صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۷۷۹۱۳۹
تعداد نظرات: ۱۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۳:۰۹ - ۲۴ فروردين ۱۴۰۰ - 13 April 2021

یدالله سحابی؛ دانشمند زمین‌شناس در زمینِ ناهموارِ سیاست

این نام چنان با علم و سیاست و اخلاق و فرهنگ گره خورده که به بهانۀ نوزدهمین سالروز درگذشت، نکاتی را می‌توان بازگفت هم از زندان و هم دربارۀ نظریۀ تکامل...

عصر ایران؛ مهرداد خدیر- هر چند مناسبتِ یادکردِ سال‌گردِ درگذشتِ دکتر یدالله سحابی 23 فروردین بود و امروز 24 فروردین است اما این نام، چنان با علم و سیاست و اخلاق و فرهنگ گره خورده که به بهانۀ نوزدهمین سالروز درگذشت، نکاتی را می‌توان بازگفت.

  نام «سحابی» البته در تاریخ معاصر بیش از آن که یادآور او باشد که سحابیِ‌پدر است عزت‌الله سحابی یا سحابیِ پسر را در اذهان متبادر می‌کند و شاید بتوان مانند شریعتیِ پدر و پسر دانست که شهرت «علی» چنان شد که از پدر (‌محمد تقی) فراتر رفت.

  دکتر یدالله سحابی را می‌توان یک «مختلف‌الاضلاع» دانست. (این تعبیر را اول بار در نوشته‌ای از دکتر شفیعی کدکنی دربارۀ احمد شاملو دیدم) با اضلاعی چون علم، اخلاق، سیاست و البته دین‌داری در منتهای درجه و همسنگ برجسته‌ترین زاهدان.

  به همین اعتبار اخیر می‌توان گفت زمین‌شناس دین باور که هیچ نسبتی با اندیشه‌های صادق هدایت نداشت مصداقی شد از سخن نویسندۀ نومید ایرانی که "در این سرزمین اگر تو هم با سیاست کار نداشته باشی سیاست با تو کار دارد و رهایت نمی‌کند" و چنین شد که یک چهرۀ علمی را نیم قرن درگیر زمین ناهموار سیاست کرد.

  یدالله جوان که در زمرۀ اولین محصلان اعزامی به اروپا در دورۀ رضاشاه بود، در بازگشت یکی از اولین دکترهای علوم در ایران به حساب می‌آمد که ابتدا آموزشگر علوم طبیعی و بعد استاد زمین‌شناسی شد و در کنار دکتر فریدون فرشاد، اولین استادان زمین شناسی در ایران اند. (اگر نخواهیم تعبیر نخ‌نما شدۀ پدر یک علم را به کار ببریم).

  سر و کار او اما یک‌سره با علم و فرهنگ بود و در دوره‌ای رییس ادارۀ فرهنگ هم شد. جالب این که تا کودتای 28 مرداد 1332 جز گرایش به جبهه ملی گردِ سیاست به نگاه معطوف به قدرت، نمی‌گشت اما پس از آن دریافت که نه آرمان‌های او بدون اصلاح مدیریت جامعه، تحقق‌پذیر است و نه امکان زیست سالم و انسانی فراهم می آید. پس به خواست آیت‌الله زنجانی که بر خلاف پاره‌ای روحانیون، مصدقی بود وارد گود شد و کار به جایی رسید که دانشمند بزرگ زمین‌شناس را در دهۀ 40 و پس از محاکمه در دادگاه نظامی به زندان انداختند. چرا که به مبارزۀ قانونی روی آورده بودند و نام مصدق را فراموش نتوانستند کرد. همان دادگاهی که با سخن بازرگان مشهور است: ما آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون با شما سخن می‌گوییم.

  دهۀ 40 البته خورشیدی اوج شکوفایی اقتصاد تولیدی و خلاقیت فرهنگی ایران است ولی این رفتارها و سرکوب‌ها حکومت شاه را از چشم مردم و نخبگان انداخت تا جایی که عزت‌الله سحابی می‌گوید در زندان برازجان تصور می‌کردیم هر کار که امثال مجیدی در سازمان برنامه یا  عالیخانی در وزارت دارایی می‌کنند عین خیانت و سرسپردگی است و وقتی بعد از پیروزی انقلاب خودم رییس سازمان برنامه و بودجه شدم بسیاری از آن طرح‌ها را در راستای توسعۀ ایران دیدم و از طریق ناشر خاطرات عَلَم با عالیخانی تماس گرفتم و او گفت: "وقتی امثال شما را به زندان انداختند طبیعی بود که به ما به چشم زندان‌بان و دشمن نگاه کنید و در واقع زندان و استبداد سیاسی این بدگمانی را ایجاد کرد".

