این شاعر کودکان و نوجوانان در گفتوگو با ایسنا، درباره کیفیت کتابهای درسی ادبیات در انتقال غنای ادبیات فارسی و کمک به آموزش زبان و رسمالخط صحیح فارسی به کودکان و نوجوانان اظهار کرد: به دلیل نبود امکانات در زمانی که ما کودک و دانشآموز بودیم، بار مسئولیت را کتابهای درسی میکشید. املا، صحبت کردن و انشانویسی ما بسیار قوی بود و خلاقیتهایی به این واسطه ایجاد میشد. امروزه خیلی از بچهها «آیا» را به صورت عمدی با عین مینویسند و اصلا رسمالخط برایشان مهم نیست.
بکتاش ادامه داد: به دلیل سر فروبردن در لاک گوشیها هرچه در فضای مجازی هست، به ذهن دانشآموز منتقل میشود و نه خوانش یاد میگیرد و نه رسمالخط. بچهها وقتی نگاه زیبایی ندارند، نمیتوانند خوشنویسی کار کنند. امروزه بچهها همه بدخط هستند.
او با اشاره به کیفیت پایین شعرهای کتاب درسی ادبیات گفت: باید انصاف به خرج داد، به مرور با کار کردن روی کتابهای درسی، گاهی جستهگریخته میبینیم داستانهایی در کتاب درسی هست که پر از اندیشه است. در شعرها اما حرف تازهای ندیدهام، یعنی دوست داشتم شعری که در کتاب درسی برای کودکان و نوجوانان میآید، شعری با مفهوم عمیق و اندیشه بالا باشد که عموما این اتفاق نیفتاده و شعرها سطحشان خیلی پایینتر است.
غلامرضا بکتاش با بیان اینکه شعری که در کتاب درسی انتخاب میشود باید شعر امروز کودک و نوجوان ما باشد افزود: من کلاس سوم یا چهارم دبستان بودم و شعر «میازار موری که دانهکش است» در کتاب ما بود، من بلد نبودم این شعر را معنی کنم، اصلا از شعر بدم میآمد، اما امروز به عنوان یک شاعر پرکار، کار میکنم و عاشق شعر هستم. چه شد که نگاه من به شعر برگشت و من یک شاعر شدم؟! سعدی و حافظ برای آن سن و سال سنگین بود. خوب است حالا که شعر کودک و نوجوان داریم، آنها را که اندیشه و فلسفه دارند در کتاب درسی بگذارند.
این شاعر کودک و نوجوان که معتقد است راه یافتن اثری به کتابهای درسی خیلی سخت است و قانون و قاعده دارد بیان کرد: اگر خوشانصاف باشند میتوانند از میان این خیل آثار شاعران و نویسندگان آثاری را انتخاب کنند. در کتاب «آیین نگارش» کلاس دهم صفحه ۵۵ شعری از من آمده و سه، چهار سالی است در کتاب درسی است؛ نه به من چیزی گفتند و نه به آنجا رفتم، لطف دوستان بوده و من دیدم که شعر من آمده به کتاب درسی.
او همچنین درباره کسانی که وظیفه تدوین کتابهای درسی ادبیات را برعهده دارند گفت: آنها یا کار را نمیشناسند یا بلد نیستند یا تحت فشار گروه یا افراد یا تشکیلاتی هستند؛ یعنی نگاه ما به کتاب درسی خصوصا در قسمت ادبیات نگاهی تخصصی نیست، نمیآییم به کتابهای مختلف و آثار خوب نویسندگان نگاه و از میان آنها انتخاب کنیم.
بکتاش سپس اظهار کرد: من فکر میکنم کتاب درسی هم کمی تحت فشار است و آدمهایی که آنجا هستند و روابطی که با هم دارند مثل همه ناشران و جاهایی است که گروهی چندنفره تشکیل شدهاند و به هم نان قرض میدهند. کتاب درسی یک چیز حساس و مهم است و سازمان تالیف کتب درسی باید خیلی آگاهانه کارش را بلد باشد و خیلی آگاهانه انتخاب کند. حاصل نگاه آنها باید باعث پیشرفت بچهها شود.
این مدرس ادبیات کودک و نوجوان با بیان یکی از خاطراتش گفت: یکبار به کسی گفتم که من میخواهم ادبیات بخوانم، او گفت «من از ادبیات بدم میاد، لعنت به هر چی شاعره، تاریخ ادبیات ما را دیوانه کرد». چون کسی که تاریخ ادبیات یاد میدهد با بچهها این کار را کرده؛ دیوانهشان کرده. کسی که معلم ادبیات است و شعر تدریس میکند باید عاشق ادبیات باشد، وقتی معلم ادبیات عاشق ادبیات نیست حالا شعر خوب را هم در کتاب درسی بگذاریم، چه فایدهای دارد؟! بچهها فکر میکنند علوم انسانی یعنی تاریخ ادبیات و سنگ قبر. اما تاریخ ادبیات سنگ قبر شاعران نیست. مگر سعدی مرده است؟ ما با شعر او کار داریم و نه تاریخ تولد و درگذشتش. تاریخ ادبیات سنگ قبر خواندن نیست که بچهها فقط تاریخ حفظ کنند.