موضوعهای مورد بررسی فولکلور و فرهنگ عامه بسیار متنوعند و نوروز و سیزده به در یکی از آنها محسوب میشود. در واقع باورهای عامیانه، جلوهای از فرهنگ عامه یا فولکلور است. عقاید و باورهای انسانها، درست و نادرست، علمی و خرافه، تازه و کهنه، تلخ یا شیرین، زشت یا زیبا، خندهدار یا ملالانگیز، همه و همه ریشه در فرهنگ چندهزار ساله یک تمدن دارد که به مرور زمان یا به همان شیوه اولیه باقی مانده یا دستخوش تغییراتی شده است.
با اینکه عامه مردم دروغ سیزده را باور کردهاند و دیگران را با آن در یک روز سرگرم میکنند اما در بیشتر کتابهایی که به موضوع آداب و رسوم جشنهای ایرانی یا فرهنگ عامیانه میپردازند، به پدیدهای تحت عنوان دروغ سیزده اشارهای نشده است و به نظر میرسد این امر مثل بسیاری از موارد دیگر، یک فرهنگ وارداتی باشد.
با توجه به اسناد تاریخی موجود، ایرانیان همیشه از دروغگفتن منع شدهاند. کهنترین اثر منثور یا لوح درباره دروغ مربوط به دعای کوروش کبیر در تخت جمشید است که به خط میخی و به این معنا برای ما باقی مانده است: «خداوند این کشور را از دشمن، خشکسالی و دروغ محفوظ دارد».
در بخشهای گوناگون شاهنامه هم ابیاتی در نکوهش دروغ وجود دارد از جمله خسرو انوشیروان در آغاز پادشاهی خود اعلام میکند: «اگر جفت شود زبان بر دروغ / نگیرد ز بخت سپهری فروغ / سخن کژ ز بیچارگی است / به بیچارگان بر بباید گریست».
در کتاب باورهای عامیانه مردم ایران نوشته دکتر حسن ذوالفقاری با همکاری علیاکبر شیری نوشته شده است: «در فرهنگ عامه، هر گاه کسی حرف کذبی یا کفری بر زبان جاری کند باید استغفار کند و خط بینی بکشد، به این شکل که انگشت اشارهاش را بر زمین پر خاک، سپس روی بینیاش میکشد و اگر کسی به دروغ به یکی از اسمای مقدس یاد کند و بلایی بر او نازل نگردد، میگویند از خدا برگشته است. همچنین زنی که باردار است نباید حسد ورزد یا دروغ بگوید چون در دوران بارداری این اعمال زشت باعث میشود که روزی و نعمت خداوند از او دور شود.»
همچنین آمده است: «زمانی که شخص رنگرز موفق به ساخت رنگ مورد نظرش نشود، میگویند «خُم رنگرزی ورگشته» و اگر دروغ بزرگ و باورنکردنی در شهر شایع شود وضع به حالت عادی برمیگردد.»
برخی جامعهشناسان، دروغ سیزده را زیرگروه جامعهشناسی شایعه میدانند. از نظر برخی تحلیلگران رویکرد روانشناختی شایعه (آلپورت و پستمن) عوامل گوناگونی موجب شکلگیری رواج شایعه میشوند که تمایل برای رفع ابهام، یکی از آنهاست. از موافقان با دیدگاه آلپورت و پستمن میتوان به میلر، رابرت رنپ، فورستر و اجکا اشاره کرد. آنان هم معتقدند وجود ابهام (فقدان اطلاعات) در مورد موضوعات مهم در بین گروههای متجانس مثل مردم یک شهر، یک یگان نظامی و ... موجب رواج سریع شایعات میشود.
گفته میشود سه عامل اصلی در فرآیند شکلگیری شایعه وجود دارد: شایعه غالباً از طریق صحبتها و مکالمات شخصی افراد منتقل میشود بدون اینکه این امر نیازمند دلیل و برهان باشد. شایعه عمدتاً مربوط به وقایع و رویدادهای مهم، اشخاص مشهور، مسئولان، مردم، سازمانها و نهادهای مهم است. شایعه خبری است که در نتیجه مباحثات گروهی به صورت بازسازیشدهای در آمده است.
