روزنامه ایران نوشت: «در عید غدیر آغازگر سفری هستیم تا بینهایت. سفری به انتهای زندگی. به امید با هم رفتن و با هم ماندن. تا جایی که هیچ اشکی از چشمی نبارد جز شوق. دوست داشتیم همه با هم شادیمان را قسمت کنیم، جشن ما به لطف حضور شما زیباست اما سلامتی شما بزرگترین آرزوی ماست. باشد که دعای خیر شما بدرقه راهمان شود و با عطر آرزوهای خوب شما زندگی مشترک را آغاز کنیم؛ مرتضی و هانیه.»
مرتضی و هانیه؛ مشهد
این کارت دعوت برای همه مهمانهای جشن عروسی فرستاده میشود. مرتضی و هانیه سعی میکنند کسی را از قلم نیندازند. بلافاصله تبریک فامیل و دوستان یکییکی در صفحات مجازی نقش میبندد و همه برای خوشبختیشان دعا میکنند.
حالا هانیه و مرتضی زندگی مشترکشان را بدون برگزاری جشن عروسی آغاز کردهاند. میگویند کرونا جشن عروسی ما را به هم زد اما خوشحالیم همه اطرافیان و دوستان سلامت هستند چون اگر در جشن ما به کرونا مبتلا میشدند تا آخر عمر خودمان را نمیبخشیدیم.
هانیه یک هفتهای است که با چادر سفید راهی خانه بخت شده. میگوید روز عید با همسرم مقابل بارگاه امام رضا(ع) ایستادیم و از خدا خواستیم به زندگیمان برکت دهد.
او مثل خیلی از دخترها آرزو داشت با لباس عروس و در میان هلهله و شادی مهمانهای جشن عروسیاش بدرقه شود اما زندگی با همین زیر و بمش زیباست: «۲۴ آذر ۹۷ عقد کردیم. برنامههای زیادی برای جشن عروسیمان داشتیم. من دانشجوی ارشد بیوشیمی هستم و قرار بود تابستان پارسال در مشهد جشن عروسی بگیریم اما عقب افتاد و قرار شد اسفند در تالار جشن را برگزار کنیم. اما خب با شیوع ویروس کرونا همه چیز عوض شد. نمیتوانستیم برای آینده و جشن عروسی برنامهریزی کنیم. خانه و جهیزیه آماده شد و فقط مانده بود جشن عروسی. قرار شد کمی صبر کنیم تا اوضاع بهتر شود اما وضعیت مشهد قرمز شد و این یعنی باید تصمیم دیگری میگرفتیم. این مدت خودم، پدر و همسرم هم به کرونای خفیف مبتلا شدیم اما مادرم نوع شدید را گرفت. بنابراین بخوبی میدانستیم بیمار مبتلا به کرونا با چه مشکلاتی مواجه میشود. باید بین سلامتی فامیل و دوستان و برگزاری مراسم عروسی یکی را انتخاب میکردیم و اگر جشن را انتخاب میکردیم نوعی خودخواهی بود.»
هانیه میگوید بهترین تصمیم زندگیاش را گرفته است: «پدرم گفت اگر کسی در مجلس جشن شما به کرونا مبتلا شود دین او به گردن شما است. بالاخره من و همسرم تصمیم گرفتیم بدون برگزاری جشن عروسی، زندگی مشترک را شروع کنیم و این موضوع را در فضای مجازی به همه اطلاع دهیم. خانوادهها از این تصمیم حمایت کردند و فامیل و دوستان خیلی خوشحال شدند و برای ما آرزوی خوشبختی کردند. بازخورد خیلی خوبی گرفتیم و این نشان می داد که تصمیم درستی گرفته بودیم. البته تعدادی از دوستانم همین طور بدون برگزاری جشن به خانه بخت رفته بودند و این باعث شد راحتتر بتوانم با این موضوع کنار بیایم. هنوز آرایشگاه و آتلیه هم نرفتهایم و اگر ویروس کرونا کنترل شود میخواهیم سالگرد ازدواجمان را جشن بگیریم.»
امین و آزیتا؛ زاهدان
امین و آزیتا هم جشن عروسیشان را طور دیگری برگزار کردند. آنها مهمانهای جشن عروسی را عوض کردند و به جای دعوت از فامیل و آشنا و برگزاری جشن در تالار، عروس و داماد سراغ مهمانهای خاصشان رفتند. کسانی که مدتها بود رنگ عروسی را ندیده بودند و پذیرایی و خوردن غذای جشن برایشان آرزو شده بود. این زوج زاهدانی به حاشیههای شهر رفتند و مهمان خانهها شدند.