  نمی‌خواهم زندگی‌نامۀ یدالله سحابی را بیاورم که کارنامه‌ای طولانی دارد اما نام او یادآور این موارد است:

  1. اعزام به فرنگ؛ در دوران رضاشاه گروهی از محصلین به خارج از کشور اعزام شدند. مهدی بازرگان و یدالله سحابی در میان آنان بودند. رضاشاه از آن جوانان خواسته بود تنها علم فرانسه را بیاموزند نه شیوۀ حکومت‌داری شان را. آنان اما هم علم آموختند و هم شیفتۀ جمهوری و دموکراسی شدند! تصور جدایی مدرنیسم (تجدد و نوسازی)  از روح مدرنیته (آزادی و حق انتخاب) خطای مشترک پدر و پسر بود. 

  2. علم زمین‌شناسی؛ چنانچه گفته شد از نخستین کسانی است که علم زمین‌شناسی را در ایران گسترش داد. با این که کشور ما از منابع و معادن سرشار برخوردار است اما جای شگفتی است که هنوز هم زمین‌شناسی چنان که باید شأن و منزلت ندارد و به حاشیه رفته است و در دبیرستان ها هم جدی گرفته نمی‌شود.

  3. خیرعمومی نه برای قدرت؛ مهم‌ترین تفاوت فعالیت سحابی با بسیاری دیگر این بود که سیاست را به قصد قدرت دنبال نمی‌کرد و در پی خیر و صلاح عمومی بود و به همین خاطر پس از کودتا وارد فعالیت جدی سیاسی شد و بهای سنگینی هم برای آن پرداخت. محرومیت از تدریس در دانشگاه تا پایان صدارت نخست وزیر کودتا (زاهدی) در دهۀ 30 و 4 سال زندان در دهۀ 40 پس از تأسیس نهضت آزادی ایران. حکم زندان او البته 6 سال بود اما چون نگاه‌داشتن یک استاد برجستۀ زمین شناسی در زندان مایۀ ننگ شده بود‌، پس از 4 سال به اعتبار پیشینۀ علمی آزاد شد.

  4. تغسیل پیکر مصدق؛ در زندان بود که دکتر محمد مصدق در حصر احمدآباد چشم از جهان بست. مرخصی گرفت و به احمدآباد رفت و پیکر مصدق را در نهر همان جا شست و شو داد. (تصویر بازسازی شده - آزادۀ اخلاقی):



  5. اخراج از دانشگاه؛ پس از اخراج از دانشگاه به رغم مخالفت دکتر سیاسی 12 استاد در کنار هم شرکتی تأسیس کردند و جالب این که مهندس بازرگان نام آن را «یاد» گذاشت که سرواژۀ «یازده استاد دانشگاه» بود و خود را لحاظ نکرد و سحابی را چون خود می دانست.

  6. دبیرستان کمال؛ یکی از فعالیت‌های مهم فرهنگی دکتر سحابی با توجه به تجربۀ ریاست ادارۀ فرهنگ و معلمی و آموزگاری و استادی تأسیس دبیرستان کمال در شرق تهران بود با معلمانی چون جلال‌الدین فارسی، محمد علی رجایی و کیومرث صابری. این مدرسه پس از چند سال تعطیل شد تا موسم انقلاب.

7. سال 57؛ در راه پیمایی مشهور تاسوعا و عاشورای 57 در صف اول حضور دارد. پس از آن در دی ماه مأمور تشکیل کمیتۀ پی گیری اعتصابات شد. در سال های قبل و در بیان تاریخ انقلاب به این بخش که می‌رسیدند تنها نام هاشمی رفسنجانی به عنوان عضو آن هیأت در صدا وسیما می آمد و حالا چون نام او را هم نمی‌ خواهند بیاورند به آن هیأت اساسا اشاره نمی‌کنند!


 
  8. ترور مطهری؛ در شامگاه 11 اردیبهشت 1358 استاد مرتضی مطهری مقابل خانۀ دکتر سحابی ترور شد. او برای شرکت در جلسۀ «متاع» که یک نهاد مدنی بود به خانۀ سحابی رفته بود. متاع هم سرواژۀ «مکتب تربیت اجتماعی - علمی» بود.

