عصر ایران؛ مهرداد خدیر- چنان که روز چهارشنبه نوشتیم دکتر داود فیرحی استادِ به نسبت جوان علوم سیاسی دانشگاه تهران، در پی ابتلا به ویروس کرونا درگذشت.
روحانییی نواندیش که از وقتی خود را شناخت یا در حوزۀ علمیه درس خواند یا در دانشگاه و یا کتاب و مقاله نوشت و تمام همت خود را صرف این کرد که میان فقه سنتی و حقوق مدرن پل بزند و با قرائت دموکراتیک و امروزین از سنت، به جای دو قطبی سنت و مدرنیته یا دین و حقوق بشر پیوندی برقرار سازد تا دین داری با حقوق ملازم شناخته شود.
کرونا اما او را از حوزۀ اندیشۀ سیاسی گرفت و مظلومانه چشم از جهان بست و مجال برگزاری هیچ آیینی برای او فراهم نیامد و ستایش ها و یادکردها تنها در فضای مجازی است و تکلیف صدا و سیما هم که البته روشن است و با این مباحث میانه ای ندارد و همین که لعن و طعن نکند اصحاب فکر راضی اند.
حجت الاسلام داود فیرحی، لباس روحانیت می پوشید ولی مانند استاد مرتضی مطهری از این راه ارتزاق نمیکرد و زندگی او با تدریس و تألیف میگذشت و در واقع بیشتر دانشگاهی بود تا روحانی.
به معنی فنی کلمه، سیاسی هم نبود چون رفتاری معطوف به «کسب، نقد یا حفظ قدرت» نداشت اما چون عضو «مجمع محققین و مدرسین حوزۀ علمیۀ قم» بود به عنوان روحانی اصلاحطلب قابل احصا بود کما این که سید محمد خاتمی رییس جمهوری پیشین ایران که به عنوان نماد اصلاحات شناخته می شود پیام گرمی برای او فرستاد و با صفات و تعبیراتی چون «حجت موجه بر سازگاری سنت با جهان نوپدید، فقیهی متبحر، عالمی متأمل، خیراندیشی متخلّق به اخلاق الهی، سیاست شناسی نواندیش و انساندوستی بیریا» فیرحی را ستود. محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه نیز او را «دوست ، برادر، یار فرهیخته و استاد فرزانه» توصیف کرد.
چهره های دیگر علمی و غالبا دانشگاهی و اتفاقا کمتر از میان هم لباسان - و اگر روحانی از جنس و طیف آیتالله محقق داماد- نیز دربارۀ حُسن خُلق و متانت و سیمای مهربان و گفتار و رفتار صمیمی و صلح دوستی او نوشته و دریغها گفتهاند و خواهند گفت و البته هیچ یک از اینها جای خالی او را برای خانواده پُر نحواهد کرد.خاصه این که در این روزگار که 56 سالگی سن رفتن نیست.
با این همه و با شگفتی فراوان در برخی کامنتها و نظرها پای خبر درگذشت او دیدم کسانی -که البته پرشمار نیستند اما در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی فعال اند- از مرگ او به صرف این که روحانی یا آخوند بوده ابراز خرسندی و شادمانی میکنند! اگر دیگران به صرف لباس تقدیس کنند از نظر اینان شایسته شماتتاند اما خودشان حق دارند بر اساس لباس اهانت کنند!
شک ندارم اکثر قریب به اتفاق اینان داود فیرحی را نمیشناسند و حتی یک بار هم از نزدیک او را ندیده یا یک سطر از نوشتههای او را نیز نخواندهاند و نظر میدهند. چرا که هر که با او کلاسی داشته یا کتابی از او خوانده یا پای صحبتش نشسته جذب نگاه و متانت او شده است و جز دریغ و افسوس بر زبان نمیآورد.
این پرخاش ها در حالی است که او واجد هیچ منصبی نبوده و از هیچ رانتی استفاده نکرده و اگر تصویر فتوشاپی از او با کراوات می گذاشتیم چه بسا ابراز تأسف میکردند! بگذریم از این که زیر تصویر کراوات زدۀ دکتر فریبرز رییس دانا - که همان اوایل کرونا از دست رفت- هم فحش مینوشتند و او را کمونیست و مارکسیست میخواندند. باز در آن فقره میشد به حساب شناختِ رییس دانا گذاشت که تصویری از کارل مارکس را بالای سر داشت و باور خود به سوسیالیسم را پنهان نمیکرد و به عقاید چپ، شهره بود.
انگار تنها با لباس کار دارند. بر دیگران خرده می گیرند که چرا به صرف لباس تقدیس میکنید. خودشان اما بر اساس لباس توهین میکنند! کما این که یک نظر واحد را دربارۀ همۀ روحانیونِ درگذشته در پی کرونا ابراز میکنند.