امین آریافر میگوید: «مرداد پارسال عقد کردیم. با همسرم در یک مؤسسه خیریه در زاهدان که به بچههای بیسرپرست رسیدگی میکنند، آشنا شدم. او همیشه در کارهای خیر حضور داشت و بعد از آشنایی سعی کردم من هم کنار او در این کارها حضور داشته باشم. قرار شد عید نوروز بعد از افتتاح رستورانم جشن بگیریم. اما کرونا که از راه رسید، تصمیم گرفتیم جشن را عقب بیندازیم بعد هم هر چه جلوتر رفتیم شرایط بهتر نشد. دوست داشتم زندگی مشترکمان را زودتر شروع کنیم. از طرف دیگر همسرم دختر سوم خانواده است و دو خواهر بزرگترش با جشن عروسی به خانه بخت رفتهاند و این تصمیم برایش کمی سخت بود. همه منتظر عروسی ما بودند و در زاهدان هم خانوادهها به برگزاری جشن عروسی و حضور همه فامیل در جشن اهمیت زیادی میدهند.
به هر حال تصمیم گرفتم مهمانهای عروسی را عوض کنیم. با همسرم مشورت کردم و او هم قبول کرد. همراه با یک مؤسسه خیریه غذایی را که قرار بود در جشن عروسی به مهمانها بدهیم به محلهای در حاشیه زاهدان بردیم و بین مردم نیازمند توزیع کردیم. آنجا خانوادههایی زندگی میکنند که سه سال است آب و برق ندارند؛ کسانی که چند ماه است مرغ نخوردهاند یا آخرین بار که برنج خورده بودند یادشان نیست. وقتی میفهمیدند عروس و داماد هستیم با همه وجود برای خوشبختیمان دعا میکردند و این از ۱۰۰ تا کادو برای ما بیشتر ارزش دارد. این بهترین لحظه زندگیام بود. به جای این که جشن عروسی بگیریم و همه را در معرض خطر ابتلا قرار دهیم شادی آغاز زندگی مشترکمان را با انسانهای نیازمند تقسیم کردیم.»
آزیتا کیخواه هم دو سالی است در داروخانه پدرش در زاهدان کار میکند. او در تأیید حرفهای همسرش میگوید تا لحظهای که با واکنش مثبت و استقبال اطرافیان و دوستان نسبت به کاری که کردند مواجه نشده بود از این که قید جشن عروسی را زده بودند، نگران بود: «هر دختری آرزو دارد با لباس سفید عروسی و در حضور همه فامیل و دوستان به خانه بخت برود. از طرف دیگر وضعیت این روزها و شیوع کرونا ما را بیشتر نگران میکرد و سلامتی همه برای ما مهم بود.
وقتی قرار شد به جای عروسی به حاشیه شهر برویم و غذای عروسیمان را به نیازمندان بدهیم کمی نگران شدم؛ فکر میکردم فامیل چه میگویند؟ اما وقتی با استقبال همه مواجه شدیم و این کار با بازخورد مثبتی همراه شد متوجه شدم بهترین کار را انجام دادهایم. یک پرس غذا شاید برای خیلی از ما چیزی نباشد ولی دل خیلی از آن خانوادهها شاد شد. کسانی آنجا زندگی میکنند که در این گرمای طاقتفرسا نه آب سالم برای خوردن دارند نه کولری برای خنک شدن. منطقه رجایی زاهدان خیلی محروم است و مردمی که در این محله زندگی میکنند حتی توان خرید ماسک را هم ندارند و بعضی با پارچه برای خودشان ماسک سر هم میکنند. به نظر من این روزها خیلی از زوجهای جوان میتوانند به جای جشن عروسی به مردم نیازمند کمک کنند.»
توحید و مرضیه؛ تهران
آنها تنها نمونه این روزها نیستند؛ توحید و مرضیه هم بدون برگزاری جشن عروسی زندگی مشترکشان را آغاز کردند. این زوج در تدارک تهیه فیلم و رفتن به باغ برای گرفتن عکس یادگاری هستند و از همه فامیل خواستهاند برای خوشبختیشان دعا کنند.
توحید از روزی میگوید که به همسرش پیشنهاد داد بدون برگزاری جشن عروسی زندگی مشترکشان را شروع کنند: «خیلی سخت بود. همسرم دختر آخر خانواده است و سه خواهر بزرگتر او جشن مفصل گرفتهاند. با ترس و نگرانی موضوع را با مرضیه مطرح کردم و دیدم استقبال کرد. پدر و مادرم که نقشهها و آرزوهای زیادی برای من داشتند هم از تصمیم ما استقبال کردند. نمیخواستیم مراسمی بگیریم که خیلیها با ترس و نگرانی بیایند، بعضیها نیایند و بدتر از همه خدای ناکرده عدهای مبتلا شوند. سلامتی همه برای ما مهم است برای همین بدون جشن عروسی زندگیمان را شروع کردیم.»
مرضیه هم از استقبال خانواده و اطرافیان بعد از این تصمیم میگوید: «کرونا با کسی شوخی ندارد و ممکن است یک عروسی به قیمت ابتلای چند نفر از عزیزان و حتی به خطر افتادن جان آنها تمام شود. وقتی موضوع را با خانوادهام مطرح کردم ابتدا مادرم کمی دلخور شد. او آرزوهای زیادی برای من داشت اما به تصمیم من و همسرم احترام گذاشت و موافقت کرد. برادرم هم از تصمیم ما استقبال کرد و قرار است او هم بدون جشن عروسی با همسرش زندگی مشترکشان را آغاز کنند.»