به گزارش ایسنا، جدا از اینکه بیماری کرونا تاکنون جان انسانهای زیادی را گرفته و این تاخت و تاز تا نهایی شدن تزریق عمومی واکسن در کشورهای جهان ادامه دارد، کسب و کارهای زیادی را هم از پا انداخته است. نمونههایش در اطراف ما کم نیست درست مثل همان راننده تاکسی اینترنتی که در طول مسیر با او همکلام شدم.
از همان اول معلوم بود که هنوز نحوه کار با برنامه آنلاین تاکسی را بلد نیست و میگفت به خاطر همین چند مسافر به او امتیاز منفی دادهاند.
مشخص بود که دلش میخواهد سر صحبت را باز کند و بگوید که تازه وارد این کار شده است تا احیاناً من هم به او امتیاز منفی ندهم.
میگفت دو سه روز است که تصمیم گرفته از این راه درآمد داشته باشد گفتم حق داری چون شرایط سخت شده و خیلیها دیگر با یک یا حتی دو شغل نمیتوانند چرخ زندگی را بچرخانند. اگرچه حرفم را تایید کرد اما گفت مورد من کمی با این موضوع متفاوت است چون من کارم خوب بود.
کنجکاو شدم و پرسیدم چطور؟ همینطور که حواسش به نقشه روی تلفن همراه و مسیر روبرو بود گفت: من رستوران داشتم کارم خوب بود و زندگیم میگذشت اما از اسفند که کرونا آمد به دردسر افتادم. هر روز به خودم وعده میدادم که امروز یا فردا بهتر میشود، اما پس فردا، هفته بعد، عید و ماه بعد هم گذشت و بوی بهبود از اوضاع نیامد. در این مدت با چنگ دندان هم کارکنان رستوران را حفظ کردم و هم با سیلی صورت خودم را سرخ نگه داشتم اما هفته پیش گفتم دیگر نمیشود و همه چیز را جمع کردم.
میگفت محل رستوران را با ۲۰۰ میلیون تومان رهن کرده بودم اما وقتی میخواستم آنجا را تحویل دهم از ۲۰۰ میلیون تومان پولی که داده بودم فقط ۳۰ میلیون تومان باقی ماند و حالا ناچار هستم برای کسب درآمد به عنوان راننده تاکسی اینترنتی کار کنم.
میگفت همه این سالها که رستوران داشتم دلم به این خوش بود که اگر روزی یک نفر در فامیل و آشنا کمکی نیاز داشت از پس اینکه به او کمک کنم بر میآیم اما حالا باید دخل و خرج ماهانه خودم را دقیق محاسبه کنم تا مبادا آخر ماه کم نیاورم هر چند که با این قیمتها در بازار کم میآورم. هیچ وقت فکر نمیکردم میوه را بشمارم و بخرم یا ملاحظه قیمت شیر و پنیر را داشته باشم، کی فکر میکردم برای خرید مرغ ناتوان باشم یا برای خرید گوشت قرمز برنامهریزی کنم اما کرونا هر کاری که خواست با ما کرد و هیچ کس هم نه تنها به فریادم نرسید بلکه نمک هم به زخمم ریختند مثل همین اداره مالیات که بدون هیچ فعالیت درست و حسابی برایم مالیات بریده است.
میگفت بعد از این همه سال که با افتخار و به خوبی زندگی کردهام حالا هیچ حس خوبی ندارم، اینکه در مخارج خانوادهام درمانده شوم برایم خیلی سخت است برای همین سخت کار میکنم تا آنها آرامش داشته باشند اما مگر چقدر میشود از این راه پول درآورد.
به مقصد که رسیدیم فقط ابراز امیدواری کرد که این شرایط سخت زودتر تمام شود چه میشود گفت آدم با همین امید زنده است. برایش آرزوی سلامتی کردم...