صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۷۵۱۹۸۶
تعداد نظرات: ۴۴ نظر
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۲ - ۲۸ مهر ۱۳۹۹ - 19 October 2020

نُخبه‌کُشی و پَخمه‌پروری؛ دو روی یک سکه

آزارنده‌ترین وجه هنگامی است که برای آدمی با ضریب هوشی بالا (نخبه) یک آدم با ضریب هوشی پایین بخواهد تصمیم بگیرد.

 عصر ایران؛ مهرداد خدیر- «نمی‌شود که مملکت را با تعدادی آدم پَخمه اداره کرد.» این جمله را حسین مرعشی سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی و از مدیران ارشد کشور (تا قبل از روی کار آمدن محمود احمدی‌نژاد در سال 84) و در ریشه یابی بحران‌های جاری در کشور بر زبان رانده است.

ممکن است تصور شود این توصیف بار تحقیری و اهانتی دارد اما به جای این که کند و کاو کنیم منظور دقیقاً کدام مدیران‌اند تجربۀ هریک از ما گواهی می‌دهد که واقعیتی صریح را بازمی‌تاباند و به نظر می‌رسد گوینده از منظر بیان واقعیت و نه تعلق سیاسی و در شرح یک درد گفته است.

این که ضریب هوشی شماری از صاحب‌منصبان که به صرف ظاهر‌سازی یا ابراز وفاداری یا نسبت خانوادگی به جای و جاهی رسیده‌اند پایین تر از حد معمول برای آن مسؤولیت است، قابل انکار نیست و چه اشکالی دارد که موضوع پایان‌نامه برخی رشته‌های دانشگاهی مثل مدیریت، علوم سیاسی، روان‌شناسی و مانند اینها همین ضریب هوشی مدیران مدعی باشد به جای پایان‌نامه‌هایی که اغلب آنها به هیچ کاری نمی‌آید و گرهی نمی‌گشاید.

آزارنده‌ترین وجه هنگامی است که برای آدمی با ضریب هوشی بالا (نخبه) یک آدم با ضریب هوشی پایین بخواهد تصمیم بگیرد.

نویسندۀ پرآوازه‌ای می‌گفت رُمانی را سال‌ها با شب نخوابیدن و تحمل بیماری به پایان رساندم و انتظار ناشر برای صدور مجوز آن قدر به طول انجامید که خود سراغ مسؤول ممیزی رفتم. من با هفتاد و چند سال سن باید به جوانی بیست و چند ساله توضیح می‌دادم که تعبیر «دخترک زیر باران» شاعرانه است و اِروتیک و تن‌کامانه نیست ولی او اصرار داشت، خواننده به خاطر وضعیت بارانی، دختر را با لباس چسبیده به تن تصور می‌کند و همین فسادزاست.

می‌گفت: از او پرسیدم یعنی این آدم‌های مفسدی که محاکمه می‌شوند و قیافه‌های ظاهر‌الصلاحی هم دارند و اهل کتاب و مطالعه هم نیستند از رُمان خواندن دچار فساد شده‌اند و او پاسخ داد: نه، آنها مفسد اقتصادی هستند و من گفتم لابد ما هم مفسد ادبی هستیم! از این که ناگزیر بوده نزد آدمی با آن مختصات و مشخصات مثل متهم‌ها از خود دفاع کند احساس بدی داشت.


«پَخمه‌پروری» روی دیگر سکۀ «نُخبه‌کُشی» است و این روزها احتمالا خبر ممانعت از صدور مجوز برای برنامۀ اینترنتی عادل فردوسی‌پور محبوب ترین مجری 20 سال اخیر را شنیده‌اید.

می‌توان تصور کرد که آدمی مثل او چه رنجی می‌برد. برای آدم‌های نخبه که هوش یا دانشی بالاتر از حد متوسط دارند هیچ چیز رنج‌آورتر از مواجهه با افرادی نیست که ناگزیری به آنها احترام بگذاری در حالی که قلباً به آنان باور نداری. از بین همۀ مصاحبه هایی که در این 10 روز از استاد فقید آواز دیده ام تنها یک جا زنده یاد شجریان به تندی صحبت می‌کند و آن هم هنگامی است که برای شعر و آواز باید از کسانی مجوز می‌گرفته که سررشته نداشته‌اند.

