بیست و یک روز بعد از رسانهای شدن خطر خروج خانۀ «کتابی» اصفهان از فهرست میراث ملی کشور، اعلام شد که دیوان عدالت اداری به درخواست حوزه علمیۀ اصفهان، در دادگاه تجدیدنظر رأی به خروج این خانه از فهرست آثار ملی داده و همین امر، سرنوشت خانۀ «کتابی» را در هالهای از ابهام فروبرده است.
هفدهم شهریورماه، معاون فرهنگی اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی استان اصفهان، در گفتوگویی اعلام کرد: «مطابق وصیتنامه مرحوم کتابی بهعنوان صاحبخانه، این ملک وقف حوزه علمیه شده و در رأی بدوی دیوان عدالت اداری نیز با اشاره به وصیت مرحوم کتابی، بهصراحت ذکر شده که ایشان بخشی از ماترک ورثهاش را وقف حوزه علمیه کرده است.» ماده شش تشکیلات و اختیارات سازمان حج و اوقاف و امور خیریه هم حکم میکند که صرف درآمد موقوفات به منظور بقا و عین آنها بر سایر مصارف مقدم است و متولی موظف است موجبات آبادانی رقبات موقوفه را جهت بهرهبرداری صحیح از آنها به منظور اجرائیات واقف فراهم آورد.
حجتالاسلام علیرضا باطنی، جانشین مدیریت حوزه علمیه اصفهان اما در مصاحبۀ خود با یکی از رسانهها وقفی بودن خانۀ کتابی را رد و اعلام کرده است: «مرحوم کتابی خیر نیکاندیش ثلث مالش را به جاهای مختلف واگذار کرد، ازجمله یکسوم خانهاش را به حوزه علمیه داد و این به معنا و مفهوم وقف نیست که بگوییم اداره اوقاف موظف است در مسیر بقای عین و حفظ عین، منابعی را تحصیل و هزینه کند.»
باطنی، در بخش دیگری از گفتوگوی خود به این سؤال مهم که «آیا حوزه علمیه میتواند خانه کتابی را به دلیل اهمیت قرارگیری در حریم محور فرهنگی تاریخی اصفهان و حریم چهارباغ با دادن کاربری مناسب حفظ و نگهداری کند؟» چنین پاسخ داده: «حوزه علمیه با کدام منبعی این کار را بکند و تغییر کاربری بدهد؟ مؤمنی یک مالی را داده تا خرج هزینهها و نیازمندیهای جاری حوزه علمیه شود؛ نگهش دارند که چه کارش کنند؟ با چه منبعی بازسازی کنند؟ برای چه منظوری کاربری تعریف کنند؟»
و در ادامه خاطرنشان کرده: «بنایی که با شن و آجر و سیمان ساختهشده، چطور میتواند شأن ملی داشته باشد؟ اگر فکر میکنند این ملک بنای ارزشمندی است، به قیمت عادله بخرند. ما هم نمیخواهیم بنا را خراب بکنیم؛ بخرند و به هر شکلی که بخواهند تغییر کاربری دهند. وقتی مُهر میراث به ملکی میخورد قیمت ملک را به نصف یا یکسوم کاهش میدهند یعنی ارزش مال را از بین میبرند و این باعث ضرر و زیان اشخاص میشود.»
حجت الاسلام محمدحسین بلک، مدیرکل اوقاف و امور خیریه استان اصفهان نیز در گفتوگو با ایسنا با ابراز بیاطلاعی از وقفی بودن یا نبودن خانه کتابی در خیابان چهارباغ، میگوید: ممکن است برخی بناها وقفی بوده اما در سامانه جامع اداره اوقاف ثبت نشده باشند، هر چند ممکن است خانه کتابی وقفی نباشد.
افزون بر این، در یک تحقیق دانشگاهی که به منظور مستندنگاری و تحلیل معماری خانه کتابی توسط دانشجویان رشتۀ معماری دانشگاه آزاد اسلامی خوراسگان انجام و برای تکمیل آن با اقوام خانوادۀ کتابی گفتوگو شده، دربارۀ مالکیت این بنا اقوالی آمده که بازخوانی و بررسی چند و چون آن از نظر شرعی و قانونی ضروری است.
باقر چینی شکری، خواهر زادۀ محترم اخلاصی، همسر مرحوم کتابی در گفتوگویی که سال ۱۳۹۲ با خانمها فدایی و محمدی، دانشجویان رشتۀ معماری در دانشگاه آزاد اسلامی خوراسگان انجام داده گفته است: «کتابی این ملک را به نام همسرش محترم اخلاصی کرد. در جریانات انقلاب عدهای بدون اجازه و به بهانه پیدا کردن سلاح وارد خانه کتابی شدند و با اعضای خانه بدرفتاری کردند که باعث فوت همسر کتابی شد. همسر کتابی را در تخت فولاد به خاک سپردند. برادر زن کتابی پس از فوت خواهرش از کتابی شکایت کرد و ادعای ارث نمود و با رأی دادگاه حدود یک سوم ملک به اخلاصی، یک سوم به بنده و یک سوم هم به خود کتابی رسید.