روحانیونَ بیرون از قدرت و سیاست، بدین ترتیب هم چوب را میخورند و هم پیاز را. هم به عنوان منتقد و ناهماهنگ با گفتمان رسمی شناخته میشوند. هم از مواهب حکومتی بهرهمند نیستند، هم از جانب برخی نماد حکومت و مقصر کاستی ها تلقی میشوند!
همین شهریور امسال بود که حجت الاسلام داود فیرحی به مناسبت عاشورا در کانون توحید سخنرانی و از این واقعه به عنوان «فرار از بیعت» و نه « قیام یا مبارزه» یاد کرد.
از کامنت گذاران میتوان پرسید از زبان کدام یک از روحانیون متعدد برنامه های تلویزیونی چنین تعابیری را شنیدهاید؟ زمانی البته در تلویزیون حجتالاسلام نقویان یا زایری به نسبت متفاوت سخن میگفتند ولی آنها را کنار گذاشتند.
حساسیت در این فقره البته به خاطر وجهۀ علمی و مظلومیت مرحوم فیرحی است. چون وقتی مطلبی فراوان دیده میشود، ممکن است چند کانت یا نظرهم حاوی فحش و ناسزا به نویسنده یا سوژه باشد که یا حمل بر کاری سازمان یافته دربارۀ مقالههای سیاسی میکنم و طبیعی است یا واکنش به کاستیها و مشکلات و تبعیضها.
در این فقره اما احساس کردم داستان متفاوت است چرا که دکتر اسفندیار خدایی دوست فرهیخته هم در کانال تلگرامی خود – مطالعات آمریکا – با این پدیده مواجه و شگفت زده شده و البته بیشتر به خاطر ابراز خوشحالی از مرگ دیگری!
دربارۀ این رفتار چند حدس می توان زد:
اول این که چهره هایی چون داود فیرحی که در تلویزیون مجال سخن گفتن ندارند و با شبکههای ماهوارهای هم گفت و گو نمیکنند تنها در میان لایه های خاصی شناخته شدهاند.
دوم این که نشان میدهد تبلیغات دین ستیزانه علنی یا مخفی مانند شبکه «من و تو» در بخش هایی از جامعه تأثیر گذاشته و به هر روحانی شیعه میتازند و کاری ندارند که به کدام طیف تعلق دارد ولو طالقانی باشد که وقتی مُرد تمام شهر سیاهپوش او شد.
هر کسی البته پسندی دارد و صنفی یا قشری را دوست دارد یا ندارد اما مشکل اینجاست که این جماعت دم از نسبیگری هم میزنند و هر روز در سرزنش مطلقانگاری مینویسند.
نارضایتی در جامعه البته بالاست و ناراضیان میخواهند خشم خود را به طریقی ابراز کنند. از این نظر حتی فحاشی را میتوان درک کرد اما نباید پرسید آدم دانشگاهی را که با معیار سیاسی داوری نمیکنند؟ ضمن این که اگر قرار باشد اینگونه و بی هیچ اطلاعی توهین کنید چه انگیزهای برای نقد قدرت یا خوانش متفاوت در دیگران باقی میماند؟
همانگونه که در نگاه عدهای هر که در رسانههای داخلی مینویسد روزنامهنگار حکومتی است. دلیل شان هم این که چرا برخورد نمی کنند؟ به کیهان حمله می کنند که چرا به هر که در رسانههای خارج است انگ مزدور می زند اما خودشان دقیقا همان لحن را دربارۀ داخلی ها به کار می برند.
حدس سوم اما قدری متفاوت است. اتفاقا میدانند فیرحی روحانی نواندیش است و با نواندیشان بیشتر مشکل دارند چندان که به روشنفکران دینی بیشتر فحش می دهند و این یک راهبرد در سلطنت طلبان و رسانه های آنهاست و دوست دارند تخریب کنند تا تنها خودشان به عنوان بدیل شناخته شوند.
از این رو از شکست ترامپ هم ناراحت شدند چون معتقد بودند «کار را یکسره میکرد». دوست دارند خراب کنند و از هر که نقش «پُل» را ایفا کند بیزارند. چه پُلی میان حکومت و مردم باشد مثل اصلاح طلبان، چه بخواهد پُلی میان ایران و جهان باشد مانند اعتدالگرایان. چه پلی بین فقه و حقوق مدرن مانند امثال فیرحی. چه پُل میان روشنفکری و دین مثل سروش و چه هر پُل دیگر و در واقع با اصل «پُل» مشکل دارند.
اشکالی ندارد. می توان پُل را دوست داشت یا نداشت .اما کسی که با پُل مشکل دارد و رابطه را برنمیتابد چرا و چگونه از دیگران انتقاد میکند که « دیوار» میکشند؟!
پس دردناکتر از مرگ دکتر فیرحی قضاوتِ بی شناخت است و اشتباه گرفتن پُل با دیوارو یا حتی ترجیح دیوار بر پل. درد این است!
--------------------------------
بیشتر بخوانید: