محمدجواد حق شناس عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی و عضو شورای شهر تهران درباره وضعیت کنونی آرایش اصلاح طلبان و فضای پیش روی آنها با رویداد۲۴ گفتوگو کرده که اسماعیل گرامیمقدم سخنگوی حزب گفته حقشناس نیز یکی از کاندیداهای احتمالی اعتمادملی برای انتخابات ریاست جمهوری است. مشروح آن را در ادامه میخوانید.
*در سالهای اخیر درگیر مشکلات بیشماری بودهایم، از «اعتراضات آبان ۹۸ تا شیوع ویروس کرونا، تحریم و وضعیت نامناسب اقتصادی! فضای انتخاباتی ۱۴۰۰ را به لحاظ سیاسی و میزان مشارکت مردم چگونه ارزیابی میکنید؟
سپهر سیاست در ایران درگیر وضعیت بسیار پیچیدهای است و انتخابات ریاستجمهوری در کشور به عنوان یک رویداد مهم سیاسی، آثار و تبعات بسیار وسیع، گسترده و عمیقی را میتواند برای کشور، مردم، جریانهای سیاسی و حاکمیت در پی داشته باشد. این رویداد پیچیده که دارای این تبعات بسیار مهم و تاثیرگذار است هم یک پدیده ساده نیست، بلکه یک پدیده به شدت مرکب است که عوامل مختلفی در این رویداد اثرگذاری مستقیم دارند. شرکت کنندگان، حاکمیت، مردم و همینطور در این دوره فاکتورهایی که شاید در مرزهای ایران نیستند، ولی تاثیر خود را در انتخابات میگذارند.
از منظر زمانی و موقعیت تاریخی در آستانه پایان پارادایم هستیم و در حال انتقال به وضعیت جدید یا شیفت جدید هستیم. پارادایمی که با تعبیرات متفاوتی از منظرهای مختلف نامگذاری شده و ابعاد آن هم مورد توجه قرار گرفته است. در بیانات رهبر انقلاب از این دوره جدید به عنوان دور دوم یاد شده است. به معنای اینکه ۴۰ سال از انقلاب اسلامی گذشته و وارد مرحله بعدی عمر انقلاب اسلامی میشویم.
در رویکردی که با آن روبه رو هستیم، با دو انتخابات مهم در خرداد ماه به طور همزمان مواجهه داریم که یک انتخاب در بالاترین سطح ممکن صورت میگیرد و آن تعیین رئیس جمهوری است که با خوانش قانون اساسی به عنوان دومین شخصیت بعد از رهبری و مسئول اجرای قوانین است. در پایان دوران ۸ ساله انتظار میرود که در انتخابات پیش رو یک دوره حداقل ۸ ساله و به عبارتی دهه اول قرن ۱۴ را داشته باشیم.
از سوی دیگر انتخابات بعدی در پایینترین سطح ممکن و البته وسیع رخ میدهد. ما در ۱۴۰۰ شهر انتخابات شوراهای شهر را برگزار میکنیم. یکی از مسائلی که این دوره با آن روبه رو هستیم. با توجه به شرایط کشور، در دوره جدید جایگاه ریاست جمهوری ضریب اهمیت بیشتری دارد.
*سال ۹۸ و انتخابات مجلس، با توجه به اینکه حجم مشکلات تا این اندازه نبود، اما میزان مشارکت به طرز چشمگیری پایین بود، آیا این امکان وجود دارد که در انتخابات پیش رو بازهم با کاهش مشارکت روبه رو شویم؟
انتخابات ۹۸ رکوردار انتخاباتها بوده و این رکورد را همچنان حفظ خواهد کرد اما به نظر نمیرسد کاهش مشارکت در ۱۴۰۰ را مانند ۹۸ بازهم تجربه کنیم. انتخابات شورا هم با نبض زندگی و مناسبات محلی و منطقهای مردم سروکار دارد لذا مشارکت مردم و نیروهای محلی و منطقهای تحت تاثیر شرایط ناامیدی کشور قرار نمیگیرد. اساسا جنس این انتخابات شوراها با مجلس تفاوت دارد و اساسا یکی از مشکلات جدی انتخابات مجلس، نبود رقابت بود که انگیزه آحاد جامعه را تحت تاثیر قرار میداد.
