عصر ایران؛ مهرداد خدیر- در پایان سال 1399 خورشیدی انتخاب بهترین برنامۀ تلویزیونی کار دشواری است. اتفاقاً نه به خاطر این که شمار کارهای خوب آن قدر فراوان باشد که نتوان یکی را برگزید. بلکه بدین سبب که نه فرصت تماشای همه هست و نه میتوان یک مستند خوب در شبکۀ مستند را با یک سریال تلویزیونی در شبکۀ سه مقایسه کرد و با یک مجموعۀ متنوع و متکثر (از حیث نگاه و اندیشه و نه پرسنل و بودجه) روبهرو نیستیم تا بتوانیم انتخاب کنیم. چرا که صدا وسیما به رغم دهها کانال و دهها هزار پرسنل بیش از آن که همۀ سلیقهها را پوشش دهد در تلاش برای القای انگارهای واحد و یکدست است.
جدای اینها به این سبب که تنها بخشی از وقت روزانه را به تماشای تلویزیون اختصاص میدهم و به جعبۀ جادو چشم میدوزم و در واقع بیشتر شنوندهام تا بیننده - چه صدا و سیما و چه کانالهای ماهوارهای - و به تجربه دریافتهام هر قدر تماشای تلویزیون کمتر باشد مجال درنگ و مطالعه بیشتر میشود.
با این حال، صنعت سرگرمی را نمیتوان دستکم گرفت و به همه هم نمیتوان توصیه کرد کتاب ومجله بخوانند یا فضای مجازی و شبکههای اجتماعی را گشت بزنند و بی تردید بخش قابل توجهی از جامعه خصوصا زنان خانهدار در طول روز پیگیر برنامه های تلویزیونیاند و اتفاقا به عنوان جامعۀ مخاطب دو شبکۀ تلویزیونی ماهوارهای فارسی زبان تعریف شدهاند.
تلویزیون، رایگانترین سرگرمی ممکن در ایران است و همین شاید مدیران صدا و سیما را گاه به خطا میاندازد و تا در معرض انتقاد قرار میگیرند به آمارهایی استناد میکنند که به موجب آنها درصد قابل توجهی از مردم همچنان تلویزیون ایران را تماشا میکنند غافل از این که بی هزینه ای جز برق، در خانه یا مغازه روشن است یا بی آن که توضیح دهند آی فیلم میبینند و فوتبال تماشا میکنند یا به اخبار هم اعتماد دارند و با سوگیریهای سیاسی صدا و سیما هم موافقاند یا سراغ شبکههای ماهوارهای هم میروند؟ اساسا مگر میشود تفکیک کرد و نتیجه گرفت آن که سریال ایرانی میبیند سریال شبکۀ جم را دیگر تماشا نمیکند یا چون فردی فوتبال لیگ برتر را از شبکۀ سه دنبال میکند و طبعا در زمرۀ بینندگان تلویزیون است اخبار و تحلیلهای سه شبکۀ ماهوارهای فارسیزبان را دنبال نمیکند؟
با این نگاه معیار بهترین برنامۀ تلویزیونی شاید برنامهای باشد که منتظر پخش آن باشیم و اگر فرصت نبود تکرار آن را ببینیم یا از طرق دیگر تماشا کنیم و این البته در سلیقههای مختلف، تفاوت دارد.
این مقدمات و توضیحات آمد تا برسم به «کتابباز» سروش صحت.
کتابباز، قطعا پربینندهترین برنامۀ شبکۀ نسیم نیست و با شروع فصل پنجم «خندوانه» و بازگشت رامبد جوان پیداست که گوی سبقت را از رقبای قَدَر دیگر هم میرباید چه رسد به کتابباز.