البته برای درک عمق این رنج، لازم نیست نخبه باشی. اگر مانند این نویسنده آدمی عادی هم باشی و کسانی را نشسته بر منصبی ببینی بی آن‌که اطلاعات درخوری در آن حوزه داشته باشند نیز تحمل فوق‌العاده می‌خواهد چه رسد به نخبگان. الزاما پخمه به مفهوم معنی تحقیر آمیز آن نیستند تا این واژه را واجد بار اهانت آمیز بدانیم اما همین که در آن قد و قواره نباشند توی ذوق می‌زند و مثل آدمی است که لباسی گشاد و نامتناسب بر تن کرده است.

 از مزایای دموکراسی سپردن امور به نخبگان و میدان ندادن به پخمگان است. دوستی که در یک کشور توسعه یافتۀ غربی زندگی می‌کند تعریف می کرد این تصور که تودۀ مردمان آن جوامع، ضریب هوشی بالایی دارند خطاست و عامه در همه جا عامه است (و اتفاقا مردم عادی ما به خاطر دل‌مشغولی‌های سیاسی و تأثیر سیاست بر زندگی‌شان چند وجهی شده اند) هر چند دلیلی ندارد مردمان هم عادی درگیر امور خاص باشند اما آن که رشتۀ کار را در دست دارد از ویژگی هایی برخوردار است و نمی‌تواند پخمه باشد. یعنی اگر طرف رییس ادارۀ پست هم باشد در این حوزه صاحب نظر و ممتاز است و پرت نیست.

وقتی به طعنه گفتم: ترامپ اما مثال نقض گفتۀ شماست، حرف خود را پس نگرفت و قایل به استثنا نشد و گفت: نخبه نیست اما پخمه هم نیست و در جامعۀ پول محور می‌دانسته رگ خواب مردم را چگونه باید به دست آورد.

پخمه‌پروری، آن روی سکۀ نُخبه‌کشی است و پخمه‌ها به مرور و به یُمن روابط و امکاناتی که به دست می‌آورند اعتماد به نفسی کسب می‌کنند که گاه به وقاحت، پهلو می‌زند.

نحوۀ گفتار و رفتار اکبر طبری معاون پیشین قوۀ قضاییه که به تازگی محاکمه و محکوم شد نشان می‌داد او واجد هیچ ویژگی ممتازی نبوده و وصف «پخمه» تمام و کمال او را می‌برازیده اما 20 سال کنار دست دو رییس قوۀ قضاییه بوده و روز به روز هم موقعیت خود را محکم‌تر می‌کرده است. می توان حدس زد که پخمه‌ها در هرچه تخصص نداشته باشند در ظاهر سازی و تقلید از کلیشه‌ها و چاپلوسی استادند.

طبری تا دهان باز می‌کرد نشان می‌داد چقدر بی‌مایه است اما در دادگاه چون باید استدلال می‌کرد پای او می‌لنگید در حالی که در جایگاهی که داشته سرگرم تملق و یاوه‌بافی و توجیه بوده است.


می توان بر آقای مرعشی خُرده گرفت که روند کنونی ادامۀ ترجیح تعهد بر تخصص در دهه‌های اول جمهوری اسلامی است و شما هم نقش داشته‌اید و به سبک مناطرۀ سال 84 به یاد خود او آورد که در 27 سالگی استاندار شد اما مرعشی نخبه هم نباشد پخمه نیست. نخبه هم نبوده باشد نخبه کُش و پخمه پرور نبوده است.

مدیریت توانایی‌ها ویژگی هایی می‌خواهد که عده‌ای واقعا ندارند و چون نمی‌توانند بر نخبه‌ها فرمان برانند پخمه‌تر از خودشان را ترجیح می‌دهند و وضع همانی می شود که می‌بینیم و اگر چه ترامپ مقصر اول است اما به این عامل نمی توان بی توجه بود.


برای این که بدانیم مدیری شایستگی میزی را که تصاحب کرده دارد یا نه باید ببینیم در محیط کار هم نفوذ دارد یا نه. مهم تر این که بیرون از آن اداره هم او را می‌خواهند یا نه.


چوب را هم پشت یک میز ریاست بنشانی ارباب رجوع و کارکنان ناگزیر باید تبعیت کنند. اما آیا مدیر کارخانه یا سازمان بیرون از دفتر و دور از کارتابل و در مواجهه با کارکنان هم حرفی برای گفتن دارد و می‌تواند به نکته‌ای اشاره کند؟


مهم‌تر این که بیرون از آن ساختار آیا به عنوان مدیر شناخته می‌‌شود؟


نخبه التماس نمی‌کند. پخمه آویزان می‌شود. نخبه احترام می‌گذارد اما پای‌بوس نمی‌شود. پخمه یک‌سره مجیز می‌گوید تا منصب خود را نگاه دارد.