دکتر محمدباقر تاج الدین - جامعهشناس و استاد دانشگاه - معتقد است: «درباره وقوع شایعه در جامعه ایران هنوز پژوهشهای دقیق و علمیای صورت نگرفته است و هرگونه اظهار نظر در این زمینه صرفاً در حد برخی پیشفرضها و محصول برخی تأملات مربوط به هر رشته علمی بوده و برای اظهار نظر دقیقتر ضرورت دارد که پژوهشهای جدیتری صورت بگیرد. شایعه و شایعهپراکنی تقریباً در تمامی جوامع وجود دارد و نمیتوان آن را خاص برخی جوامع دانست اما میتوان گفت که شایعه در برخی جوامع بیشتر از سایر جوامع رواج دارد و این موضوع به شرایط روانی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن جوامع بستگی دارد. نکته مهم در این زمینه این است که برخلاف تصور معمول و رایجی که وجود دارد شایعه را فقط افراد نمیسازند بلکه در موارد زیادی مشاهده شده که برخی گروهها، سازمانها، نهادها، بنگاههای اقتصادی و حتی دولتها با اهداف خاصی شایعهپراکنی میکنند. باید بررسی و واکاوی کرد مشکل کجاست که تا این حد و اندازه شایعههای گوناگون در ایران رواج مییابد و میلیونها نفر را درگیر میکند و ذهن و روان آدمیان را مورد تاخت و تاز قرار میدهد و صد البته عواقب بسیار جبرانناپذیری را هم به همراه دارد.»
او برخی دلایل بروز و رواج شایعه در جامعه را به صورت فهرستوار این چنین بیان میکند: «سنخ روانی ایرانیان به گونهای است که عموماً عادت به بزرگنمایی برخی مسائل داشته و بر همین اساس به طور خودکار برخی شایعهها را رواج میدهند. ایرانیان عموماً دارای روحیه دیونوسوسی هستند که محصول شادی، سرمستی، شور و هیجانات بوده و این روحیه را کم و بیش در طول تاریخ هم به نمایش گذاشتهاند. چنین روحیهای تا حدود زیادی از نظم، ترتیب و عقلانیت دوری میجوید و هر مطلبی را بدون تأمل و تعمق میپذیرد و کمتر آن را به محک خرد و عقل میسنجد. این گونه است که بارها و بارها در اماکن عمومی و سایر مکانها مشاهده میشود که کسی مطلب بی پایه و اساسی را میگوید و بقیه هم بدون تأمل و تفکر آن را سریعاً میپذیرند و صد البته به دیگران هم منتقل میکنند و برخی مطالب نادرست و غلط در جامعه شیوع پیدا میکند. شرایط تاریخی یکی دیگر از این عوامل است. کشور ایران به دلایل تاریخیای چون حملات و یورشهای گستردهای که به خود دیده و همچنین به دلیل اینکه در تاریخ گذشته خویش در ذیل حکومتهای دیکتاتوری و استبدادی بوده لذا پنهانبودن بسیاری از امور در چنین حکومتهایی مستعد شایعهسازی و شایعهپراکنی بوده است و به گونهای این مشکل فرهنگی و تاریخی همچنان در جامعه رواج دارد. از طرفی رواج شایعه در جامعه ایران نوعی التیامبخشی برای رنجها و مشکلات است. چرا که عموماً نهادها و سازمانهایی برای پاسخگویی به انبوه مشکلات و مسائل وجود نداشته و حقیقتاً اگر پاسخگویی منطقیای در این زمینه وجود داشته باشد، به احتمال زیاد برخی از این شایعهها خودبهخود برطرف شده و زمینه بروز و ظهور نخواهند یافت. در بسیاری از مواقع بنا به برخی اقتضائات افراد، گروهها و جناحها برای حذف و شکست رقبا دست به شایعهسازی میزنند تا از این طریق بتوانند حریف را از میدان رقابت بیرون کنند و از این طریق به اهداف خاصشان دست یابند. در ایران نهادها و سازمانهای دولتی و حتی غیردولتی، خود را کمتر موظف به پاسخگویی شفاف و منطقی دانسته و با این کار زمینه را برای بروز انواع و اقسام شایعات فراهم ساختهاند. به عبارت دیگر، پنهانکاری نهادها و سازمانها یکی از مهمترین دلایل بروز و ظهور شایعه در دنیای امروز است. همچنین در جامعه ایران افراد عموماً گرفتار فرهنگ شفاهی بوده و کمتر به دنبال ایجاد فرهنگ مکتوب هستند و اساساً فرهنگ شفاهی بر فرهنگ مکتوب غلبه دارد. به این معنا که ایرانیان عموماً مباحث شفاهی را بر مطالعه و تأمل و تحقیق ترجیح میدهند و این چنین فرهنگی بسیار زمینه را برای بروز و ظهور فرهنگ شایعه تقویت میکند.»
