روزنامه «شرق» در ادامه نوشت: در اولین پرونده مأموران پلیس بجنورد چندی پیش در جریان مرگ زنی ۲۹ ساله در بیمارستان قرار گرفتند و برای تحقیق در اینباره به آنجا رفتند. این زن که «فریبا» نام داشت، از سوی شوهرش به نام «حمید» به بیمارستان منتقل شده بود، اما پزشکان توضیح دادند زمان رسیدن این زن به اورژانس، او فوت شده بود و نمیشد کاری برایش انجام داد. حمید وقتی تحت بازجویی قرار گرفت، گفت: «همسرم دچار گازگرفتگی شده است. من خیلی سعی کردم او را نجات بدهم اما کاری از دستم برنیامد».
مأموران تصمیم گرفتند تحقیقات بیشتری در اینباره انجام بدهند. نظریه پزشکان با ادعاهای شوهر متوفی همخوانی نداشت زیرا آثار کبودی و جای دست دور گردن فریبا دیده میشد و بهنظر میرسید او خفه شده و به قتل رسیده است.
کارآگاهان جنایی بعد از کسب اطلاعات اولیه به خانه متوفی رفتند و در آنجا مشاهده کردند لوله بخاری از جایش درآمده است. این کار بسیار ناشیانه انجام شده و مشخص بود قاتل سعی کرده صحنهسازی کند و اینطور نشان بدهد که علت مرگ زن جوان استنشاق گاز مسموم بوده است.
در حالیکه دیگر تردیدی باقی نمانده بود که فریبا قربانی یک جنایت شده است، شوهر او بهعنوان مظنون اصلی شناخته شد. دلایل زیادی برای این موضوع وجود داشت. دروغگویی او در ابتدای تحقیقات و نبود شواهدی مبنیبر ورود فرد غریبه به خانه مقتول فقط بخشی از این دلایل بود.
حمید وقتی تحت بازجوییهای تخصصی قرار گرفت به کشتن فریبا اعتراف کرد و گفت ناخواسته مرتکب این جنایت شده است. او در وهله اول پذیرفت از مدتی قبل با همسرش اختلاف داشته است. سپس گفت: روز حادثه با هم به خانه یکی از اقوام رفتیم. بعد از برگشتن از آنجا فریبا دوباره ایرادگرفتنهایش را شروع کرد. او زندگی آن فامیل را با زندگی خودمان مقایسه میکرد و به من سرکوفت میزد. آنقدر به این کار ادامه داد که بشدت عصبانی شدم و از کوره دررفتم. دستانم را دور گلویش انداختم و فشار دادم. در آن لحظات اصلا متوجه رفتارم نبودم و وقتی به خودم آمدم که زنم کاملا بیحال شده بود. دقت که کردم دیدم او مرده است. خیلی ترسیدم. راه چارهای نداشتم جز اینکه صحنهسازی کنم. به همین دلیل لوله بخاری را کندم و بعد زنم را به بیمارستان رساندم و گفتم دچار گازگرفتگی شده است.
او ادامه داد: من آدم خلافکاری نیستم. کمی مشکل مالی داشتم و از نظر رفاهی وضعمان چندان مطلوب نبود. از طرفی زنم آن روز خیلی درباره اوضاع زندگی فامیلمان صحبت کرد و همین هم باعث شد دست به کاری بزنم که اصلا فکرش را هم نمیکردم. این قتل کاملا ناخواسته بود و من اصلا متوجه نشدم فریبا چگونه جان باخت.
متهم در حالحاضر در زندان منتظر است روال مقدماتی پرونده اتهامیاش طی شود و پای میز محاکمه برود.
دومین متهم، مردی است که زنش را با شلیک گلوله به کام مرگ کشانده است. رسیدگی به این پرونده زمانی آغاز شد که فردی در تماس با پلیس استان فارس خبر داد جسد زنی را در منطقهای کمتردد یافته است. وقتی کارآگاهان به محل حادثه رفتند، مشاهده کردند این زن جوان با شلیک گلوله سلاح شکاری از پا درآمده است. مقتول هیچ مدرک هویتی همراه نداشت و از سویی به نظر میرسید در محل دیگری به قتل رسیده و سپس قاتل یا قاتلان برای ازبینبردن ردپاهای خود جنازه را به آن محل منتقل کرده و گریختهاند.
در حالیکه در همان گام اول، تحقیقات با مانع مواجه شده بود، جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و کارآگاهان به بررسی پرونده افرادی پرداختند که اخیرا گم شده بودند. در این فهرست زنی به نام «مریم» وجود داشت که مشخصات او بسیار شبیه به جسد بود. شوهر مریم گمشدن او را به پلیس خبر داده و ردی از این زن پیدا نشده بود.
مأموران از شوهر مریم خواستند به پزشکی قانونی برود و جسد ناشناس را رؤیت کند. این مرد که «اکبر» نام دارد، بعد از دیدن پیکر بیجان زن جوان تأیید کرد مقتول همسرش است. او وقتی تحت بازجویی قرار گرفت، گفت: من نمیدانم چه کسی و به چه دلیل زنم را کشته است. اصلا باورم نمیشود چنین اتفاقی برای او رخ داده باشد. او روز حادثه برای انجام کاری از خانه خارج شد اما بعد از آن هر چه تلفن زدم، جواب نداد. من که نگران شده بودم، برای یافتنش جستوجو کردم اما تلاشهایم بینتیجه بود تا اینکه روز بعد موضوع را به پلیس خبر دادم. مأموران هم نتوانستند ردی از مریم پیدا کنند تا اینکه در نهایت جسد او کشف شد.
کمی تحقیق درباره زندگی مریم نشان داد او زنی ساده و آرام بود و با هیچکس خصومتی نداشت اما با شوهرش دچار اختلاف بود. کشف همین سرنخ سبب شد اکبر یکبار دیگر پشت میز بازجویی نشانده شود. او باز هم سعی کرد منکر اطلاعداشتن از جزئیات قتل بشود اما سؤالات کارآگاهان او را به بنبست رساند و این مرد در نهایت ضمن اعتراف به قتل همسرش گفت: مدتها بود بر سر مشکلات مالی با مریم اختلاف داشتم. ادامه این وضعیت ممکن نبود به همین دلیل تصمیم گرفتم او را طلاق بدهم اما مریم در برابر جدایی بشدت مقاومت میکرد و بههیچوجه راضی نمیشد. زندگی مشترک ما درحالی ادامه پیدا کرد که مرتب هم درگیر میشدیم. روز حادثه نیز با هم جروبحث کردیم و من که بشدت عصبانی شده بودم و از شدت خشم نمیتوانستم جلوی خودم را بگیرم، سلاح شکاریام را برداشتم و گلولهای به او شلیک کردم. بعد از اینکه از مرگ مریم مطمئن شدم، جسد او را به منطقهای خلوت بردم و رها کردم.
متهم ادامه داد: برای اینکه پلیس به من شک نکند، یک روز بعد به اداره آگاهی رفتم و ادعا کردم زنم گم شده است. اینطوری میخواستم خودم را بیخبر از ماجرا نشان بدهم. میدانستم جسد پیدا میشود و با شکایت واهی میخواستم مدرکی به نفع خودم تهیه کنم.
بنا بر این گزارش این متهم نیز اکنون در زندان بهسر میبرد و پروندهاش در جریان است.