علی بهادی عضو هیئتعلمی دانشکده حقوق دانشگاه تربیتمدرس و رئیس مرکز وکلای قوه قضائیه در ادامه یادداشت خود در روزنامه شرق نوشت: ضرورت تحلیل حقوقی چنین مسائل مهمی، موجب شد تا با رویکردی صرفا حقوقی و فارغ از امواج رسانهای، نکاتی را در این خصوص بیان کنیم:
۱. یکی از ضرورتهای تحقق عدالت قضائی، لزوم بررسی تخصصی موضوع در نهاد قضائی مستقل با رعایت تشریفات دادرسی و به وسیله قاضی مستقل است. اقتضای تحقق این امر نیز آن است که از یک سو همه جوانب و زوایای مختلف موضوع بررسی شود و از سوی دیگر، حکم قضائی مبتنی بر ضوابط و معیارهای قانونی و در چارچوب تشریفات قانونی صادر شود. از همین رو، بزرگترین آفت عدالت قضائی، خروج پرونده از بررسیهای تخصصی و واردکردن آن به فضاهای احساسی یا رسانهای و غیرتخصصی است.
اظهارنظر غیرتخصصی از سوی کسانی که اشراف کافی به تمام زوایای پرونده یا ابعاد حقوقی آن ندارند، نهتنها کمکی به روند رسیدگی عادلانه نمیکند، بلکه گاهی (شاید بتوان گفت غالبا) موجب بیتوجهی به حقوق یکی از طرفین خواهد شد.
لازم به ذکر است که گاهی عملکرد حمایتگرانه از حقوق برخی اشخاص، بهمنزله نادیدهگرفتن حقوق اشخاص دیگر یا حتی برخی حقوق عمومی مردم همانند حق بر امنیت و آسایش خواهد بود و نهاد قضائی باید با رسیدگی تخصصی و حقوقی، نسبت به هر دوی این موضوعات توأمان حساس باشد.
۲. نهادهای تقنینی و قضائی بهمنظور تحقق دادرسی عادلانه، تضمیناتی را در فرایند رسیدگی به پروندههای حقوقی و کیفری در نظر گرفتهاند تا از طریق آنها غایت احتیاط برای تحقق عدالت و جلوگیری از ظلم به هریک از طرفین دعوا در نظر گرفته شود.
از جمله این تضمینات میتوان به حق وجود وکیل در فرایند رسیدگی به پرونده، حق دفاع، لزوم مستدل و مستندبودن آرای دادگاهها، اصل برائت، اصل قانونیبودن جرم و مجازات و بسیاری دیگر اشاره کرد. در همین راستا، قانون آیین دادرسی کیفری نیز در مواد متعددی به موضوع اعاده دادرسی و ضوابط آن اشاره میکند. بر اساس ماده ۴۷۴ این قانون، در مواردی احکام محکومیت قطعی دادگاهها مورد بررسی مجدد قرار میگیرد.
بر اساس ماده ۴۷۶ این قانون نیز پذیرش درخواست اعاده دادرسی با دیوان عالی کشور است که در این صورت دیوان با تجویز اعاده دادرسی، رسیدگی مجدد را به دادگاه همعرض دادگاه صادرکننده حکم قطعی، ارجاع میدهد. بر این اساس، خبر پذیرش اعاده دادرسی برای حکم اعدام اغتشاشگران آبان ۱۳۹۸، در روال قانونی پرونده بوده و در راستای تضمیناتی است که برای تحقق عدالت قضائی در قوانین مورد توجه قرار گرفته است؛ امری که در فرایند رسیدگی قضائی، خصوصا در پروندههای منتهی به احکام سنگینی همچون اعدام، کاملا مرسوم محسوب میشود.
۳. موضوع قابل تأمل و تعجببرانگیز آن است که نهتنها قوانین بهروشنی بر وجود چنین مسیری تصریح داشتهاند، بلکه راهکار اعاده دادرسی پیش از ایجاد موجهای رسانهای در نشست خبری سخنگوی محترم قوه قضائیه از سوی ایشان نیز بیان شده بود.
با این حال، وکلای متهمان پرونده که برخی از آنها پیشتر بهجای واکنش حقوقی به موضوع، در فضای رسانه به اظهارنظر پرداخته بودند، بعد از رویآوردن به روشهای غیرحقوقی و دو روز بعد از یادآوری سخنگوی محترم قوه قضائیه، اقدام به استیفای حقوق موکلان خود از طریق فرایند اعاده دادرسی کردند که این امر از یکسو نیازمند تأمل در نحوه فعالیت برخی از وکلای محترم در حمایت از حقوق موکلان خود و از سوی دیگر نشاندهنده حساسیت نهاد قضائی در تحقق عدالت در چارچوب قانون است.
۴. نکته پایانی آن است که باید توجه داشت لازمه دادرسی عادلانه و تضمین صیانت از قانون و حقوق تمام طرفین پروندههای قضائی، رعایت استقلال نهاد قضائی بهویژه استقلال قاضی است. بدون شک، هر موضوعی که در استقلال قاضی یا نهاد قضائی خدشه ایجاد کند، ممکن است موجبات ذبح عدالت و تضییع حقوق طرفین را فراهم آورد؛ بنابراین باید بیاموزیم اولین گام برای حمایت از عدالت و حق مظلوم، ایجاد شرایط مناسب برای رسیدگی حقوقی، تخصصی و بیطرف به جوانب مختلف موضوع از سوی مرجع ذیصلاح قضائی است.