اما دروغ سیزده چه تاثیرات اجتماعی میتواند به همراه داشته باشد؟ دکتر فریده مجیدی - مردمشناس و جامعهشناس - در اینباره به ایسنا میگوید: «به نظر میرسد تاریخِ موضوع دروغ سیزده در ایران به بیش از شصت سال پیش میرسد که از سوی چند روزنامهنگار ایرانی رواج پیدا کرده است. آغاز ماه آوریل یک روز پیش از سیزده نوروز است و این همزمانی، دستآویزی شد که در سیزده نوروز که ویژه جشن، شادی و نیایش برای باران و باروری زمین است، زیر نام شوخی سیزده با مردم و دیگر رسانهها شوخی کنند و شمارهٔ سیزده فروردین سال ۱۳۲۲ شمسی یکی از روزنامههای آن زمان را یکپارچه به صورت دروغ درآوردند. مشابه مراسم دروغ سیزده که در روز سیزده به در همراه با شوخی و خنده از سوی دوستان و اعضای خانواده و نزدیکان انجام میگیرد، مراسم دروغ اول آوریل در برخی کشورهای اروپایی و همچنین اول ماه نیسان است که در ترکیه نیز انجام میگیرد. دروغ سیزده حالت شوخی دارد و در مبحث جامعهشناسی شایعه جا میگیرد. به عبارتی دروغ سیزده به در نوعی شایعه است که از روی شوخی یا قدرت شکل میگیرد.»
او خاصیت دروغ سیزده را مبهمبودن آن عنوان میکند: «وقتی دروغ سیزده به زبان آورده میشود، شنوندگان را دچار ابهام میکند و اگر سریع لو نرود، گوینده به نوعی امتیاز و قدرت میگیرد که توانسته شوخی را انجام دهد که دیگران به سرعت پی به صحت و سقم آن نبرند. البته تا قبل از پایان روز دیگران را در جریان شوخیبودن مطلب میگذارند. اگر دروغ سیزده ریشه ایرانی داشت حتما پژوهشگرانی که در زمینه فرهنگ عامه کار میکردند به آن میپرداختند اما اشارهای به آن نشده و به احتمال زیاد یک فرهنگ وارداتی است.»
اما چرا دروغی مثل سیزده در یک جامعه شکل میگیرد و از آن استقبال میشود؟ این عضو هئیت علمی پژوهشکده مردمشناسی به این پرسش چنین پاسخ میدهد: «در واقع دروغ سیزده برخی از خصوصیات اخبار زرد را دارد و در عین حال تفاوتهایی هم با آن دارد. دروغ سیزده محدود به یک روز است و خیلی سریع ابهامزدایی میشود. از طرفی در فرهنگ شفاهی شکل میگیرد و در یک گروه خاص مطرح میشود و با اخبار زردی که مکتوب میشوند تفاوت دارد. این دروغ میتواند به صورت شوخی یا از موضع قدرت باشد. اگر فردی بتواند دروغی را مطرح کند که تا شب روشن نشود برای او نوعی پیروزی به همراه دارد چون دروغ خوبی گفته است. اما اگر دروغی که فرد گفته زود لو برود به عبارتی فرد در کارش شکستخورده محسوب میشود چون نتوانسته کارش را خوب انجام دهد. ورود به سال نو یک مراسم گذار است یعنی وارد سالی میشویم که درباره اتفاقات پیش رو چیزی نمیدانیم و با اینکه این نو شدن جشن و شادی را به همراه دارد اما با نوعی اضطراب و استرس هم همراه است و حالت هیجانی را در افراد ایجاد میکند. دعاهای ابتدای سال هم بیانگر همین موضوع است و همه آرزو میکنند سال جدید پر از دگرگونی و حال خوب باشد. به عقیده من شاید افراد سعی میکنند به وسیله یک دروغ، سایه نحس موضوع دیگری را از بین ببرند مثل روز سیزده به در که با دروغ همراه میشود تا نحسی روز سیزدهم را به وسیله آن از بین ببرند. شاید مسئله اشاعه فرهنگی در موضوع دروغ سیزده مطرح است و گفته میشود زمانی که شارل نهم هم میخواسته تقویم را از ماه آوریل به ژانویه تغییر دهد دروغ آوریل شکل گرفته. به احتمال زیاد این موضوع به فرهنگهای دیگر نیز سرایت کرده است.»