  9. مجلس شورا؛ در انتخابات اولین دورۀ مجلس در اسفند 58 که رقابت فشرده ای میان حزب جمهوری اسلامی، نهضت آزادی، مجاهدین خلق ، دفتر همکاری های بنی صدر و نیروهای چپ جریان داشت در تهران کاندیداهای دو گروه اول ( حزب و نهضت) پیروز شدند و طبها نامزدهای مشترک مانند چمران و رجایی. دکتر سحابی کاندیدای اختصاصی نهضت آزادی بود که با عنوان «همنام» شرکت کرده بودند: هیأت معرفی نامزدهای انتخابات مجلس (بازرگان به این گونه نام‌سازی‌ها علاقه داشت).

  در آن مجلس به عنوان رییس سنی انتخاب شد چون در 75 سالگی از دیگران مسن تر بود. آیت‌الله خامنه‌ای 40 ساله بود و چمران، هاشمی رفسنجانی، رجایی و بسیاری دیگر هنوز به 50 نرسیده بودند و بازرگان نیز 72 ساله بود.

  البته هنوز نام مجلس، شورای ملی بود و در اولین جلسه و به خواست رهبر فقید انقلاب به شورای اسلامی تغییر یافت.

  اولین مخالف این اقدام هم خود دکتر سحابی بود که گفت اولا در مجلس شورای ملی نمایندگان اقلیت‌ها هم حاضرند. ثانیا مجلس شورای ملی جمهوری اسلامی ایران است و اسلامیت آن لحاظ شده است. ثالثا 73 بار در قانون اساسی تعبیر «مجلس شورای ملی » آمده و مجلس نمی‌تواند اصل قانون اساسی را تغییر دهد. با این حال نام تغییر یافت هر چند اشکال دکتر سحابی در بازنگری سال 68 رفع شد و در متن قانون اساسی هم به «شورای اسلامی» تغییر یافت. با این کار اگرچه تصحیح کردند اما اشکال 9 سال قبل سحابی پدر را عملا وارد دانستند.

  10. نخست وزیری رجایی؛ به اعتبار همان سابقۀ دبیرستان کمال، محمد علی رجایی که در آن مدرسه ریاضی درس می داد به دکتر سحابی علاقه و ارادت داشت و پس از جدایی از سازمان مجاهدین خلق به عضویت نهضت آزادی درآمده بود و البته بعد از پیروزی انقلاب استعفا کرد.

  در مجلس اول یدالله سحابی در فراکسیون مقابل حزب جمهوری اسلامی و در اقلیت قرار داشت و از آزادی عمل رییس جمهوری (بنی‌صدر) در انتخاب نخست‌وزیر دفاع می‌کرد نه تحمیل به او اما نفوذ حزب و در اختیار داشتن اکثریت در مجلس اول چاره‌ای جز تن دادن بنی‌صدر به نخست وزیری رجایی باقی نگذاشت و تنها به این دل خوش داشت که عضو حزب نیست. در روز رأی اعتماد اما دکتر سحابی به عنوان مخالف نخست‌وزیر پیشنهادی سخن گفت تا جایی که با یادآوری شناخت از رجایی و تعهد و نجابت و پاک‌دستی او این جمله را هم بر زبان آورد: «من بر جَبین این نخست‌وزیر و دولت او موفقیت نمی‌بینم

  واکنش نخست وزیر پیشنهادی هم در حافظۀ تاریخ ثبت شده است. آنجا که شهید رجایی گفت: «من پدرم را خیلی زود از دست دادم و یتیم، بزرگ شدم و آن که در حق من پدری کرد و چون پدرم دوستش داشتم و دارم استاد یدالله سحابی بود و هست. اما پدرها همواره دربارۀ پسرها قضاوت درست و دقیقی ندارند».

  11. نظریۀ تکامل؛ وجه سیاسی در این مطلب هم پررنگ شد حال آن که نام دکتر سحابی با نگاه خاص او به موضوع «تکامل» یا به زبان امروزین «فرگشت» هم گره خورده و از این حیث اهمیت داشت که دانشمندی دین‌دار بود. در این بخش به جهت رعایت جوانب تخصصی از یادداشت جناب «علی اشرف فتحی» را نقل می‌کنم:

« - در نخستین ماه‌های آزادی کتاب اثرگذار "خلقت انسان" را منتشر کرد و نقل محافل دینی و فکری شد.

