صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۷۶۳۷۰۲
تاریخ انتشار: ۱۱:۲۵ - ۱۵ دی ۱۳۹۹ - 04 January 2021

مرگ ناگهانی، وداع غریبانه، داغ ماندنی

هر اصفهانی برای یک بار هم که شده گذرش به این مسیر افتاده است؛ مسیر آشنایِ غریبی که انتهای آن به منزلگاه ابدی می رسد.
 
به گزارش ایسنا، باغ رضوان اگرچه باغی به وسعت یک شهر است، اما صفای هیچ کدام از باغ های اصفهان را ندارد.
 
از سال ۶۳ تاکنون نزدیک به ۱۵۰ هزار نفر در دل خاک آن آرام گرفته اند؛ اگرچه از زمستان سال گذشته تا زمستان امسال، خزان طولانی تری در باغ رضوان اتفاق افتاده و کرونا همچون سونامی خانمان سوزی در دل شهر یکه تازی کرده و افراد زیادی را راهی این دیدار کرده است.
 
سوز سرما و مه غلیظ صبحگاهی اولین روزهای فصل زمستان است.
 
به دنبال ورود یک ماشین حمل متوفی، چند خودروی دیگر وارد باغ رضوان می شوند. این روزها تعداد همراهان اموات هم نسبت به قبل خیلی کمتر شده و تنها بستگان نزدیک می توانند در مراسم خاکسپاری حضور پیدا کنند، اگرچه هنوز برخی شهروندان به این موضوع پایبند نیستند و اصرار بر حضور و بدرقه و مشایعت عزیزانشان تا منزل ابدی را دارند.
 
به گزارش ایسنا، مرگ رویدادی است که هر فرد در زندگی خود تجربه می کند، حتی اگر مرگ پس از عمر طبیعی یک انسان اتفاق بیفتد باز هم غم و غصه دارد، ولی مرگ ناگهانی بسیار سخت تر است. موضوعی که متاسفانه در دوران همه گیری کرونا خانواده های زیادی آن را تجربه کردند؛ از یک طرف غم از دست دادن عزیز و از یک طرف وداع غریبانه و سوگ ابراز نشده، رد درد را تا همیشه در زندگی بازماندگان به جای می گذارد.
 
ساختمان امور متوفیان آرامستان باغ رضوان در بدو ورود راهنمای مراجعان غم زده و بی طاقت است. تمام مراحلی که خانواده متوفی باید از پذیرش تا خاکسپاری طی کنند در یک جا تجمیع شده است. در سمت راست، تمام مراحل اداری از تعیین حفره و خرید و پیش خرید قبر تا دریافت اسناد و ابطال شناسنامه توسط نماینده ثبت احوال و در سمت چپ، خدمات مورد نیاز از قاری قرآن و مداح تا خدمات مجالس و پذیرایی و تشریفات ارائه می شود.
 
محدودیت های کرونایی البته فقط به تعطیلی آرامستان محدود نشده و این روزها خدمات پذیرایی و مجالس هم ارائه نمی شود، این درحالی است که پیش از این، ارائه این خدمات برون سپاری و به پیمانکارانی واگذار شده بود که حالا در زمره مشاغل آسیب دیده کرونا به حساب می آیند.
 
یکی از پیمانکاران که پشت میز نشسته می گوید قراردادش با درنظر گرفتن شرایط عادی نوشته شده بود، درحالی که امسال و با اعمال محدودیت های کرونایی دچار خسارت زیادی شده و حتی توان پرداخت حقوق نیروهایش را ندارد.
 
مرکز شبانه روزی اعزام خودرو حمل متوفی اما همچنان روزهای شلوغی را سپری می کند، کارکنان این بخش گوش به زنگ و خیره به صفحه مانیتور در حال دریافت درخواست های اعزام خودرو و رصد وضعیت خودروهای اعزامی هستند.
 
کمی آن طرف تر از این ساختمان، مقصد بعدی مشخص است؛ سالن تطهیر که با دیدن جمعیت سوگوار و پریشان می توان به راحتی آن را پیدا کرد.
 
در ورودی سالن تطهیر زن و مرد و پیر و جوان سیاه پوش و حتی کودکان ایستاده اند.
 
غم روی چهره های یخ بسته آن ها نشسته و غریبانه و غمگین منتظر اند. جمعیت همراهان متوفی این روزها خیلی کمتر از شرایط عادی است و خبری از همراهی دوست و آشنا و همکار در مراسم متوفی و خانواده اش نیست، حالا فقط جمع کوچک خانواده باید تسکین دهنده همدیگر باشند. و فقط خدا می داند پیامد این داغ ابراز نشده در آینده چه خواهد بود...
 
در ورودی سالن تطهیر کارکنان با پوشش حفاظتی آبی رنگ و ماسک و دستکش ایستاده اند و از سالن تطهیر لحظه به لحظه صدای شیون و فریادی به گوش می رسد.
 