نخبه از هیچ، همه چیز می‌سازد و تنها هنر پخمه هزینه کردن بودجه و گاهی کم‌آوردن است!


در مثل مناقشه نیست اما می گویند در روستایی کدخدا گله را به چوانی سپرد که در مراقبت ماهر بود و از حملۀ گرگ ها در امان نگاه می‌داشت اما سالی یکی دو بار گوسفندی کباب می‌کرد و بزمی راه می‌انداخت و مدعی می‌شد گم شده یا گرگی ناغافل درربوده است!


کدخدا او را کنار می‌گذارد و صاف و ساده‌ترین جوان دِه را به این مأموریت می‌گمارد. دزد نبود اما از گله‌داری هیچ سررشته نداشت.

پس، درهمان روز اول گرگ به گله زد و نیم گوسفندان را درید و به اندازۀ چند سال بساط کباب‌گستریِ زبل‌خانِ قبلی خسارت وارد کرد.


درد جامعۀ ما اما مضاعف است. چرا که برخی هم پرت یا پخمه‌اند و هم پاک‌دست نیستند!

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۴۴
در انتظار بررسی: ۱۱۴
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۱۱:۵۷ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۹
لعنت بر نخبه پروری .
ناشناس
۱۱:۴۴ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۹
برای پرورش پخمه جه زیرساخت هایی که تاسیس نکردیم. دانشگاه های مختلف با سیستم های مختلف.
ناشناس
۱۱:۴۱ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۹
جانا سخن از زبان ما می گویی
علی۰
۱۰:۱۱ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۹
باید نسل سالهای ۳۰ تا ۴۰ شمسی را از بین‌برد تا نخبه پروری ایجاد گردد
علی
۰۹:۴۹ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۹
در ایران پست های مدیریتی، کارشناس و تخصص نمیخواهد بلکه تعهد و بله قربان گو میخواهد.
علی
۰۹:۳۷ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۹
آزارنده‌ترین وجه هنگامی است که برای آدمی با ضریب هوشی بالا (نخبه) یک آدم با ضریب هوشی پایین بخواهد تصمیم بگیرد! این جمله بیانگر دقیق اوضاع کشور ماست ! دمت گرم !
ناشناس
۲۰:۰۹ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
ممنون از آقای مهرداد خدیر عزیز، به خاطر مطلب بسیار خوبی که به آن اشاره کردید و با کلام و نگارش دلنشین همیشگی، دلچسب بود.
دوست عزیزی نکته جالبی را روایت می کرد که دانشجویی که دوبار درس فیزیک را افتاده بود، پیش استاد آمد و گفت: من که نمی خوام آپولو هوا کنم و در سازمان فضایی کار کنم، شاید در منطقه ی دورافتاده ای بخواهم به دانش آموزی فیزیک دبیرستان یاد بدم و نمره قبولی بدهید ، و استاد بهش گفت: شاید تو نخوای آپولو هوا کنی ولی شاید روزی کودکی در همان منطقه دور افتاده بخواهد این کار را انجام دهد.
ناشناس
۲۰:۰۹ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
ممنون از آقای مهرداد خدیر عزیز، به خاطر مطلب بسیار خوبی که به آن اشاره کردید و با کلام و نگارش دلنشین همیشگی، دلچسب بود.
دوست عزیزی نکته جالبی را روایت می کرد که دانشجویی که دوبار درس فیزیک را افتاده بود، پیش استاد آمد و گفت: من که نمی خوام آپولو هوا کنم و در سازمان فضایی کار کنم، شاید در منطقه ی دورافتاده ای بخواهم به دانش آموزی فیزیک دبیرستان یاد بدم و نمره قبولی بدهید ، و استاد بهش گفت: شاید تو نخوای آپولو هوا کنی ولی شاید روزی کودکی در همان منطقه دور افتاده بخواهد این کار را انجام دهد.
ستار
۱۸:۱۵ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
بحث این مقاله اقای فردوسی پور نبست دوست من! بحث نخمه کشی است و پخمه پروری!! مثل همیشه عالی بوداقای خدیر.
ناشناس
۱۶:۳۶ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
لایک
ناشناس
۱۶:۳۶ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
یک سوال: ایا بنظر شما جناب روحانی در کدام دسته از دسته هایی که فرمودید جا میگیرد؟
ناشناس
۱۶:۳۱ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
خیلی عالی بود...
ناشناس
۱۶:۲۲ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
خوشمان آمد
سید مهدی
۱۶:۲۰ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