*در دورههای گذشته معمولا چندماه مانده به انتخابات فضای انتخاباتی بر کشور و احزاب حاکم بود، اما این دوره ما چنین فضایی را شاهد نیستیم. مهمترین عوامل ایجاد چنین شرایطی را چه میدانید؟
ما در انتخابات گذشته فضا را دو قطبی را میان اصلاح طلبان و اصولگرایان دیده بودیم، اما در این دوره هر دو جریان تضعیف شدند. جریان اصولگرا در گذشته پوششی برای هسته سخت قدرت بود، اما در یکی دو دوره گذشته هسته سخت قدرت بدون نیاز به استتار و رفتن در زیر پرده اصولگرایی، به آرامی از زیر پرده کنار آمده و بسیار عریان وارد فضای انتخاباتی شده و ما شاهد یک تولدی هستیم که تا قبل از آن میدیدم با رودربایستی و با پوشش اصولگرایان سعی داشت به قدرت حداکثری برسد.
جریان اصولگرا اکنون احساس میکند نیازی به آن پوشش ندارد. از آن سو پوسته نیز سعی دارد همچنان باقی بماند. از همین رو شاهد یک رقابت درونحزبی در میان اصولگرایان هستیم که در یک بخش آن جریان سنتی و شناخته شده سعی میکنند با صبغهای که دارد شانس خورد را امتحان کنند. مثلا حزب موتلفه اسلامی که در انتخابات پیشین حتی با فشار جمنا باز هم کاندید فرستاد؛ شاید امسال چهرهای مانند بادامچیان را به صحنه بیاورد. تشکلهایی مانند جامعه روحانیت مبارز که بعد از فوت آیت الله مهدوی کنی از موقعیت محوری خود فاصله گرفتند، تلاش میکنند با چهرهای مانند پورمحمدی نقش آفرینی ویژهای را داشته باشد و چهرههای درگیر سیاست مانند محمدرضا باهنر هم به نظر نمیرسد از وضعیتی که برای اصولگرایان ایجاد شده خارج شوند.
هسته سخت قدرت در قالب چهرههای نظامی و آماده و با پشتوانه ناشی از توانایی که در تمام این سالها توانسته ذخیره کند در حال ورود به عرصه قدرت هستند؛ با تفاوتهایی که به لحاظ زمان خروج یا حضورشان در عرصه نظامی. افرادی مانند حسن دهقان، سعید محمد، ضرغامی، رستم قاسمی، محمدباقر قالیباف و محسن رضایی از چهرههای سخت قدرت هستند و بعید است به این راحتی میدان را خالی کنند و تکلیف خود را نسبت به این صندلی هم درون هسته سخت قدرت و در درون جریان اصولگرایی روشن کنند.
*وضعیت اصلاح طلبان را در شرایط کنونی و چندماه مانده تا انتخابات ریاست جمهوری چگونه ارزیابی میکنید؟
در جریان اصلاح طلبی هم وضعیت عملا بیشباهت به وضعیت جریان اصولگرایی نیست. در تمام سالهایی که جریان اصلاح طلبی از میانه دهه ۷۰ تا به امروز طی کرده، واجد شاخصههایی بوده است. در میان دهه ۷۰ با پایان پارداریم جریان چپگرا در مقابل راستگرا و ورود پارادایم جدید اصلاح طلب-اصولگرا، این جریان نمایندگی یک طیف بزرگی از تفکرها و جریانها را نمایندگی کرد که حوزه تجمیع آنها در این جبهه و دلیل حضورشان، یک دلیل سلبی بوده تا ایجابی. به این معنی که عامل همگرایی در میان جریان اصلاح طلب و مبنای اصلی آن، توافق بر سر آن چه که نمیخواهند بود نه آنچه که میخواهند. این جریان کسانی را در حوزه خود نمایندگی کرد که میدانستند با خوانش هسته سخت قدرت زاویه دارند و با برداشتی که نهاد نظارتی از جایگاه نظارتی خود دارد و خوانش استصوابی این حوزه مخالف بودند.