  در نیمه اول این کتاب 214 صفحه‌ای به ارائه شواهد علمی در دفاع از نظریه تکامل می‌پردازد و نیمه دوم آن نیز نگاه قرآن به خلقت انسان را بررسی کرده است. به باور دکتر سحابی نه تنها باور مرسوم ما درباره خلقت انسان متأثر از کتب غیر اسلامی است و ریشه در قرآن ندارد، بلکه «قرآن درباره سلسله موجودات ذی‌حیات، تصریحات متعددی دارد که علم امروز پس از تلاش‌ها و تجربه‌ها به همان نتیجه رسیده است» (ص 10)

  - تلاش سحابی برای تفکیک اسرائیلیات از قرآن (ص 102) در کنار این‌که نسبت دادن نظریات غیر علمی از جمله جدا بودن کامل تبار انسان از سایر مخلوقات را «خلاف شأن قرآن» می‌دانست، نشان از باور عمیق او به دقت یافته‌های دانش روز داشت. او حتی تولد عیسی مسیح از مریم را با علم روز تبیین می‌کرد و آن را حاصل نرمادگی یا بکرزایی برخی موجودات (Hermaphroditism) دانست (ص 159). این نگاه و رویکرد او بی‌شباهت به شیوه همفکر و هم‌بندش مرحوم طالقانی نبود که در این کتابش از آرای او نیز یاد کرده است (ص 137).

- بر این باور بود که «ناموس کلی آفرینش؛ آمادگی و تکامل تدریجی است» (ص 156) و آدم نبی نیز نه اولین انسان، بلکه نخستین انسان اندیشمند و «مبدأ بصیرت بشری است و برگزیدگی او بزرگ‌ترین واقعه در آفرینش کائنات و تاریخ تکامل سلسله موجودات است» (ص 172)

  -انتشار این کتاب؛ همان‌گونه که پیش‌بینی می‌شد جنجالی در محافل دینی برانگیخت و اگر همزمان با گسترش استبداد سیاسی و شروع مبارزات مسلحانه نمی‌شد، ابعاد این جنجال بسیار گسترش می‌یافت و ثمربخش‌تر می‌شد. اگرچه مرحوم آیت‌الله علی مشکینی کتابچه‌ای در تأیید کتاب سحابی نگاشت، ولی علامه طباطبایی که رفاقت نزدیکی با دکتر سحابی داشت، در اواخر جلد 16 المیزان گفتاری با عنوان «کلام فی کینونة الانسان الاولی» یعنی «سخنی درباره آفرینش نخستین انسان» آورد و به نقد سحابی و دفاع از نظریه سنتی پرداخت. سحابی نیز در چاپ سوم کتابش در سال 1346 صفحات پایانی کتاب را به پاسخ‌های خود به نقد علامه اختصاص داد.»

  • جالب است بدانید در دنیای امروز که تکامل یا فرگشت، سیطره خود را بر علوم مختلف گسترش داده فرگشت الهی (Theistic evolution) به عنوان راه‌حل آشتی دین و این نظریه مطرح شده و هوادارانی دارد. این همان راهی است که نیم قرن پیش سحابی در ایران آغاز کرد تا مانع از کم‌سو شدن چراغ اسلام در عصر علم شود. »

     12. مخالفت با ادامۀ جنگ ؛ شاید گفته شود آدمی با این فضل و کمالات چرا مورد غضب واقع شد و پس از مجلس اول کنار رفت؟ دو دلیل اصلی داشت: اولی مخالفت جدی با ادامۀ جنگ بعد از بازپس گیری بندر خرمشهر که با تشکیل «جمعیت دفاع از حاکمیت ملت ایران» استمرار یافت و از سال 66 بر قبول قطعنامۀ 598 اصرار داشتند. (یک سال بعد رسما پذیرفته و جنگ پایان داده شد).

  دیگر این که برای روحانیت و در عرصه سیاست، شأن ممتاز قایل نبود و می‌گفت در رقابت با دیگر صنوف باید قدرت را درست بگیرند نه آن که (به تصور او) انحصاری باشد. با این حال وقتی در دی ماه 1373 یار دیرین او مهندس بازرگان درگذشت، آیت‌الله خامنه‌ای در جایگاه رهبری عالی نظام، تلگراف تسلیت خود را خطاب به دکتر یدالله سحابی فرستادند و صفاتی را برای رفیق شفیق او آوردند که شامل خود او هم می‌شد.

