عصر ایران؛ مهرداد خدیر- مهمترین رخداد آبان 1399 خورشیدی تنها برای ایرانیان اهمیت نداشت. اتفاقی بود که جهان به آن چشم داشت وآن، همانا انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا در 13 آبان 1399 بود که به پیروزی جو بایدن انجامید.
یک شکست ناباورانه برای دونالد ترامپ که خود را نه تنها برای دورۀ دوم آماده میکرد که دوست داشت مثل ولادیمیر پوتین در کرملین بیش از آن هم بماند نه آن که در پی 4 سال خاطرۀ معدود رییسان تکدورهای را تکرار کند. از این رو بود که از پذیرش نتیجه تن زد و دولت های فدرال را به تقلب متهم کرد.
در ایران ابتدا شگفتآور به نظر میرسید که چگونه رییس جمهوری مستقر که برگزار کنندۀ انتخابات و ضامن سلامت و امنیت وصحت نتایج است از تقلب دم میزند و نتیجه را نمیپذیرد اما داستان در آمریکا از این قرار است که انتخابات را دولتهای فدرال برگزار میکنند و شاید اگر به جای «ایالات متحده» بگوییم دولتها یا کشورهای متحد و بدانیم که رییس جمهوری رییس این کشورهای 50گانه است ابهام فرو نشیند.
کما این که مکانیسم انتخابات در آمریکا هم متفاوت است و آرای مستقیم مردم ملاک نیست بلکه آرا در کالج الکتورال یا مجمع برگزینندگان ترجمه و تبدیل میشود و هر نامزدی که دست کم 270 رأی از کل 538 رأی را به دست آورد پیروز است.
این گونه بود که اعلام شد چنانچه جو بایدن آرای دو ایالت ویسکانسین و میشیگان را ببرد از نتایج پنسلوانیا بینیاز میشود و با شمارش آرای پُستی به کاخ سفید راه پیدا میکند و این اتفاق هم افتاد و به خاطر همین بود که ترامپ در آرای پُستی تشکیک میکرد.
برای درک ساز و کار انتخابات در آمریکا باید بدانیم که به مسابقات ورزشی ماننده است و روز 13 آبان در واقع فینال برگزار میشود.
بنای انتخابات آمریکا بر هیجان و حفظ اتحاد 50 دولت متحد استوار شده است. چرا که اگر قرار بر شمارش آرای مستقیم باشد ایالتهای کم جمعیت میل به جدایی پیدا میکنند. حال آن که اکنون احساس مشارکت دارند. از دو طریق: اول مجلس سنا که 100 نماینده دارد. ازهر ایالت، دو نماینده فارغ از این که یک میلیون نفر جمعیت داشته باشد یا 20 میلیون.
دوم با آرای الکترال که گاه چند رأی الکترال متعلق به یک ایالت کمجمعیت سرنوشت انتخابات را تغییر میدهد و نقش همان توپ تنیس در فیلم «امتیاز نهایی» وودی آلن را بازی میکند.
این گونه است که اتحاد کشورها و دولتها در آمریکا حفظ میشود و مانند تگزاس به سودای جدایی نمیافتند و اگر هم بیفتند بازمیگردند.
در حالی که برآوردها همه از پیش گرفتن جوبایدن حکایت میکرد صدا و سیما در ایران ناخرسندی خود را آشکارا نشان میداد.
نارضایتی براندازان ایرانی قابل فهم بود چرا که دوست داشتند فشارهای دونالد ترامپ یا به حملۀ نظامی به ایران بینجامد یا چنان عرصۀ معیشت را بر مردم تنگ کند که سر به شورش بگذارند یا جمهوری اسلامی را به تسلیم شرایط وادارد حال آن که پیروزی بایدن به منزلۀ احتمال بازگشت به برجام و خروج ایران از انزوا بود.
اما همین احتمال بازگشت به برجام به مذاق اصولگرایی ایرانی هم خوش نمینشست و به همین خاطر تلویزیون ترجیح میداد خبرهای مربوط به ادعاهای ترامپ و درگیری در آمریکا را پوشش دهد و تا روز آخر که پیروزی بایدن مسجل شده بود تعبیر رییس جمهوری منتخب را برای او به کار نمیبردند.