نحسبودن عدد سیزده یا روز سیزدهم فروردین هم یکی دیگر از باورهایی است که مردم عامه آن را به زبان میآورند و در بسیاری از منابع به آن اشاره شده است.
در کتاب باورهای عامیانه مردم ایران به نحس بوده عدد سیزده هم اشاره شده است: «سیزده را نحس میدانند و هنگام شمارش اعداد از ذکر سیزده خودداری میکنند و به جای سیزده میگویند یازده، دوازده، زیاده. برای رفع نحوست سیزده هنگام شمردن به جای سیزده میگویند زیاده و در پیمانهکردن خرمن هنگام رسیدن به اعداد نه تا سیزده آنها را تکرار نمیکنند و در عوض عدد ماقبل را دوبار میشمارند. چون اعتقاد دارند که این اعداد نحس هستند. روزهای سیزده ماه را نحس میدانند. همچنین روز سیزدهم فروردین جزو روزهای نحس آورده میشود و رسم دارند که صبح زود همین روز خانوادهها باید هرکدام مقداری آتش در پشت پلاسهای خود روشن کنند تا نحسی این روز از بین برود.»
به نظر میرسد سیزدهگریزی و ترس از آن مختص ایرانیان نیست و در فرهنگهای مختلف وجود دارد. اصطلاح یونانی «سیزدههراسی» نشانگر گستردگی و نفوذ این باور است. این باور آنقدر قوی است که بسیاری از هتلهای بزرگ دنیا یا دوازده طبقه هستند یا اگر میخواهند بیشتر از دوازده طبقه باشند، نام طبقه سیزدهم را نمیبرند چون بسیاری از مردم، ماندن در طبقه یا اتاق سیزدهم را نمیپذیرند. همچنین اغلب فرودگاهها گیت سیزدهم ندارند.
درباره منشا ایجاد این باور اظهارنظرات زیادی شده است؛ از جمله آنکه میگویند چون یهودا که به حضرت عیسی (ع) خیانت کرد، سیزدهمین عضوی بوده که در شام آخر حضور داشته است، پس از آن زمان سیزده نحس شده است.
البته سیزده در همه فرهنگها نحس نیست و در فرهنگهای باستانی چین و مصر نشانه شانس است. مصریان باستان فلسفه زندگی را طیکردن مراحل و رسیدن به تکامل معنوی میدانستند. این مسیر معنوی سیزده مرحله داشته که دوازده مرحله آن در این دنیا و مرحله سیزدهم آن در دنیای دیگر و پس از مرگ بوده است بنابراین شماره سیزده نماد مرگ شده است. اما مرگ نابودی و تباهی تلقی نمیشده، بلکه یک انتقال باشکوه و مطلوب بوده است. اکنون هر چند تمدن مصر از بین رفته، نماد مرگ برای سیزده باقی مانده و این عدد نشانه مرگ، ترس و نحسی شده است.
در قانون حمورابی که از زمان بابلیهای باستان به جا مانده، قانون شماره سیزده وجود ندارد و بعد از قانون شماره دوازده، قانون شماره چهارده آمده است. معلوم نیست که چرا بابلیها سیزده را تا این حد نحس دانستهاند. شاید علت آن از این امر ناشی میشود که در بیت سیزدهم سرود روحانی «ایشتر» که شعر حماسی بابلیهاست نام الهه مرگ آمده است که خوشایند نیست.
باورها عقاید پیشینیان در تمامی جنبههای زندگی از تولد تا مرگ بوده که گاهی خرافی و گاهی درستند. در مقابل باور قوی افراد، بسیاری هم دروغ سیزده یا نحس بودن این روز را خرافه میدانند و به آن اعتقادی ندارند.