پخمه ها به مرور و به یُمن روابط و امکاناتی که به دست می آورند اعتماد به نفسی کسب می کنند که گاه به وقاحت، پهلو می زند.
خدا رو شکر هنوز میشه از این متن ها نوشت و خوند
می ترسم از روزی که نشه این حرفارو زد
ناشناس
۱۶:۱۰ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
مثل دولت پخمه
ناشناس
۱۵:۴۸ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
...جاه طلبایی هستن که احساس میکنن ضریب هوشی ۱۶۰ به بالا دارن
سامان
۱۵:۴۲ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
احسنت، عالی و 100 درصد درست!!!!!!
"درد جامعۀ ما اما مضاعف است. چرا که برخی هم پخمه اند و هم پاک دست نیستند!" -
ناشناس
۱۵:۴۰ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
نقدها را بود آیا که عیاری گیرند؟
ناشناس
۱۵:۳۶ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
جناب خدیر! این موضوع که مثل روز بر همه مردم کشور عیان است و آن را با گوشت و خون خود لمس کرده اند. اما باید متاسف بود وقتی آیندگان ما را قضاوت می کنند...
ناشناس
۱۵:۰۳ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
عالی
ناشناس
۱۵:۰۱ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
سال 79 از دانشگاه صنعتی اصفهان کارشناسی گرفتم و سال 81 از دانشگاه تهران فوق لیسانس. به لحاظ صداقت و عنوان کردن دیدگاههایم به طور صادقانه هیج جایی در کشور خودم به من کار مناسب را ندادند .الان 17 سال است در عسلویه برای مدیرانی کار می کنم که همان مدرک کارشناسی مرا از دانشگاههای بسیار رده پایین گرفته اند!اما صدایم به جایی نمیرسد.
پاسخ ها
علی
| |
۰۹:۵۵ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۹
این کشور به امثال نخبگانی مااند شما نیازی ندارد. افسوس و صد افسوس
صنعتی اصفهان و تهران جز سه دانشگاه برتر کشور هستند
ناشناس
۱۴:۵۳ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
پخمه ای که قبول مسئولیت میکنه نمیتونه پاکدست باشه چون اگه پاک بود قبول نمیکرد در جایگاهی که توانش رو نداره باشه و برای موندن هم باید رسون بدهد .
کسانی هم که او را بالا برده اند قصد دزدی و چپاول داشته و دارند .
ناشناس
۱۴:۵۱ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
آیا آقای مرعشی گزینش های آن زمان را رعایت نمی کردند؟
مهران
۱۴:۴۹ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
ماشالله به اين قلم . نويسنده عزيز براي شما آرزوي سلامتي دارم
صلوات
۱۴:۴۹ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
سلام
مسوالان سایت خبری عصرایران
آیا در این هیاهوی کمرشکن گرانی وتورم ثاتیه ای شمرده اید تا به حال چند بار در وصف عادل فردوس پور مقاله نوشته اید
این جانبداری تمام شدنی نیست
سایت شما خبری است که اخبار مردمی انتشار می دهدیا تجلیل از فردوسی پور و.........
هرچند که این نظر را انتشار نمی کنید ولی می نویسم که بدانید سنگ مردم را به سینه بزنید نه حزب وفرد وتفکر سیاسی خود را
آرزو
۱۴:۲۹ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
من ده ساله که درشرکت خصوصی مشغول به کارم. شرکتی که با سرمایه اندک و مختصر شروع به کار کرد و الان سرمایه قابل توجه به دست آورده ساختار شرکت ناگزیر به اداره دقیق و بر اساس شایسته سالاری بود. چند ماه پیش سهامداران مدیرعامل شرکت را عوض کردن و مدیر یکی از شرکت های دولتی را برسر کار آوردند. نتیجه تفکر مدیریت دولتی به خوبی برای ما پرسنلی که در فضای کاملا خصوصی کار کردیم مشهود است. بروکراسی اداری بی دلیل. عدم دسترسی به مدیرعامل، اخراج و استخدام اتوبوسی، بریز و بپاش بی دلیل. بی توجهی به رضایت پرسنل از کار. اخراج های غیراخلاق و بدون اطلاع قبلی. شخص محور شدن تصمیم ها. سابقا اینطور بود که امور مربوط به مثلا انبار به عهده سرپرست انبار بود. در واقع مدیر عامل تابع سرپرست انبار بود مگر اینکه گذارش عملکرد ضعیفی از اون سرپرست دریافت میکرد. الان هیچ سرپرستی مستقلا اختیار ندارد. همه ی تصمیم های حتی جزئی باید به تایید مدیرعامل و یکی دو نفر دیگر برسد. در سیستم پخش دارو که زمان ارسال و دریافت دارو به داروخانه دلیل اصلی فروش یک شرکت است و مدیر در لحظه باید تصمیم ها را عملی کند گاهی تصمیم ارسال دارو به یک مرکز یک هفته طول می کشد چون باید به تایید فردی برسد که ربطی به آن بخش ندارد. تفاوت تفکر و مدیریت دولتی با بخش خصوصی به خوبی برای ما قابل درک است. و من درک کردم که در کشور فاجعه داریم به نام مدیران دولتی
