیر شدن طبقه متوسط در ایران، جامعه همچنان برای آزادي و عدالت بیشتر بی تابی می کند. راه توسعه از آزادی و عدالت می گذرد اما حیف که به قول ویلیام کاوپر " آزادی هزار افسون در آستین دارد وآنان که بندگی را گردن نهاده اند،هرگز آن را نخواهند دانست."
دولت ها باید بدانند که آزادی تنها سنجه ای با اعتبار برای کیفیت زندگی انسان ها تلقی می شود ونباید میان ارزش های جامعه و حاكميت در این زمینه کمترین سنخیتی وجود داشته باشد. اینگونه نباشد که به قول سعيد حجاريان" گویی از دو جهان، دو بانگ متفاوت سر داده مي شود."
نگذاریم امروز هیچ قرائتي از آزادي و عدالت براي جامعه ايران دلچسب نباشد و این دو به رویا و آرزو شبیه باشند. هر چقدرهم که گروهی روشن بین و تحول خواه بخواهند با امکاناتی نابرابر در برابردستگاهی ایدئولوژیک فریاد آزادی و برابری سر بدهند کاری ارزشمند اما ناقص است و دولت ها باید به این امر اعتقادی درونی داشته باشند.
يك زمان اصلاح طلبان در دوم خرداد ۱۳۷۶ عامل دگرگوني و تحقق شعار آزادي و عدالت بودند زیرا که دولت آن زمان هم این گفتمان را همراهی می کرد. همه دیدیم که اقتصاد هم شکوفا شد. اما امروز ودرآستانه انتخابات ۱۴۰۰ جامعهی عاصی ایران، از اصلاحطلبی و چپ و راست و مفهوم ملت – دولت عبور کرده است و هیچ کدام از این جریان ها، اكثريت جامعه را نمايندگي نمي كند.
اگر چه امروز شعارهای اقتصادی و تامین معیشت و نیازهای ابتدایی، جذابیت بیشتری برای قشرهای پایین وحتی متوسط جامعه ایران دارد اما نامزدهای رئیس جمهوری در نظر داشته باشند؛ زشت ترین روی سیاست اینست که فرد می تواند مفاهیم را آنگونه که حقیقت ندارد به جامعه تحمیل کند.
باید مراقب بود در این دنیای بی سامان که به قول اریک فروم در کتاب گریز از آزادی "ناایمنی، تجرد وتنهایی؛ مکانیسم های گریز از آزادی را فراهم نموده است" به آزادی خیانت نشود و از رویا وآرزو؛ به دسترس ترین عامل زندگی و حق طبیعی جامعه تبدیل شود.