روزنامه ایران نوشت: «رد دوربرگردان خیابان پشت کاخ سعدآباد را که میگیرید، صدای نحیف و ضعیف مردی را میشنوید که به قول اهالی زعفرانیه، خودش یک پای ثابت همین خیابان خاص شده است. روزها ساعت ۹ بساط گداییاش را نزدیک چهارراه شلوغ خودروها پهن میکند و شبها بعد از این که خیالش از رفتن همه عابران و سوارهها راحت شد، چشم چرخانده، بساط خالیاش را جمع میکند. پای راستاش را با پارچههای چرک و کثیف آنچنان پیچیده که معلوم نیست نقص جسمیاش مادرزادی است یا به خیال فریب عابری خودش را به معلولیت مصلحتی زده است! قصه حمید از ۵ سال پیش آغاز شده است. میگویند وقتی تک فرزند و همسرش را در یک تصادف از دست داده، همه زندگیاش را بخشیده و به این خیابان آمده است. برخی اهالی داستانهای دیگری از زبان «حمید»نقل میکنند، اما نهایت هر داستانی به یک نقطه ختم میشود، «او یک متکدی است.»
حمید اما گوشش به هیچ حرفی بدهکار نیست. سؤال و جوابش که میکنید جوری خودش را به اختلال حواس میزند که یادتان میرود بالاخره میفهمد یا نه! اگر حواسش جمع نیست چطور در این ۵ سال از جایش تکان هم نخورده است؟ تا جایی که اگر کسی بخواهد به بساطش نزدیک شود، داد و بیدادش بلند میشود. یک بار اهالی از سروصدای زیادش هراسان به بیرون پریدهاند. دیدهاند که یک نفر با حمید گلاویز شده، ظاهراً زور بازویش از او بیشتر بوده، حمید هم برای این که کم نیاورد، خودش را به غش و ضعف میزند و از آن روز به بعد حتی درآمدش بیشتر هم شده است!
این روزها پایتان که به میدان تجریش میرسد، ماجرای «متکدیان جدید» تازه شروع میشود. چهرههای سادهای که ظاهراً کرونا، روزیشان را هم از رونق انداخته. اینجا نه خبری از بساط است و نه متکدی که علناً گدایی کند. آدمهایی با ظاهر ضعیف که ناتوانیشان از دور داد میزند. صدایشان آن قدر ضعیف است که تا لحظهای که سرتان به صورتشان نزدیک نشود، متوجه نمیشوید به دنبال آدرس میگردند یا پول! کاسبان محل میگویند این تازهواردها بعد از کرونا آمدهاند، خیلیهایشان قبلاً آدمهای آبرودار بوده و برای خودشان سر و زندگی داشتند اما از زمانی که کار و کاسبیها خوابیده، به هر دری زدهاند تا شکم خانوادهشان را سیر کنند.
برخیهای دیگر اما حرف آنها را رد میکنند. میگویند: «گدا را جان به جانش کنی همان گداست. کسی که آبرو دارد دستش را جلوی دیگری دراز نمیکند، اینها همه فیلم جدیدشان است!» یکی از مغازهداران بازارچه میگوید که نمیشود حساب همه را یکجا نوشت. خودش با موردی سروکار داشته که به هوای کارگری از شهرستان به تهران آمده! نه سابقه بیمه داشته و نه حتی پرایدی که مسافرکشی کند. یک مرد با چند سرعائله، دست آخر که ناتوان شده، یک گوشه کز میکند که چند نفر برایش پول میریزند، از آن روز به بعد که (حالا تقریباً دو ماهی میشود) همین جا مینشیند، حتی سرش را بالا نمیآورد که بیاورد هم باکش نیست، هیچکس او را نمیشناسد، ماسکش را هم از یکی از مغازهداران گرفته و کارش راحتتر شده است، میگوید روزی برایش ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار تومن میماند! البته حساب او از خیلیها جداست، مخصوصاً از آن تعدادی که حالا به خاطر کرونا پول نقد هم نمیگیرند! کبری یکی از همانهاست، برای این که دهانش باز شود، یک ۱۰ هزار تومانی تانخورده میگیرد: «از تو پول نقد گرفتم اما از دیگران نمیگیرم. عابران پولها را که داخل سبد انداختند، دستگاه پز را نشانشان میدهم که خیالشان از بابت کرونا هم راحت شود. به بعضیها هم در صفحه مجازیام، شماره کارت دادهام، نذری داشته باشند به حسابم میریزند! قبل از کرونا بعضی روزها تا ۵۰۰ هزار تومن هم درآمد داشتم اما حالا به زور به ۲۰۰ هزار میرسد. مردم رغبت نمیکنند، پول نقد با خودشان بیاورند.»
«یک کمیته با ۱۵ عضو با محوریت استانداریها، وظیفه ساماندهی متکدیان و کودکان کار و خیابان را بر عهده دارد. اما حتی پیش از آمدن کرونا هم موفق نبودهاند و حالا که همان طرح نیمبند هم متوقف شده است.» این حرفها را کوروش محمدی، رئیس انجمن آسیبهای اجتماعی کشور به «ایران» میگوید: «باید بپرسیم آیا در مرحله انتقال متکدیان و معتادان متجاهر به مراکز مورد نظر، قرنطینه دو هفتگی و تستها و آزمایشها اجرا میشود؟ هماکنون در تهران دو مرکز لویزان (زنان) و خاورشهر (مردان) با ظرفیت حدوداً ۴۰۰ نفر متکدیان را پذیرش میکنند.
البته که غیر از متکدیان افراد دیگری هم پذیرش میشوند. به گفته او، بعد از کرونا تعداد متکدیان در سطح کلانشهرها افزایش یافته. نخست به علت رها شدن طرح ساماندهی متکدیان و دوم به خاطر افزایش فقر و کاهش سطح درآمدی مردم! بیکاری و توقف شغلهای موقتی برخی خانوادهها را به این سمت سوق داده است. در حالی که هیچ برنامهای برای توانمندسازی خانوادههای ضعیف و شناسایی منابع تولید فقر وجود ندارد.» البته که ما درباره متکدیان به مرحله آمارگیری نرسیدهایم. چون هیچ دستگاهی خودش را متولی نمیداند. اما پیش از کرونا حدود ۳۵۰ کودک کار را در اصفهان شناسایی کرده بودیم که حالا تعدادشان به حدود ۷۰۰ نفر رسیده.
حالا در میادین و چهارراهها بشدت برتعداد متکدیان افزوده شده است که بعضاً کالاهای غیر ضروری میفروشند. متأسفانه حاشیه نشینی یکی از عوامل تولید آسیبهای اجتماعی است.»