عصر ایران؛ محمد باقر محسنی ساروی - در هزارۀ جدید آلایندههایی که زیستکره را تهدید میکند به سطح هشدار رسیده است و هر کدام از ما در تمام کشور باید برای خود در کاهش این تهدید، سهمی درنظر داشته باشیم اما مدیریت مشکل زباله و پسماندهای استان مازندران، در مقایسه با استانهای کویری از فوریت بیشتری برخوردار است نه از سر تمایز که به سبب این دلایل:
نخست این که بخش اعظمی از غذای جمعیت کشور را تأمین میکند. دوم این که سالانه پذیرای بیش از پانزده میلیون مسافر از سراسر کشور است. از سوی دیگر بالاترین میزان آبهای سطحی و رودخانهها و نهرها را دارد ضمن اینکه سفرههای آب زیرزمینی در این استان، فاصله زیادی با سطح ندارند و هرنوع آلودگی در این منابع که بخش اعظم آن به مزارع کشاورزی و باغها هدایت میشود معنایی جز آلودگی گسترده در غذای مردم کشور ندارد و به افزایش انواع بیماریهای لاعلاج منجر میشود ضمن اینکه برای سایر گونهها که به اندازه انسان حق حیات دارند نیز مرگآور است.
با کمال تاسف در دهههای اخیر که مهمترین بهره ما از مدرنیته و مدرنیسم، تولید زباله بود در این استان، «لندفیل» احداث کردیم تا پاسخگوی مدیریت زباله به سبک ما ! باشد تا جاییکه بخش قابل توجهی از هزینه شهرداریهای شمال، صرف رتق و فتق کردن زبالههای تولیدی و در نهایت انتقال آن به لندفیلهایی که بعضاً چند صد متر با دریا، جنگل، مراتع و حتی برخی مناطق روستایی فاصله دارد میشود و درخصوص شیرابههای تولیدی آن نیز هیچ تدبیری نمیشود چون تدبیر امور نیاز به فکرکردن دارد و به قول باب اسفنجی «فکر کردن سختترین کار دنیاست.»
امید ما به تاسیس سازمان مدیریت پسماند استان مازندران بود که این سازمان نیز چند ماه قبل تاسیس شد و نخستین مدیرکل خود را شناخت اما در عمل شاهد تغییر روندهای غیرکارشناسی در این بخش نبودیم و طی چند روز گذشته استاندار مازندران دستبهمشعل شد و کارخانه زبالهسوز نوشهر را روشن کرد و مانند «فاتحان شهرهای رفته بر باد» وعده داد که طی چند ماه آینده کوره کارخانه زبالهسوز ساری نیز روشن خواهد شد.
حرف اصلی و به تعبیر ادبا جان کلام ما این است که انتقال زباله از لندفیلها به کارخانه زبالهسوز، ضمن اینکه در ذات و ماهیّت خود هیچ تفاوتی ندارد، اقدامی جز آتش زدن بر آخرین امید دوستداران محیطزیست مازندران مبنی بر تدبیر خردمندانه چالش زباله نیست. تعجب ما اینجاست که هر کس دانشی در حد دیپلم علوم تجربی داشته باشد میداند دفن زباله، «خاک» و «آب» را آلوده میکند و سوزاندان زباله، «هوا» را و پس از بارش نیز آن میزان از آلایندههای معلق در هوا که در ریه شهروندان رسوب نکردند، به سمت خاک و آب هدایت میشوند و این سه عنصر برای زندگی انسان، حیوانات و درختان به یک اندازه حیاتی هستند ضمن اینکه هر دو –هم دفن زباله و هم سوزاندان آن- در هدردادن منابع بسیاری که میتوان با بازیافت، به چرخه مصرف بازگرداند و همچنین تولید کودهای زیستی که شدیداً مورد نیاز استانی چون مازندران است، رکورددارند، این جماعت که همه «دکترا» دارند چرا این اندازه نمیدانند.
حل ریشهای مشکل زباله در جهان و کشور ایران و به طریق اُولی در مازندران، تفکیک است نه دفن و نه سوزاندن، با تفکیک زباله شما در مییابید که چرا در همه دنیا به زباله «طلای کثیف» گفته میشود و حتی برخی کشورهای بزرگ اروپایی ازجمله آلمان، واردکننده زباله از همسایگان کوچکتر خود هستند. نکته تلخ این است که در مازندران، برخی علاقمندان به محیطزیست در مقیاس کوچک اقدام به این کار کردهاند و سود و منافع اقتصادی، زیستمحیطی و روانی این کار در معرض بررسی و ارزیابی مدیران دولتی است اما گویا مدیران استان که خود را گرانیگاه خرد و عقلانیت میپندارند، درد ما را درک نمیکنند و حتی به خود زحمت بازدید از این سایتها را نمیدهند!
