ابراهیم گلستان یکی از مطرحترین چهرههای ادبی و هنری دوران نوین ادبیات به شمار میرود. او که در سال 1301 به دنیا آمد، فرزند سید محمد تقی گلستان بود که علاوه بر نمایندگی مردم فارس، روزنامه نگار و صاحب امتیاز روزنامه گلستان هم بود. بنابراین جای تعجب ندارد که این پیشینه خانوادگی بتواند راه او را برای طی مدارج ترقی باز کند. گلستان در 19 سالگی وارد دانشگاه تهران شد و رشته حقوق خواند و دو سال بعد با دختر عمویش فخری ازدواج کرد. در سال 1326 زمانی که تنها 25 سال داشت، اولین مجموعه داستانش را با نام «به دزدی رفتهها» منتشر کرد و وارد دنیای ادبیات شد. او مدتی نیز در شرکت نفت مشغول به کار شد و سپس تصمیم گرفت استودیوی سینمایی خودش را به نام استودیو گلستان راه اندازی کند و اتفاق چندین فیلم مستند هم برای شرکت نفت ساخت که یکی از این فیلمها «یک آتش» نام دارد. ساخت این نمونه فیلمها که از نظر سایر روشنفکران هم عصر گلستان رفتارهای ضد روشنفکری محسوب میشدند، با انتقاد بعضی رو به رو شد؛ اما مسیر ابراهیم گلستان واضح بود.
بازگشت اصلی گلستان به دنیای داستان نویسی بعد از سال 1346 اتفاق افتاد. بسیاری گلستان را تحت تاثیر سبک داستان نویسی ارنست همینگوی میدانند و معتقدند داستانهای او از سبک داستانهای کوتاه همینگوی تاثیر پذیرفته است؛ اما خود او منکر چنین تاثیری است. همچنین گلستان بنیانگزار سبک داستانی به هم پیوسته در ادبیات فارسی به شمار میآید و از این جهت نیز یکی از افراد ذی نفوذ ادبیات نوین ایران به شمار میآید. بعضی داستانهای او شامل آذر، ماه آخر پاییز، اسرار گنج دره جنی، مد و مه و شکار سایه میشود.
اگر میخواهید درباره رابطه ابراهیم گلستان و فروغ فرخزاد بیشتر بدانید خواندن این مطلب را فراموش نکنید.
صادق هدایت در سال 1281 به دنیا آمد و خانوادهاش از افراد مهم دوران ناصر الدین شاه بودند. جد بزرگ او رضا قلی خان هدایت بود که کتابهای اجمل التواریخ و مجمع الصفا را در کارنامه خود داشت. هدایت با چنین پیشینهای وارد مدرسه علمیه تهران شد و سپس به دارالفنون رفت. سپس نیز وارد مدرسه فرانسویها شد و تحصیلش را در سن لویی ادامه داد. در همین دوران آشنایی او با ادبیات شروع شد. در طی دوران تحصیل شروع به انتشار بعضی آثارش مثل «انسان و حیوان» کرد و در مجله وفا هم داستانی منتشر کرد. سپس در سال 1303 از مدرسه فارغ التحصیل شد و دو سال بعد با گروهی دیگر از دانش آموزان به بلژیک رفت. دو سال بعد از این اعزام اولین خودکشی هدایت اتفاق افتاد که موفق نبود و هدایت را نجات دادند. او درباره این خودکشی به برادرش نوشته بود: «یک دیوانگی کردم که به خیر گذشت.»
معروفترین اثر صادق هدایت را رمان بوف کور میدانند که به زبانهای مختلفی از جمله فرانسوی و انگلیسی هم ترجمه شده بود و به تازگی نسخه کتاب صوتی رمان بوف کور هم برای علاقمندان به آثار هدایت قابل دانلود شده و با استقبال فراوانی رو به رو شده است. بوف کور همان اثری است که جملات آغازین آن هنوز هم یکی بخشهای معروف ادبیات نوین ایران به شمار میرود و این گونه آغاز میشود: « در زندگی زخمهایی است که مثل خوره روح را در انزوا میخورند و میتراشند. این دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد؛ چون عموما عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پیشآمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سَبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی میکنند آن را با لبخند شکاک و تمسخرآمیز تلقی بکنند.» صادق هدایت در سال 1330 تصمیم گرفت به زندگیاش خاتمه دهد و این کار را در خانه پاریسش با باز کردن شیر گاز انجام داد.
در کنار صادق هدایت که زندگینامه و کتاب هایش همواره در معرض توجه بودهاند و آثارش او را در زمره پیشگامان ادبیات نوین ایران قرار میدهد، بزرگ علوی نیز جایگاه والایی دارد. علوی که معمولا او را با رمان نوین «چشمهایش» میشناسند یک سال از صادق هدایت کوچکتر بود و در بهمن ماه 1282 به دنیا آمد. خانواده علوی جزو خانوادههای روشنفکر ایرانی به شمار میمدند و بزرگ را برای تحصیل به آلمان فرستادند. جالب است بدانید علوی در آلمان رشته روانشناسی و علوم تربیتی را دنبال کرد و از دانشگاه مونیخ فارغ التحصیل شد. در همین اثنا هم نوشتن داستان را آغاز کرد و نام او در کنار صادق هدایت و صادق چوبک به عنوان پدر داستان نویسی نوین فارسی قرار گرفت. علوی یکی از اعضای گروهی بود که صادق هدایت هم عضو آن بود و ربعه نام داشت (گروهی متشکل از چهار نفر )؛ دو عضو دیگر این گروه فرزاد مسعود و مجتبی مینوی بودند.
در سال 1316 بزرگ علوی به زندان افتاد و مدت هفت سال زندانی بود. گفته میشود کتابهای «پنجاه و سه نفر» و «ورق پارههای زندان» حاصل تجربیات این دوران بوده است. بزرگترین و درخشانترین اثر علوی اما رمان معروف چشمهایش به شمار میرود که همچنان هم تجدید چاپ شده و کتابی با لحنی مدرن به شمار میرود. چشمهایش داستان عاشقانهای با چاشنی معمایی است که حال و هوای تهران قدیم و وضعیت سیاسی و اجتماعی آن را به تصویر کشیده است و ماجرای یک تابلوی نقاشی معروف و مرموز را روایت میکند که نقاش آن فردی با رویکردهای سیاسی بوده و موقع روایت داستان از دنیا رفته است.
بزرگ علوی سرانجام در بهمن 1375 بر اثر سکته قلبی در آلمان درگذشت.