پس از درگذشت خود او نیز دکتر سحابی را چنین وصف کردند:

  «این شخصیت‌ کهن‌ سال‌ علمی‌ و فرهنگی‌ و سیاسی، سال‌های‌ درازی‌ را با مجاهدت‌ و جدیت، به‌ تلاشی‌ صادقانه، در راه‌ آنچه‌ بدان‌ باور داشت، مصروف‌ کرد. همت‌ اصلی‌ او گماشته‌ شده‌ بود اولا بر زدودن‌ تهمت‌ ناسازگاری‌ دین‌ و علم، که‌ انگیزه‌های‌ منحرفی‌ موجب‌ طرح‌ مکرر آن‌ از سوی‌ عناصری‌ می‌گشت‌ و نیز بر مردود شمردن‌ پندار جدایی‌ دین‌ از سیاست. در بخش‌هایی‌ از سال‌های‌ متمادی‌ این‌ مجاهدت‌ طولانی، وی‌ به‌ شیوه‌های‌ فرهنگی‌ و در بخش‌های‌ دیگری‌ به‌ شیوه‌های‌ سیاسی‌ روی‌ می‌آورد و سال‌ها زندان‌ در رژیم‌ ستم‌شاهی، هزینۀ‌‌ این‌ اقدام‌ با اهمیت‌ بود.

  مرحوم‌ دکتر سحابی، مردی‌ با ایمان، با حقیقت، خوش‌ روحیه‌ و مقاوم‌ بود. در دوران‌ نظام‌ جمهوری‌ اسلامی‌ پس‌ از مقطعی‌ که‌ وی‌ از قوای‌ مجریه‌ و مقننه‌ خارج‌ شد، اختلاف‌ برخی‌ از دیدگاههایش‌ با مسؤولان‌ کشور، وی‌ را به‌ وادی‌ بی‌انصافی‌ و غرض‌ ورزی‌ سوق‌ نداد. او مردی‌ دین‌دار و متعبد و درست‌ کردار بود.»

   

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۱۱
در انتظار بررسی: ۲۲
غیر قابل انتشار: ۳
علی
۲۰:۲۸ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۴
جناب خدیر گرچه از لحاظ فکری با شما در برخی مسائل اختلاف دارم ولی نثر زیبا و دقت در بیان جزئیات وقایع تاریخی توسط شما برایم لذت بخش است .از شما تقاضا دارم خاطرات و اطلاعات تاریخی جذاب خود را در قالب کتاب در اختیار علاقه مندان قرار دهید . با تشکر
ناشناس
۱۹:۴۸ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۴
به اونی که نوشته علیه ولی نعمت ش برخاسته و تازه برخاسته رو هم غلط نوشته عرض می کنم اخوی برگشت و خدمت کرد و معلم و استاد و رییس اداره فرهنگ شد. بعد تو این مملکت کودتا شد و نمی خواستند زیر بار دولت کودتایی برن و برای این که من و تو ازاد زندگی کنیم تلاش کردن و به زندان افتادن. چون دوره رضاشاه اعزام شدن به اروپا باید نوکری رضاشاه و پسرش رو می کردن؟ تازه مگه با اونایی که نوکرش شون رو می کردن پدر و پسر چی کار کردن؟ هویدا رو کی به زندان انداخت؟ شاه. تیمورتاش رو کی کشت: رضا شاه! مزخرفات تلویزیون من و تو عقل یه عده رو از کار انداخته. بخون که عالیخانی که وزیر بوده تو اون حکومت چی گفته.
ناشناس
۱۹:۳۸ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۴
در این شب و ماه عزیز نثار روح مطهرش فاتحه و صلوات بسیاری هدیه نماییم .
ناشناس
۱۸:۴۵ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۴
چنین شخصیت هایی آبرو، اعتبار و عظمت انقلاب 57 بودند
ستار
۱۷:۴۱ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۴
ممنون جناب خدیر از این همه اطلاعات در خصوص مرحوم سحابی. ولیکن جای تاسف بسیار است که ایشان و دیگران نتوانستند....
ناشناس
۱۶:۴۱ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۴
خیلی خوب
ناشناس
۱۵:۳۹ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۴
چه انسانهای فرهیخته ای بودند. حیف از آنها استفاده نشد.
ناشناس
۱۴:۴۵ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۴
یک مورد را فراموش کردید
ایشان بعد از دبیرستان کمال، دبیرستان کوثر را تاسیس کردند که هنوز هم جزء دبیرستان های خوب تهران است
ناشناس
۱۳:۴۵ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۴
مردان ساده ای بودند ولی سالم ایشون و مهندس بازرگان ولی همین سادگی در سیاست تبعات خیلی بدی داره
پاسخ ها
ایرانی
| |
۱۴:۰۸ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۴
صادق و بی آلایش بودند نه ساده
سیروس
| |
۱۵:۲۳ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۴
ساده هم نبودندوگرنه علیه ولی نعمتشان برنمی خواستند،علیه کسی آنهارابخارج فرستادتاتحصیل کنندوبرگردندوبه مملکت خدمت کنند،ولی چه کردند؟
تعداد کاراکترهای مجاز:1200