اهمیت «کتابباز» اما در بی غل و غش بودن آن است. این که در ایدئولوژیکترین تلویزیون غیر خصوصی دنیا، نسیمی از آثار غیر ایدئولوژیک و فرهنگ و هنر هم بوزد اتفاق خوبی است و این کار سترگ را سروش صحت بدون حساسیتزایی ایجاد کرده است و این که در تلویزیونی که جای معرفی کتاب بماهو کتاب و نه به قصد تبلیغ، به خاطر منش و بینش و نام نویسندگان خالی است کتابباز فرصتی ایجاد کرده تا دست کم نام کتابها مطرح شود و مجال گفت و گو اگر نه با نویسندگان و خالقان اثر که با چهره های مشهور اهل کتاب فراهم آید.
عنوان برنامه هم هوشمندانه انتخاب شده است. یعنی الزاما سراغ نویسنده نمیروند تا بگویند دولتآبادی و امیر حسن چهل تن را نمیشود بیاورید. سراغ «کتابباز» ها میروند. کسانی که اهل کتاباند اما به همان مفهومی که خود سروش صحت هست. در واقع اگر بحث کتاب و فرهنگ در میان نبود و حمل بر بیادبی نمی شد «کرمِ کتاب» عنوان مناسبتری بود! در فوتبال می گویند "دیوانۀ فوتبال". یعنی شخص زندگی خود را با فوتبال معنی داده است. کتابباز هم به این معنی است که با کتاب به زندگی خود هویت میدهد نه برای روشنفکری که اتفاقا به قصد لذت، کسب تجربههای تازه، درک زندگی از دریچۀ آدمهای دیگر و فقط نه آنچه در پیرامون میبیند.
حتی اگر "کتابباز" را دوست نداشته باشید، دست کم مثل خیلی از برنامهها حرص شما را درنمیآورد و این قاعده را میتوان به هر برنامۀ دیگری که با اقبال مردم رو به رو میشود نیز نسبت داد.
این که اصرار ندارد از موضع بالا نصیحت کند و جماعتی را از گمراهی و تاریکی برهاند و با پرسش های خود میهمان را بیازارد یا او را به مسیر دلخواه بیندازد یا مچ بگییرد از ویژگیهای کتابباز است.
جالب این که سروش صحت بازیگر بوده و هست اما بازی درنمیآورد و در اجرا از جلد بازیگری بیرون میآید هر چند در ذهن مخاطب نقشهای کمدی او در پس زمینه نقش بسته است و اتفاقا همین هم خوب است. چون یکی از دلایل کتاب نخواندن جامعۀ ایرانی این تلقی است که کتابخوانی یک عمل خیلی جدی است حال آن که میتوان از سرِ بازیگوشی به معنی کنج کاوی و سرک کشیدن به عرصه های مختلف کتاب خواند و کتابباز شد نه برای آن که فیلسوف و فرهیخته شوی! این بازیگوشی در بهروز افخمی هم در مستندهای تاریخی که ساخته هست منتها اشکال کار این است که میخواهد از میهمانان خود بازی بگیرد و از جلد کارگردان خارج نمیشود!
مهم تر این که سروش صحت، خود اهل کتاب است و به تعبیر درست تر کتابباز است ولی اظهار فضل نمیکند و به میان سخنان میهمان نمیدود و خاطره تعریف نمیکند یا نمیگوید شنیده بودم. چون کتاب نمیخواند که فاضل شود. کتاب میخواند که لذت ببرد و اگر این تعبیر برخورنده نیست بگذارید بگویم کتابباز است مثل کبوترباز!
در یکی از برنامههای اخیر که میهمان او آریا عظیمینژاد بود و داستان ناشنواشدن خود و ساخت موسیقی در همان وضعیت را یک بار دیگر در مقابل دوربین تعریف میکرد میشد حدس زد قبلا شنیده اما چون برای بسیاری از مخاطبان تازه بود، اجازه داد با فراغ بال بازگوید.
از این رو اگر قرار باشد بهترین برنامه را برگزینم یا به بیان بهتر احساس رضایت از یک برنامه را اعلام کنم بی گمان «کتابباز» سروش صحت خواهد بود و حدس میزنم مخاطبان این نوشته هم اگر نه تماماً که غالبا همداستان باشند.
