عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: چند روز پیش یادداشتی نوشتم و طی آن معیاری را برای سنجش بهبود امور پیشنهاد کردم. این معیار اصلاح سیاست انرژی در کشور بود که اگر سیاست انرژی در مدار درست و عقلانی قرار گیرد میتوانیم آن را معیاری برای درستی سایر سیاستها نیز در نظر بگیریم.
اکنون در سرزمینی که انرژی فراوانی دارد، انرژی بیش از گذشته به مسأله و چالش تبدیل شده است. جالبترین بخش ماجرا سخنان آقای رییس جمهور است که گفتند ما در ایران به اندازه نیمی از ۲۷ کشور اروپایی گاز مصرف میکنیم. معلوم نشد چه نتیجهای از این حرف میخواهند بگیرند؟ طبعاً منظورشان این است که مردم زیادی مصرف میکنند یا در واقع اسراف میکنیم. خوب در ادامه حتماً منظورشان این است که تقصیر مصرفکنندگان است که زیادی مصرف میکنند! ولی واقعیت این است که این مصرف بالای گاز در درجه اول ناشی از سیاستهای نادرست دولتها و حکومت در زمینه انرژی است.
مردم براساس این سیاستها مصرف میکنند. شاید برخی افراد اسرافکار و برخی افراد در مصرف قناعت کنند و همه یک جور نیستند، ولی هنگامی که مجموعه مردم یک کشور بیش از حد متعارف کالایی را مصرف میکنند، دیگر نمیتوانیم آن را به ویژگیهای اخلاقی و رفتاری آنان ربط دهیم، باید ریشه آن را در سیاستهای حکومتی و رسمی جستجو کرد. چرا مثلا لباس و گوشت زیاد مصرف نمیکنند؟
بد نیست که نگاهی به سیاستهای این حوزه انداخته شود. در درجه اول سیاست کلی بر توسعه گازرسانی به بخشهای خانگی و صنعت و پالایشی مثل پتروشیمیها است. این سیاست در سالهای گذشته بوده است و در ادامه نیز خواهد بود.
برای مثال طی دهه گذشته حدود ۵۰ درصد به مصرف گاز کشور افزوده شده است. طبعاً بخشی از آن برای صنایع پتروشیمی بوده که به کالاهای دیگری با ارزش افزوده بالاتری تبدیل شدهاند، بخشی نیز جایگزین سوختهای فسیلی دیگر مثل مشتقات نفتی شدهاند.
پیشبینی میشود که تا ۱۰ سال دیگر نیز همین میزان بر مصرف اضافه شود. به عبارت دیگر در سال ۱۴۰۹ میزان تقاضای مصرف گاز به ۱۵۶۰ میلیون متر مکعب در روز (در ماههای سرد) خواهد رسید، در حالی که این رقم اکنون ۱۰۹۰ میلیون متر مکعب است.
این برآورد محصول توسعه گازرسانی به خانوارها و صنعت و پتروشیمیها است. دولت جدید با سرعت گازرسانی را به شهرهای کوچک و روستاها نیز گسترش داده است که عمل نیکویی است ولی اگر توجه کنیم که شدت مصرف انرژی در ایران چند برابر متوسط این رقم در جهان است، به این معنا خواهد بود که جهان در حال تأمین انرژی مورد نیاز خود است در حالی که چند برابر کمتر از ما مصرف میکند. پس سیاست گسترش مصرفکنندگان، بدون اینکه فکری به حال کاهش شدت مصرف انرژی شود، نوعی اتلاف انرژی است که هم زیان مادی دارد و هم زیان آلودگی و هر دو زیان در اندازههای بسیار بزرگ است.
از سوی دیگر برنامه برای تولید گاز چگونه است؟ این برنامهها در قالب دو سناریو است. در یک حالت با فرض نصب کمپرسور و دیگری عدم نصب آن است. برای اینکه تفاوت این دو را بدانیم کافی است که بگوییم در سال ۱۴۰۹ اگر در حوزه پارس جنوبی کمپرسور نصب کنیم، تولید روزانه آن ۶۰۰ میلیون متر مکعب گاز خواهد بود که ۲۰۰ میلیون متر مکعب کمتر از حالا است.
اگر کمپرسور نصب نشود این رقم به ۲۵۰ میلیون متر مکعب تولید روزانه میرسد که ۵۵۰ میلیون متر مکعب کمتر از تولید حال حاضر است! جالب اینکه در سال ۱۴۰۹ با فرض وضعیت موجود و سناریوی مطلوب نیز حدود ۲۵ درصد تقاضا بیش از تولید است!
چگونه میتوان این معادلات را معقول کرد؟ قیمتگذاری براساس استانداردهای جهانی. ولی کدام دولت در ایران است که میتواند این کار را انجام دهد؟ هیچکدام. چرا که مردم با وضع موجود و اتلاف منابع و فساد و نابرابری و عدم شفافیت زیر بار افزایش قیمت نخواهند رفت، و به علت نگرانی ناشی از بیثباتی نیز کسی اعتماد به نفس لازم برای انجام چنین کاری را ندارد.
لذا باید انتظار داشته باشیم که نه فقط بنزین که گاز و برق و حتی گازوییل نیز به موضوعی چالشی برای سیاست تبدیل شوند. راهحل آن در سیاست و بازگشت به عقلانیت و اعتماد کردن به مردم و پاسخگویی و شفافیت است. بقیه راهها آب در هاون کوبیدن است.