در حوزه آزادیها، این دوقطبی با شکلگیری قواعد رقابتی و نفی آزادیها و حقوق اساسی مردم و با نگاه جریان مقابل به آزادی مطبوعات پیش آمد. با قرائت دوم خرداد جریان اصلاح طلبی توانست با محوریت سیدمحمد خاتمی و مجمع روحانیون مبارز به رهبری شیخ مهدی کروبی و احزاب همسو تجمیع ایجاد کند و طیف گستردهای از مردم و جریانهای موسوم به ملی-مذهبی یا دگراندیش احساس کردند که بخشی از خواستههای آنها در قالب این خوانش جدید اصلاحطلبی قابلیت تحقق را دارد. در عین حال این آگاهی را داشتند که حاکمیت سیاسی این فضا را برای حضور در رقابتهای سیاسی به آنها نمیدهد بنابراین سعی کردند آرای خود را فارع از کمیت و کیفیت در سبد اصلاح طلبی تعریف کنند.
عدم توفیق جریان اصلاح طلب بعد از انتخابات ۹۲ و بعد از وقایع ۸۸ و برخوردی که با جنبش سبز رخ داد منجر به انزوای بخش عمدهای از نیروهای این جنبش از یکسو یا پرخاشگری برخی از این جنبش به سوی تحریم انتخابات پیش رفت اما با یک هوشمندی و بازیخوانی جدید موقعیت خود را در انتخابات ۹۲ با ائتلاف و همراهی راهبردی سیدمحمد خاتمی و آیتالله هاشمی رفسنجانی به اوج رساندند. همراهی میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی نیز در این میان تاثیرگذار بود. نتیجه این راهبرد هوشمندانه و البته اشتباه فاحش نهاد نظارتی در رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی و محمود احمدینژاد، یک فضای دو قطبی در پی داشت که نتیجه آن پیروزی چهرهای بود که جریان اصلاح طلب از او حمایت کرده بود؛ البته این چهره حمایت بخشی از جریان اصولگرای متعادل را هم نیز با خود داشت.
عملکرد غیرقابل دفاع دولت روحانی به ویژه در دومین دوره ریاست جمهوری و همینطور استراتژی لیست امید در مجلس که توفیق لازم را نیافتند تا به وعدههای خود جامه عمل بپوشانند یا هسته سخت قدرت برای حصول این وعدهها، مانعتراشی کرد، موجبات ریزش آرا اصلاح طلبان و افزایش یاس و ناامیدی را از صندوقهای رای در پی داشت و عملا جریانی که در انتخابات پیشین، در لوای اصلاح طلبی آرا خود را به صندوق اصلاح طلبی میریخت، این بار با صراحت و بدون دغدغه اعلام کرد حاضر به همراهی با صندوقهای رای نیست. حتی احزاب اصلاح طلب به ویژه جناح چپ اصلاحطلبی بدنه خود را از همراهی صندوقهای رای فراری و گریزان دید و عملا ناتوان از تصمیی همه جانبه برای حضور در انتخابات مجلس شد. شورای سیاستگذاری اصلاح طلبان نیز به ناچار احزاب درون جریانی خود را آتش به اختیار کرد و در این میان، جریان راست اصلاحات مانند کارگزاران یا احزاب کوچک مستقل و احزاب کارگری که در انتخابات حاضر شدند، نتوانستند توفیق لازم را در انتخابات پیدا کرده و شاهد بودیم کف لیست حزب شناخته شدهای مثل کارگزاران در شهر تهران نتوانست بیش از ۱۰۰ هزار رای به خود اختصاص دهد.
جریانهای ملی مذهبی و احزاب یا گروههایی که به دگراندیشی شهره هستند، همچون گذشته متحد بیچون و چرای جریان اصلاحات نخواهند بود و برای همراهی با این جریان به هر قیمتی اعلام آمادگی نخواهند کرد لذا به نظر میرسد که در انتخابات ریاست جمهوری آینده، چهار جریان اصلی درون دو جناح با عنوان بازیگران درونجریانی، قاعده بازی سیاسی را ابتدا در جریان و سپس بیرون از جریان هدایت خواهند کرد.