استان مازندران در تدبیر کردن این چالش با دو مشکل مواجه است نخست بیتوجهی محض مدیران بزرگی که از اهالی دیروز و حتی پریروز هستند و با افقهای باز هیچ نسبتی ندارند، به نگاه و نظر کارشناسان فن توجهی ندارند به گونهای که برای مطالعه و خرید زبالهسوز، چند عضو معزول و درحال حاضر بازداشتشده شورا که سی سال از آخرین کتابی که خواندهاند سپری شد، چند بار به چین رفتند و یکی از این اعضا که در حال حاضر در بازداشت سپاه و تحت بازجویی است زمانی در یک مصاحبه در پاسخ به انتقاد من گفته بود: در چین دیدم کارخانههای زبالهسوز در داخل شهر فعال بودند و اگر ما زمین لازم در اختیار میداشتیم در همین خیابان قارن –خیابانی در مرکز ساری- کارخانه زبالهسوز احداث میکردیم تا هزینه حمل زباله تا منطقه «پشتکوه» را حذف کنیم!
مشکل دوم در موضوع زباله و پسماند مازندران این است که با توجه به حضور میلیونی مسافران در فواصل سال، اعتبارات محدود استانی تکافوی نیازها را نمیکند و از آنجاییکه موضوع زباله و محیط زیست در اولویت مدیران استان نیست بدیهی است از اقدامات لازم به بهانه فقدان اعتبار کافی در این بخش خودداری میکنند و توقع مردم از مدیران سازمان حفاظت محیط زیست کشور این است که در هیأت دولت، اعتباری ویژه برای پسماند مازندران درنظر بگیرند چون سود و منافع چنین اقدامی در دراز مدت به غالب جمعیت مردم کشور میرسد و نه تنها مردم استان مازندران.
مدیران استان مازندران به این اِشکال ما پاسخی نمیدهند که حذف دفن غیربهداشتی زباله و انتقال آن به کارخانه و سوزاندن آن، چگونه میتواند مدیریت باشد که در حاشیه روشن شدن کوره زبالهسوز نوشهر، مدعی شدند مشکل زباله مازندران برای همیشه حل شد و اگر مشکل با این وضع، حل شدنی بود چه نیازی به تاسیس سازمانی جدید به نام «سازمان مدیریت پسماند مازندران» و فربهکردن حجم دولت بود، همانطوریکه به این سوالات زیر نیز پاسخی نمیدهند:
- در ابتدا وعده نیروگاه زبالهسوز در ساری و نوشهر دادند و منت گذاشتند که زباله میسوزانیم تا برق تولید کنیم، اما در روز افتتاح کوره در نوشهر، سخنی از نیروگاه نبود، چرا؟
- چرا در هیچ کشور اروپایی که از نظر اقلیمی شباهت بسیاری به مازندران دارند، کارخانه زبالهسوز وجود ندارد؟
- چرا در کشورهای پیشرفته و در صدر همه آمریکا و کانادا، بخش اعظمی از مواد را در فرایند بازیافت به چرخه مصرف باز میگردانند اما ما اصرار داریم این مواد که برخی مانند قلع و روی و آلومینیوم از معادن استخراج شدهاند و تجدیدنایذیرند را دفن کنیم؟
- پلاستیک، لاستیک، لاک، اسیدهای چرب و برخی پسماندهای بیمارستانی و ضایعات صنعتی در فرایند سوختن گازهایی سمی چون «دیوکسین» آزاد میکنند که برای سلامت هر موجود زندهای، تهدیدی جدی به شمار میآید، با توجه به بسته بودن منطقه سبز خزری، تکلیف شهروندان و مهمانانی که از سراسر کشور در فواصل سال به این منطقه میآیند و سایر ساکنان این منطقه اعم از پرندگان، حیوانات، دام، گیاهان و حتی میکرواوگانیزمهایی که وجودشان برای غنیسازی خاک ضروری است، با این گازها چه خواهد شد؟
- چرا کشور چین که در شمار معدود کشورهای جهان است که کارخانههای زبالهسوز دارد، در برخی ایام مانند جشن سال نو چینی یا ایام کریسمس یا در مواقعی که آلودگی هوای شهرها به سطح هشدار میرسند، کوره این کارخانهها را برای چند روز خاموش میکند؟
از سازمان حفاظت محیط زیست توقع داریم درک کند که درد ما درد زمین است نه یک استان یا حتی یک کشور اما در استان مازندران گوشی بدهکار این حرفها نیست از مدیران کشوری و فعالان حوزه محیطزیست توقع داریم به نگرانی ما توجه کنند.
كوچه ها و خيابان ها پر از پاكت هاي زباله ايست كه تيكه تيكه شد و اشغال ها پهن زمين هستند
محیط زیست و جنگلهای مازندران با زباله ها و پراکنش آن در حال نابودی ست . اهالی و روستا نشینان هم درک درستی نسبت به عواقب ماجرا ندارند . مسولان هم از مال اندیشی یک لحظه غافل نیستند . متاسفانه این منطقه درک صحیحی از مقوله بازیافت ، تولید ثروت از زباله ، کمپوست ، ... ندارند .
من در یکی از روستاهای شیرگاه ساکن هستم - جاده نظامی- هر روز حدود ۵۰ کامیون بزرگ پر از چوب از جلوی منزل ما رد میشود که عازم فروش برای کارخانه چوب است . جنگلها را تراشیدند و نابود کردند . جنگلبانی کجاست ؟ منابع طبیعی ایران به تاراج رفت !