کتابی وصیت کرده بود که مقداری از اموالش صرف امور خیریه و شرعی شود به همین دلیل این ملک که حدود ۷۰۰ متر است و ملک کناری آن وقف حوزه علمیه شد. محمد نعیمی (نوۀ خواهر کتابی) بعد از فوت کتابی نامهای ارائه نمود که در آن کتابی کلیه اموال خود را به او بخشیده بود. بعد از فوت کتابی یک سوم سهم (سهم محمد نعیمی) تبدیل به پارکینگ شیخ بهایی شد و بقیه سه پلاک، دو پلاک آن متعلق به حوزه است و دیگری به وراث میرسد.»
مریم قاسمی سیچانی، نویسندهای که در زمینۀ خانههای تاریخی اصفهان پژوهشهای متعددی را انجام داده و استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان نیز هست، در گفتوگو با ایسنا با بیان مقدمهای اظهار میکند: شروع ساختوساز سنتی مسکن در اصفهان مشخص نیست اما این روند در دورۀ صفویه به اوج رسیده، در دورۀ قاجار شدت گرفته و در دورۀ پهلوی اول و دوم با تغییراتی همراه بوده است. البته باید تصریح کرد که این معماری مسکونی تا دهۀ سی همچنان به اصول سنتی ساخت مسکن وفادار بوده و از همان مصالح و تکنولوژی گذشته استفاده میکرده اما در نوع تزیینات و عناصر ظاهری تغییراتی در دورۀ پهلوی اول و دوم ایجاد میشود که روند آن در کل شهر قابلمشاهده است.
او میگوید: خانۀ اعیان و اشراف در اصفهان صفوی معمولاً قصر یا کوشکی بوده که وسط یک باغ قرار داشته و ما نمونۀ آن را در عمارت هشتبهشت و یا خانه مارتا پیترز که اکنون حوزه ریاست دانشگاه هنر اصفهان است میبینیم.
قاسمی ادامه میدهد: در دورۀ قاجار که اصفهان دیگر پایتخت نیست و اهمیت دورۀ صفویه را ندارد اغلب خانهها به شیوۀ حیاط مرکزی ساخته میشوند. در واقع طبقات بالای جامعه که در این دوره قادر به ساخت مسکن فاخر بودهاند چهار دسته هستند؛ روحانیون درباری (خانۀ شیخالاسلام و امامجمعه)، تجار و بازرگانان (خانه امینالتجار و ملک التجار)، وابستگان حکومت و شاهزادگان (مجموعه خان خوراسگان، خانه صارم الدوله) و مالکینی مانند ادیب برومند که خانۀ او در شهر گز و برخوار قرار دارد.
این مدرس دانشگاه تصریح میکند: هر یک از این خانهها در دورۀ قاجار متناسب با کاربر و کارفرما فضای خاص خود را داشته و در دورۀ پهلوی اول با ایجاد اولین کارخانههای صنعتی جدید در اصفهان و تبدیلشدن این شهر به قطب نساجی کشور، یک طبقۀ اجتماعی به نام اعیانهای کارخانهدار به چهار دستهای که پیشتر وجود داشت اضافه میشود. آنها، مدیران کارخانههای صنعتی اصفهان بودند که با اروپا هم ارتباط داشتند. از جمله مدیران کارخانۀ معروف اصفهان که در جریانهای فکری فرهنگی و اجتماعی شهر هم اثرگذار بودند میتوان به سید محمد کتابی اشاره کرد؛ فردی که مدیر کارخانۀ نساجی رحیم زاده در اصفهان بود و خانهای ساخت که امروز ما آن را به نام خانۀ کتابی میشناسیم.
او میافزاید: در دوره پهلوی اول به دلیل حضور ماشین و خیابانکشیها نمای رو به بیرون در معماری خانهها کمکم پا میگیرد و طبقات بالاخانه به معماری سنتی پیشین افزوده میشود، اما در کل همچنان همان الگوی حیاط مرکزی قدیم حرف برای گفتن داشته است. افرادی مانند سید محمد کتابی، عطاءالملک دهش، اسحاق ساسون و... که همه با صنعت رابطه مستقیم داشتند، در دوره پهلوی الگوی معماری خانههای خود را کمی متفاوت با الگوی سنتی رایج شهر میسازند و از این خانهها امروز فقط چیزی در حدود ۱۰ کوشک باقیمانده که خانۀ سید محمد کتابی، خانۀ امیر قلی امینی، عمارت راه نجات و خانهای که امروز به نام خانه هنرمندان اصفهان میشناسیم، ازجملۀ آنهاست.
قاسمی خاطر نشان میکند: در این خانهها مانند ساختمان موزۀ آبگینۀ تهران، معماری فرنگی با معماری سنتی ایران ترکیبشده و پلان آن با الگوی سنتی کوشکها متفاوت است. به این شکل که در نما از عناصر تزییناتی بیشتری بهره گرفته و از تلفیق هنر کاشی و آجرکاری استفاده کرده است. همین تمرکز بیشازحد بر الگوهای نماسازی این خانهها را متمایز کرده و خانه سید محمد کتابی نیز از معدود خانههایی است که در بخش زیادی از نمای بیرونی آن از تلفیق کاشی و آجر استفادهشده است.