*برنامه اصلاح طلبان برای انتخابات ۱۴۰۰ چیست؟ آیا بهتر است به هر قیمتی وارد انتخابات شوند حتی با کاندیدای اجارهای یا آنکه گزینه اصلی معرفی کنند، ولو اگر رد صلاحیت شود؟
باید ببینیم حاکمیت میخواهد با انتخابات ریاست جمهوری چکار کند. به نظرم حاکمیت در وضعیت پارادوکس قرار دارد. از طرفی دوست دارد با مشارکت حداکثری پیامی را به مخالفان داخلی و خارجی بدهد که «این جریان دارای مشروعیت است و مردم به عنوان قوامدهنده حکومت هستند و نظام بدون خدشه و مستحکم زنده است.»
حاکمیت برای اینکه بتواند این پیام را انتقال دهد، نیازمند مشارکت حداکثری است و نمیتواند با صندلیهای خالی و بدون شور انتخاباتی مثل وضعیت ۹۸، این پیام را به دیگری منتقل کند. از طرفی بخش مهمی در حاکمیت که نزدیک به هسته سخت قدرت است، خیلی صریح و بدون رودربایستی بیان میکند که وضع مطلوب برایش یک مشارکت حداقلی است اما با نتیجه معلومی که از صندوق رای خارج میشود.
طبیعتا برای حل این معادله سخت و متناقض و انتخاب یکی از این مسیر که هریک برایش آثار و تبعاتی هم به همراه دارد، باید دست به انتخاب بزند؛ یا تصاحب همه قدرت حتی با دادن پیام منفی به درون و بیرون جامعه یا اینکه نه؛ یک مقدار به آینده بلندمدتتر و به آرمانهای نظام بیندیشد و اگر میخواهد وفاداری به آرمانها و قانون اساسی و از همه مهمتر مردم داشته باشد، باید فضای انتخابات را به سمت یک فضای رقابتی ببرد و اگر نامزد مورد حمایت و علاقهشان رای نیاورد این تلخی را بپذیرند. در این فضا فکر میکنم در صحنههای آینده شرایط سختی برای تصمیمگیران است که از میان این راهها انتخابات کنند و امیدوارم اشتباه ۹۸ را تکرار نکنند.
در شرایط کنونی وضعیت اصلاح طلبان نیز بهتر از اصولگرایان نیست، البته شرایط برایشان سختتر است. آنها سال ۹۲ برای فرار و گریز از شرایطی که سال ۸۸ ایجاد شده بود و گریبانگیر جامعه و اصلاحطلبان شده بود و هزینههای زیادی برایشان متحمل شده بود، حسن روحانی را انتخاب کردند، انتخابی شاید از سر ناچاری، اما هوشمندانه.
این جریان در پایان ۸ سال سعی کرد خود را بینیاز از مادر اصلاحات کند و روی پای خودش بایستد؛ به نظر میرسد در این چندسال هنوز شاید آن اعتماد به نفسی که این جریان باید داشته باشد را ندارد و ممکن است در این انتخابات به جای روحانی فردی با مختصات علی لاریجانی که شباهتهای زیادی به لحاظ نظام فکری و خاستگاه ابتدایی در قدرت دارد وارد شوند. بخشی از این جریان سعی دارند قبای اصلاح طلبی را بردارند و با کت و شلوار محافظه کاری وارد میدان شوند.
اما احزاب اصلاح طلب مثل حزب اتحاد و احزابی که بعد از انحلال مشارکت متولد شدند، به نظر میرسد که نسبت به این خوانش و این مدل از بازی همراهیهای لازم را نداشته باشند و طبیعتا با احتیاط بیشتری بخواهند وارد عرصه رقابتها شوند.
قطعا گزینههایی که توسط همین احزاب که در جریان چپ اصلاحات هستند، یعنی احزاب برخاسته از انحلال مشارکت و مجاهدین انقلاب، احتمالا برای انتخابات ریاست جمهوری گزینه خواهند داشت. حزب اعتماد ملی هم یک گزینه خواهد داشت. اینها بازیگران اصلی انتخابات پیش رو خواهند بود.