علی
۱۴:۲۳ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
حسابی به دل نشست...
ناشناس
۱۴:۱۷ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
شما ترامپ را مقصر شرایط فعلی می دانید٬ ولی دلیل اصلی شرایط فعلی ناکارامدی در استقلال و وابستگی به نفت و همچنین فساد فراگیر است. زمانی که تحریم ها کمتر بود پولی برای اختلاس وجود داشت. الان تنها منبع اختلاس جیب مردم است. ترامپ فقط باعث شد که شرایط نمایان تر بشود. وگرنه با وجود ترامپ و تحریم ها نباید اقتصاد مملکت تا این حد ضعیف می شد.
ناشناس
۱۴:۰۵ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
برو دلت خوشه
ناشناس
۱۴:۰۲ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
آفرین! اما چقدر دیر متوجه شدید!!!
ناشناس
۱۴:۰۱ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
خط آخر آتیشم زد
اشکان
۱۳:۴۲ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
گل گفتی .....................قلمت طلا بشه
لذت بردم..........................
کارشناس فرهنگی
۱۳:۲۸ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
متاسفانه چاپلوسی و تملق گویی به بخشی از ارکان رشد و ارتقائ در نظام اداری فشل این دولت تبدیل شده و هرشخصی از این دو خصیصه محروم باشد از بسیاری از امتیازات و رانت های مدارج رشد اداری بی نصیب خواهد بود .
ناشناس
۱۳:۱۸ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
بد بختی ما آنجاست که تمام مردم ایران خود را نخبه می دانند و صاحب نظر در تمام امور تخصصی و سیاسی و .....
نیمت
۱۳:۱۴ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
جناب خدیر مثل همیشه عالی.شما در نوشتار و استفاده به جا از واژگان نخبه هستید.قلم فوق العاده شما به شخصه در نوشتار اینجانب تاثیر گذار بوده و هست.ای کاش امثال شماها در هر رسانه ای به ویژه رسانه ملی که الان البته به میلی گراییده حضور داشتید .افسوس و صد افسوس.همین
ناشناس
۱۳:۱۴ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
بابا دمتون گرم . عالی بود.
ناشناس
۱۲:۵۹ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
امان از درد مضاعف
ناشناس
۱۲:۵۴ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
جانا سخن از دل ما می گوییییییییییییییییییی
حسن
۱۲:۵۱ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
بسمه تعالی. من نخبه هستم. در بهترین دانشگاههای این کشوردرس خوانده ام. به فلسفه غرب و اصول جامعه شناسی مدرن آشنایی دارم. دانشجوی دکتری هستم. اما باید لال باشم تا پیشرفت کنم. سیستم انتقاد پذیر نیست. تصحیح هم نمیشود. فقط مرا بیشتر طرد می کند و البته تحقیر. امکان پناهندگی هم فعلا میسر نیست. یادم باشد در برزخ خداوند به فرشتگان بگویم که پیشتر دروه برزخ 1 را پاس کرده ام. فقط یاس و نا امیدی. همین! راستی آیا همچنان برخی معلمان و مروجان از انرژی های مثبت و کائنات رویشان می شود صحبت کنند؟!!!
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۸:۱۰ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
.... نه آن که عطار بگوید....
ناشناس
| |
۱۰:۱۲ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۹
داداش یه نخبه هیچوقت خودشو نخبه نمیدونه
حسن
| |
۱۲:۵۴ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۹
پس بفرمایید بنیاد ملی نخبگان اسم ما رو خط بزنه.
ناشناس
۱۲:۴۶ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
احسنت
تعداد کاراکترهای مجاز:1200