شاید گفته شود حالا مگر کسی پرسیده بود که بهترین برنامۀ تلویزیونی از نگاه شمایی که غالبا در نقد صدا و سیما نوشتهای و کمتر تلویزیون میبینی چیست که انتخاب کردهای؟!
پاسخ این است: نه! کسی نپرسیده. اما یکی از امکاناتی که رسانه به اهل رسانه میدهد همین به اشتراک گذاشتنهاست و دریغ است وقتی دیدهای در برنامهای به شعور و سلیقۀ مخاطب، احترام گذاشته میشود و معیار انتخاب میهمان، نه بازی در فلان سریال یا تعداد دنبالکنندهها در اینستاگرام یا رفاقت قبلی که نسبت میهمان با کتاب در عین ارتباط با هنر و مقبولیت یا محبوبیت است، سزا نیست دریغ کردن و بر زبان نیاوردن. همین!
کتاب باز غنیمت است قدرش را بدانیم...
اصلا انگیزه ای برای دیدنش در خودم و اطرافیان وجود نداره.
دست سروش صحت در د نکند و به نظرم این برنامه شهکار زندگی هنری سروش صحت است
درسته، من شاید همه ی برنامه های کتاب باز رو دیدم. بسیار خوب، آموزنده و دلنشین هست. اما همین که به یه حدی از آوازه و شهرت برسه مانند چنین نوشته ای در وبگاهی دگراندیش؛ یکی مثل فروغی رو میارن بالاسرش تا "به مدار برگردوندش".
برنامه کتابباز برنامهای اصیل است و به نظرم دارای استاندارد بسیار بالایی است. شخصا این برنامه را دوست دارم و برای آقای سروش صحت آرزوی توفیق و سلامتی و استمرار کار را دارم...
واقعا از صدا و سیمای میلی بعید بود چنین برنامه ای هم داشته باشه
یکی از بینندگان برنامه کتاب باز جا دارد که عرض نمایم: حضور آقای اردشیر رستمی با آن سادگی خالصانه در برنامه آرامش و نکات آموزنده فراوانی دارد. حضور آقای مجتبی شکوری و بعضا" مزاح ایشان با آقای صحت خالی از لطف نیست. حضور آقای قطبی زاده در بخش سینما اقتباس هم برای بنده خیلی جالب است.از شعر خوانی و سخنان آقای کاکاوند هم لذت می بریم.
امیدوارم این برنامه در قرن آینده! هم اجرا شود.آرزوی سلامتی برای آقای صحت و دست اندرکاران برنامه از باریتعالی دارم.
بله کتاب باز به واقع کارش رو خوب انجام میده
ولی بعید میدونم حمایتت به نفعش تموم بشه
اینجا سرزمین عجیبیه
چراغ که رو یک موضوع میندازی حتی به نیت خیر ، از در و دیوار کینه و حسد بیرون میریزه
تو همون سایه موندن سروش صحت و برنامش به نفع خودش و مخاطبشه
ممنون که ازش نوشتید و بهش پرداختید
برنامه موفق که از جهانی ما را به جهانی می برد
از اقیانوس با عمق دو سانت (همه چیز دانی و هیچ ندانی)
به هوایی می برد که اگر هیچ نیاموزیم هم برنامه کار خود را انجامداده و رد خد را قرار داده
تا که چه روزی از رو برویم تسلیم چند برگ کتاب و مطالعه شویم فارغ از قضاوت و ووو
برنالب جالبی است
که اگر نمی خوانیم بشنویم
دانایی و آگاهی مهم هست اما فقط راه کسب ان کتاب نیست
شنیدن و دانشستن هم خود می تواند ترقیب که کتاب و
پادکست رادیو راه مجموعه صحبت های دکتر مجتبی شکوری در برنامه کتاب باز است که علاوه برمعرفی کتاب، اطلاعات ذیقیمتی رو به شنوندگان میده.