*نقش و جایگاه سید محمد خاتمی در این انتخابات به چه صورت خواهد بود؟
آقای خاتمی کماکان در فضای درونی اصلاح طلبان چهرهای همچنان محترم و تاثیرگذار است. ولی باید یادمان باشد فضای اصلاح طلبی امروزه در مقایسه با ۷۶، ۸۴ و ۹۲ کوچکتر شده اما سید محمد خاتمی همچنان چهره محترم، محبوب و از سیاستمداران خوشنام جمهوری اسلامی است.
*اخیرا از گزینه نظامی صحبت میشود؛ ما در دورههای گذشته نیز حضور نظامیان را در انتخابات ریاست جمهوری داشتیم اما چرا در این دوره تا این اندازه حساسیت نسبت به این موضوع زیاد است؟
جامعه نگران است و حساسیت جامعه هم بیمورد نیست. بهتر است که نظامیان جایگاه و قدر خود را بدانند. نظامیان در کشور و در زمان جنگ افتخارات زیادی داشتند و هر زمان در جایگاه خودشان بودند عزیز و محترم بودند. یک طرف بازی انتخابات همیشه شکست است و مردم نمیپذیرند که نظامیانشان مدام در موقعیت شکست قرار بگیرند و اصلا زیبنده آنها نیست.
*مجلس این روزها طرح اصلاح قانون انتخابات را کلید زده است. آیا از این پس عرصه رقابت و قدرت صرفا در اختیار عدهای خاص قرار نمیگیرد؟
به مجلس و شورای نگهبان توصیه میکنم انتخابات را به سمتی نبرند که از قبل و توسط هر کسی قابل پیشبینی باشد، زیرا نه به نفع کشور، نه به نفع مردم، نه به نفع حاکمیت و حتی خود شورای نگهبان است. همه از تنگتر کردن فضای رقابت ضرر میکنند. در قانون اساسی ویژگیهای یک رئیس جمهور آمده و قوانین عادی نمیتواند از حضور نخبگان در انتخابات جلوگیری کند. ما تا کی باید چوپ تصمیمگیرانی را بخوریم که شناختی از قاعده قدرت و شناخت مردم ندارند.
*بخشی از تحلیلگران فضای سیاسی ایران معتقدند هرگاه اصلاح طلبان وارد میدان نشدند اصولگرایان پیروز رقابتها شدند، ارزیابی شما این موضوع چیست؟
معتقدم بحث انتخابات را باید بحث حضور مردم بدانیم. این مردم هستند که در فضای غیررقابتی حضور نخواهند داشت. در این فضایی که میگوییم اکثریت مردم در دو جریان اصلاح طلب و اصولگرا نمیگنجند. بلکه به نظر میرسد جریان سومی متولد خواهد شد که در فضای انتخابات تعیین کننده خواهد بود.
ممکن است این تعیینکنندگی با مشارکت یا بدون مشارکت باشد. این یک بازی هوشمند است که در حال پا گرفتن است. قطعا حاکمیت با بازی اشتباهی که تبیین میکند متوجه نیست هرچقدر این زمین را کوچکتر کند، زمین بیشتری را باز میگذارد که هر لحظه ممکن است توپ از زمین کوچک وارد زمین بزرگتر شود و در زمین بزرگتر قطعا بر اساس قاعدهای که آنها ترسیم کردهاند، بازی نمیکنند. توصیه میکنم تلاش نکنند که زمین بازی را کوچکتر کنند زیرا دود این شرایط به چشم خودشان میرود.
مقابله با اعتراضات عمومی هیچگاه جواب نمیدهد. این نوع روشها به تعطیلی بازی منجر میشود. روشهای قهری جواب نمیدهد. امیدوارم به لحظهای نرویم که بخواهیم به اتفاقی که نظام از آن نگران است نزدیک شویم. زیرا هزینههای بسیار سختی را برای مردم و کشور رخ خواهد داد و تبعات این اشتباه گریبانگیر همه مردم خواهد شد.
*دولت آینده یک دولت اصولگرا است؟
دولت آینده دست اصولگرایان نخواهند بود و به احتمال زیاد اصولگرایان پیروز میدان نخواهند بود.