این پژوهشگر خانههای تاریخی اصفهان یادآور میشود: یکی از مهمترین عناصر فصل معماری و اقلیم نیز «حوضخانه» است که خانۀ تاریخی کتابی در زیرزمین خود این عنصر را دارد.
او میگوید: در دورۀ پهلوی اول فضاهایی مثل حمام به خانههای اعیانی شهر افزوده میشود. تا قبل از این مردم از حمام عمومی استفاده میکردند و طبقات مرفهی که حمام داشتند نیز معمولاً در کنار خانه خود یک حمام به سبک همان حمامهای عمومی ویژه خودشان میساختند مانند آنچه در خانه الفت شاهدیم اما خانه سید محمد کتابی یکی از اولین خانههایی است که مالک آن با بهرهگیری از سیستم لولهکشی آب شهری، حمامی متفاوت ازآنچه تا پیشازاین وجود داشت در آن میسازد و نقش مطبخ نیز که همیشه یک جای سیاه و پر دود بوده در این خانه عوض میشود.
قاسمی تأکید میکند: نظر به تمام این تمایزها میتوان گفت که خانۀ کتابی روند تحول میراث مسکونی اصفهان را به نمایش میگذارد و از این جهت بسیار بااهمیت است. درواقع سید محمد کتابی تکنولوژی روز را با اصول ساختاری خانههای ایرانی تلفیق کرده و خانهای ساخته که امروز پس از گذشت سالیان سال هنوز سرپا و استوار است.
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه محمود درویش، عضو انستیتو معماری بریتیش کلمبیا که در کودکی بهواسطۀ رابطه پدرش با مرحوم کتابی به این خانه اعیانی رفتوآمد داشته، خانه کتابی را به یک موزه تشبیه میکند، ادامه میدهد: در واقع بخشی که امروز از خانۀ بزرگ کتابی باقیمانده همین عمارتی است که از آن برای پذیرایی از مهمانان خاص استفاده میشده و بین این کوشک و عمارت اندرونی سیدمحمد کتابی، یک گلخانه شیشهای وجود داشته که آن نیز با الهام از اروپاییان ساختهشده بوده است.
او دربارۀ وقفی بودن خانۀ کتابی اظهار میکند: سید محمد کتابی و همسرش فرزندی نداشتند، به همین دلیل خانه خود را وقف آموزش کردند. سال ۱۳۹۲ رئیس دانشگاه خوراسگان با مدیر حوزه علمیه اصفهان دیدار کرد و از او خواست تا این مکان را به دانشگاه واگذار کند تا امر آموزش در آن انجام شود اما این درخواست پذیرفته نشد. مراحل ثبت این خانه در فهرست میراث ملی کشور نیز سال ۱۳۹۴ به همت یکی از متخصصان از تهران پیگیری شد.
قاسمی تأکید میکند: از آنجا که بنای این خانه سرپاست با حداقل هزینۀ مرمتی میشود آن را حفظ و احیا کرد، اما اکنون با خروج آن از فهرست میراث ملی کشور مشخص نیست که چه تصمیمی برای آن گرفته میشود.
به گزارش ایسنا، یکی از دلایلی که دیوان عدالت اداری با استناد به آن رأی به خروج خانۀ کتابی از فهرست میراث ملی کشور داده، باید در مادۀ اول قانون حفظ آثار ملی جست که حدود ۹۰ سال پیش تصویبشده و میگوید: «تمام آثار صنعتی و ابنیه و اماکنی که تا پایان دوره سلسله زندیه در مملکت ایران احداثشده؛ اعم از منقول و غیرمنقول با رعایت ماده ۱۳ این قانون میتوان جزء آثار ملی ایران محسوب داشت و تحت حفاظت و نظارت دولت است.» اگر چه طبق ماده واحده قانون ثبت آثار ملی مصوب ۱۳۵۲، سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری میتواند علاوه بر آثار مشمول قانون حفظ آثار ملی مصوب آبان ماه ۱۳۰۹، آثار غیرمنقولی را که از نظر تاریخی یا شئون ملی واجد اهمیت باشد، صرف نظر از تاریخ پیدایش آن، مشمول تمام قوانین و مقررات مربوط به آثار ملی کند، اما صدور چنین حکمی در سال ۱۳۹۹ نشان میدهد که باید میزی تخصصی برای میراث فرهنگی در قوۀ قضاییه در نظر گرفته شود تا رأیهای صادره در این زمینه، مانند آنچه در مورد مجتمعی که با اخذ مجوز از دیوان عدالت اداری حریم میدان نقش جهان را در معرض نقض قرار داده یا موجب خروج بنای با ارزشی مانند خانۀ سید محمد کتابی از فهرست میراث ملی کشور شده، با در نظر گرفتن منفعت عامۀ مردم از مواریث تاریخی فرهنگی کشورشان باشد.