این در حالی بود که انتظار میرفت یا تصور میشد از حذف ترامپ به عنوان قاتل سردار سلیمانی استقبال شود. اصولگرایی رادیکال ایرانی اما انگار بیم داشت بازگشت بایدن به برجام و بهبود فضای کسب و کار و گشایش اقتصادی به کارت برندۀ اعتدال گرایان در انتخابات 1400 بینجامد.
در آبان 1399 پُربسامدترین نام ها برای مردم ایران نام ایالتهای آمریکا بود چرا که آرای الکتورال هر ایالت تعیین کننده مینمود و همین نویسندۀ نطقهای محمد باقر قالیباف در مجلس را به صرافت انداخت تا برای او بنویسد و او نیز بخواند: «تصمیمات اقتصادی ما در حوزههای مختلف، به پاستور و بهارستان و باب همایون و میرداماد ارتباط دارد نه جورجیا و میشیگان و آریزونا» و با صدای خود او این نکته هم جالب بود که کسی که 12 سال شهردار تهران بوده «باب همایون» را به صورت «بابِ همایون» تلفظ میکرد که هر چند در واقع باب یا ورودی کاخ همایونی در عصر قاجار بوده اما دهههاست که تهرانی به صورت «باب همایون» با ساکن بر حرف «ب» تلفظ میکنند.
سیاست صدا و سیما در ابتدا این بود که در پیروزی بایدن شک کنند و ادعاهای ترامپ را پوشش دهند. بعد تصور کردند و در واقع خواستند ما تصور کنیم که در آمریکا انقلابی در حال وقوع است و همان چند هزار معترض آمریکاییهای واقعی هستند نه آن 140 میلیون نفر که در انتخابات شرکت کردند و بیش از نیمی از آنان به بایدن رأی دادند.
وقتی روشن شد که ترامپ از تحرکات و تحریکات خود طرفی نمیبندد و اقدام آخر – حمله به کاخ کنگره – به رسوایی انجامید سیاست صدا و سیما این شد که بایدن و ترامپ با هم تفاوتی ندارند و تحریم ها را برنمیدارد و نباید دل بست.
در خلوت اما شاید از خود میپرسیدند اگر به برجام برگشت و تحریمها را برداشت چه؟ آنگاه سازِ تازهای کوک کردند که اول باید خسارت دهد وبه جای مواضع دولت و شخص رییس جمهور روحانی سراغ مجلس انقلابی رفتند و مصوبۀ آن که آمریکای بایدن را موظف میکرد تا 5 اسفند بازگردد وگرنه ایران از پروتکل الحاقی خارج میشود.
کرونا، هر بدی برای ایران و جهان داشت این حُسن را داشت که ترامپ را از کاخ سفید بیرون انداخت. دشوار بتوان تصور کرد که اگر ویروس کرونا شایع نشده بود ترامپ بازی را میباخت.
کرونا چون پیکانی چهار سر بر قلب ترامپ نشست. یک سرِ آن آمار مرگ و میر بود که از جنگ ویتنام بالا زد. سر دیگر این که نوع مواجهۀ پوپولیستی ترامپ با اتفاقات مختلف در قبال کرونا جواب نداد و به ضد خود بدل شد. وجه دیگر البته تبعات اقتصادی و کند کردن روند ایجاد شغل به عنوان برگ برندۀ ترامپ بود و چهارمی تعیین کننده شدن آرای پستی و اینها همه به زیان ترامپ تمام شد.
مردی که در ماههای نخست به تمسخر کرونا می پرداخت، در میانۀ ابتلائات، خود دچار شد و در پایان، همان کرونا او را به ناکجا آباد تاریخ پرتاب کرد و در ایران کسانی زانوی غم بغل گرفتند که حالا با بایدن چه کنیم اگر به برجام بازگردد و قیمت دلار پایین بیاید یا اگر بازنگردد و هماهنگ با اروپا فشاربیشتر وارد کند، چه؟
----------------------------------
بیشتر بخوانید/ پیشتر مرور شده است:
* فروردین 99/ کرونا، مردمان و کادر درمان
* اردیبهشت 99؛ وداع با عمو نجف
* خرداد 99؛ کلِ لواسون، واسه ماس!