از یکی دو نفرشان از سختی کار این روزهایشان می پرسم و می گویند همه چیز خوب است! در واقع خادمان گمنام آرامستان ها به قدری درگیر کارشان هستند که فرصتی برای صحبت کردند ندارند، حتی اگر فرصتی داشته باشند هم عادت به گلایه و تمایلی به صحبت کردن ندارند.
 
یکی از غسال های باغ رضوان چند دقیقه به بیرون از غسال خانه می آید، فرصت را غنیمت می شمارم تا با او هم کلام شوم. می گوید: کرونا که آمده به غیر از خطر بیماری، تعداد جنازه ها هم زیادتر شده است. کار ما هم سختی و استرس خودش را دارد اما جنبه معنوی و برکت هم دارد.
 
تکراری ترین سوالی که می توان از این نیروهای زحمت کش پرسید درباره رفتار مردم با آنهاست که البته بی دلیل هم نیست چون گلایه ها در این باره زیاد است. می گوید: بیشتر مردم درک می کنند، اما به خاطر کرونا نگاه برخی مردم به شغل ما بدتر شده است.
 
همکارش که مشغول پاشیدن مواد ضدعفونی در ماشین حمل متوفی است به میان حرفش می آید و می گوید: همه از ما فراری اند، به خصوص از وقتی کرونا آمده، بارها شده وقتی به مغازه محل رفته ام و فروشنده ماسکش را روی صورت کشیده و عقب عقب رفته است!
 
هنوز حرفش تمام نشده که پدری با صدای بلند به پسربچه بازیگوشی که نزدیک ما شده می گوید بیا کنار وگرنه تو را هم می برند!
 
روی مانیتور داخل سالن اسامی متوفیان و مراحلی که در آن قرار دارند نقش می بندد، برخی نشسته روی صندلی و برخی ایستاده چشم به صفحه مانیتور دوخته اند. در این لحظه ۱۰ متوفی درحال اعزام با خودرو، ۳ متوفی درحال شست و شو و یک متوفی در مرحله اقامه نماز است.
 
به خاطر خطر کرونا خانواده ها هیچ تماسی با متوفی ندارند و اجازه ورود به غسال خانه را هم نمی دهند، اتاق وداع فرصت آخرین دیدار با متوفی است و پس از آن برای اقامه نماز میت راهی سالن علامت گذاری شده می شود ولی اگر جمعیت همراه زیاد باشد نماز را در فضای باز مجاور سالن می خوانند.
 
اینجا کوچکترین تفاوتی در مراحل تغسیل، تکفین و خاکسپاری متوفیان کرونایی و غیرکرونایی وجود ندارد، جز اینکه سنگ تغسیل جداگانه ای برای متوفیان درنظر گرفته شده است.
 
پروتکل های بهداشتی دقیقی برای تمام مراحل از تغسیل تا تکفین و خاکسپاری متوفی اجرا می شود. افرادی که به باغ رضوان می آیند همه داغدارند و در این شرایط حتی یک فرآیند نباید اشتباه باشد.
 
 همه مراحل به سرعت طی می شود و در کوتاه ترین زمان ممکن به مراسم خاکسپاری می رسیم، جایی که تعداد انگشت شمار خانواده داغدار باید عزیز خود را به خاک بسپارند. مراسم خاک‌سپاری به سرعت انجام می‌شود و نه از مراسم روزهای عادی خبری است و نه جمعیت همراهان و تسلی گویانی که مواجه با بهت و غم مرگ را برای بازماندگان کمی آسان‌تر می‌کرد.
 
اگر مرگ در اثر بیماری کووید اتفاق افتاده باشد متوفی در پایین ترین عمق یعنی عمق ۲ متری و طبقه زیرین قبور دفن می شود. به خاطر شرایط فعلی اجازه دفن در طبقه دوم داده نمی شود و در اولین فرصت روی قبر پوشانده می شود.
 
جسم خاکی دوباره به خاک می پیوندد و روح به آسمان پر می کشد، اما حکایت بازماندگان سخت تر از آن است که بتوان توصیف کرد.
 
از چهره های در هم فرورفته و بغض های فروخورده می توان فهمید هیچ یک فرصتی برای باور این خاک‌سپاری غریبانه نداشته و گرمای دستی را برای تسلی بر شانه‌های پرغم خود حس نکرده اند. باید با مسافر خود وداع کرده و درحالی به خانه خود بازگردند که نمی دانند در روزهای آینده فرصت تجدید دیدار با عزیز خود در منزلگاه جدیدش را پیدا خواهند کرد یا به خاطر محدودیت های کرونایی همچنان باید با درب های بسته آرامستان مواجه شوند.
 
نزدیک ظهر می شود، تلالو آفتاب بر تن درختان زرد و نارنجی باغ رضوان، جان تازه ای به این باغ می دهد، با اینکه از هر گوشه صدای شیون و گریه به گوش می رسد، اما نوای قرآن و زیارت عاشورا بلندتر و رساتر از هر صدای دیگری، اینجا را باغ رضوان می کند.
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200