صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۷۷۵۳۴۱
تاریخ انتشار: ۰۸:۵۶ - ۲۵ اسفند ۱۳۹۹ - 15 March 2021

سال ۱۳۹۹؛ زندگی بدون ارثیه/ عباس عبدی

عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: در روزهای پایانی سال ۹۹ نگاهی ویژه به این سال خواهم داشت. سالی که گذشت، سال بدی بود. کرونا، تحریم و تیرگی روابط خارجی در کنار افزایش شکاف‌های سیاسی در داخل ساختار رسمی، ‌ترکیب ناخوشایندی را برای کشور و مردم رقم زد و در نتیجه امید به چشم‌انداز مثبت را کم‌رنگ‌تر نمود. این ۴ موضوع به نحوی یکدیگر را تشدید هم کردند. 
 
پرداختن به همه این موارد در یک یادداشت ممکن نیست ولی بدترین بخش ماجرا اثرات این عوامل بود که خود را در قالب افول اقتصادی و فقر و گرانی نشان داد. وضعیتی که همه خانوارهای کشور را درگیر خود کرده است. همه ما با تمام وجود گرانی و کاهش قدرت خرید را حس می‌کنیم. وضعیتی که در گذشته مسبوق به سابقه نبوده است. هر گاه خرید می‌کنم، اولین چیزی که به آن فکر می‌کنم این است که، با این قیمت‌ها، بسیاری از مردم چگونه می‌توانند نیازهای حداقلی خود را تأمین کنند؟ 
 
نمی‌خواهم که فقط نقاط منفی را ببینم. همین که ایران در برابر این تحریم‌های گسترده مقاومت کرده و نیز زیرساخت‌های ضروری مثل آب، برق، انرژی و ارتباطات و راه را تأمین و حتی توسعه داده، مهم است، ولی اینها هیچ‌کدام کافی نیست. محصول نهایی آنها باید در جیب و سبد مصرفی مردم دیده شود. 
 
به علاوه هدف این نیست که همه امور را متوجه دولت فعلی نمود. اگر فقری هست که هست، بخش مهمی از آن محصول سیاست‌هایی است که در چند دهه گذشته اجرا شده است. در این یادداشت می‌کوشم که چند مسأله محوری و مهم و مرتبط با این وضع اقتصادی را شرح دهم که خاص این دولت و آن دولت نیست، بلکه به نحوی متأثر از سیاست‌های کلان است. 
 
مواردی که ویژگی برجسته سال ۹۹ بود. 
 
به نظرم اولین مشکل، ناهماهنگی سیاست‌های کلان است. به قول سعدی، یا مکن با پیل‌بانان دوستی/ یا بنا کن خانه‌ای در خورد پیل. مسأله این است که اگر قرار است با نظام جهانی تقابل شود، پس چرا مقدمات آن را فراهم نمی‌کنید؟ 
 
اولین و مهم‌ترین آن قطع وابستگی اقتصاد کشور به نفت است. چهل سال است که شعار آن داده می‌شود. نتیجه چه شد؟ در دولت قبل که خالص اصول‌گرایان و بر همه امور حاکم بودند، صدها میلیارد دلار درآمد نفتی را گرفتند و مصرف خود و دولت را با آن هماهنگ و وابستگی را بیش‌تر کردند. ولی نتوانستند حتی به اندازه یکی دو درصد نیز اشتغال را افزایش دهند. پیش‌بینی قیمت نفت بشکه‌ای ۳۰۰ دلار را می‌کردند و با این خیال خام ایران را وارد تحریم کردند. در نهایت فقط طی یک دهه از سال ۱۳۹۰ تا کنون ارزش پولی کشور تا ۲۵ برابر کاهش یافته است. این وابستگی اثر خود را در تحریم‌های ترامپ نشان داد. 
 
ویژگی دیگر این است که، مسأله اقتصاد ایران تنها وابستگی به نفت نیست. فقدان اراده لازم برای پیشرفت است. در دهه ۱۳۹۰ که اقتصاد به کلی در جا زده است و رشدی را در مجموع شاهد نیست، برخی کشورها حتی تا 3 برابر اقتصاد خود را بزرگ کرده‌اند. چرا؟ فقط به این علت که به بدیهیات دانش اقتصادی تن داده‌اند. کافی است که شاخص‌های کسب و کار را در ایران مقایسه کنیم با کشورهایی که در حال رشد شتابان هستند. 
 
نگاه غالب در ایران اجازه نمی‌دهد که شاخص‌های کسب و کار بهبود پیدا کند. این نگاه به الزامات توسعه اقتصادی و حضور همه مردم در عرصه تن نمی‌دهد. هنوز دنبال محدود کردن اینترنت هستند. تن به آزادی نمی‌دهند. با پاسخگویی و شفافیت مخالف هستند، در نتیجه اجازه نمی‌دهند ظرفیت‌های بزرگ ایرانیان نمایان شود. 
 
این حجم از خروج سرمایه و نیروی انسانی در گذشته بی‌سابقه بوده است. تا موانع پیش روی مردم برداشته نشود، هیچ تحولی را در اقتصاد شاهد نخواهیم بود. تمامی هم و غم بخشی از صاحبان قدرت متوجه دوچرخه‌سواری بانوان و امثال این است. در حالی که آنان اهتمام چندانی به رفع فقر، رفع نابرابری، کاهش فساد، ایجاد اشتغال و تولید ندارند. 
 
به نظر می‌رسد که سال ۱۳۹۹ توانست اثرات تمام سیاست‌های نادرست چند دهه را یک جا نشان دهند. اثراتی که با وجود درآمدهای نفتی چندان به چشم نمی‌آمد. درآمدهای نفتی می‌توانست آنها را بپوشاند. مثل فرد بیکار و ناتوانی که با ارثیه پدری زندگی مرفهی دارد، ولی هنگامی که به هر دلیلی این ارثیه تمام می‌شود، ضعف‌های آن فرد اثرات خود را نشان می‌دهد.
 
تحریم‌ها علیه ایران توانست آثار ویرانگر سیاست‌های نابخردانه و عوام‌گرایانه قبلی را نشان دهد، و این مهم‌ترین دستاورد این تحریم‌ها بود. 
 
ولی آیا از این تجربه درس گرفته خواهد شد؟ متاسفانه پاسخ منفی است. چون اگر درس گرفته بودیم، آزادسازی ظرفیت‌های انسانی و مالی کشور را به عنوان یک سیاست ضروری در دستور کار قرار می‌دادیم، در حالی که برای مقابله با تحریم‌ها، در مسیر معکوس حرکت می‌شود. اعتماد به مردم و به سرمایه مردم و احترام به قانون و آزادی آنان و دست شستن از سیاست‌های حذفی و محدودکننده و عوام‌گرایی شروط لازم این تحول است، که در مورد هیچ‌کدام چشم‌انداز امیدبخشی پیش رو گشوده نمی‌شود. 
 
اطمینان دارم که ظرفیت‌های ایران برای جهش رو به جلو بسیار بیش از حد تصور اولیه ما است، مشروط بر اینکه مانعی گذاشته نشود و موانع موجود نیز باید برداشته شود و الا بیش از پیش فقیر و ناتوان می‌شویم.
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200