عصر ایران؛ مهرداد خدیر- در روزهای اخیر از زبان مقامات وزارت بهداشت هشدارهایی دربارۀ کاهش نرخ باروری و فرزند آوری و اصطلاح «پیر شدن جمعیت» در ایران میشنویم و در رسانهها منتشر شده است.
مدیر کل سلامت، جمعیت و خانوادۀ این وزارتخانه گفته است: «با این روند در 30 سال آینده یکی از کشورهای پیر خواهیم بود و این موضوع در همۀ حوزههای علمی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی خطرناک است.»
مشاور عالی وزیر بهداشت هم گفته است: «نرخ رشد جمعیت کشور به کمتر از یک درصد کاهش یافته است. تک فرزندی بلای جان فرزندی است که به دنیا میآید. صدا وسیما باید در خصوص افزایش جمعیت به مردم و خانوادهها آموزش دهد.»
هر چند پیش از این نیز یکی دو بار در این مورد نوشتهام اما به خاطر طرح مجدد، میتوان از منظرهای مختلف بررسید و دلایلی برشمرد.
مخاطبان گرامی نیز بگویند با کدام مورد بیشتر موافقاند یا کدام بخش را مؤثرتر یا نامربوطتر میدانند و مخالفاند.
ابتدا باید دو نکته را یادآور شد:
اول این که رشد جمعیت در ایران هنوز منفی نیست. یعنی سالانه یک میلیون زاد و ولد بیش از مرگ و میر صورت میپذیرد و این هشدارها در واقع معطوف به سی، چهل سال آینده است. مشخصاً پیشبینی میشود جمعیت ایران در سال 1440 به 100 میلیون نفر برسد با جمعیت سالمند بیشتر از جوانان.
نکتۀ دوم این است که اگر اصطلاح «جامعۀ پیر» یا «کشور پیر» را بپذیریم لابد کشورها و جوامعی هم نوزاد و طفلاند یا میمیرند!
حال آن که کشور پیر بیشتر ناظر به میانگین سنی است وگرنه جامعه مانند انسان پیر نمیشود چون اگر پیر میشد لابد چندی بعد هم باید میمُرد! اما آیا تا به حال شنیدهایم فلان جامعه مُرد؟!
برخی از جامعهشناسان مدرن حتی مانند گذشته اصطلاح «جامعۀ سالم» را هم به کار نمیبرند و تشبیه جامعه به انسان را پشت سر گذاشتهاند. در واقع دربارۀ شهروندان صحبت میکنیم و از روی تسامح این اصطلاحات را به کار میبریم.
شاید برای برخی این پرسش پدید آید که حکومتهای درگیر کمبود عرضۀ کار و مسکن یا مشکلات آب و محیط زیست و آموزش و درمان، چرا دنبال جمعیت بیشترند که قاعدتا به منزلۀ دردسر بیشتر است؟
مثل تعجب از فرزندآوری یک خانوادۀ فقیر که از خود میپرسیم چرا به دنبال نانخور بیشترند؟
به لحاظ اقتصادی و با نگاه مدرن و فارغ از جنبههای ایدیولوژیک و سیاسی این نگرانی وجود دارد که در سال 1440 تعداد بازنشستگان از شاغلان فزونی گیرد چون در این صورت دیگر با کسر حقوق شاغلان نمیتوان حقوق بازنشستگان را تأمین کرد. هر چند حالا هم عملا دولت کمک میکند و صندوق های بازنشستگی غالباً ورشکستهاند. بنابراین جمعیت شاغل همواره باید بیش از بازنشسته باشد.
به لحاظ سیاسی به جمعیت به مثابۀ مولفۀ قدرت نگریسته میشود. یکی از برتریهای ما در جنگ با عراق جمعیت بیشتر بود.
به لحاظ مذهبی هم این نگرانی وجود دارد که برخی از اقلیتها رو به فرزندآوری بیشتر آورند و نسبت جمعیتی آنان دستخوش تغییر شود.
با این حال پرسش اساسی این است که به رغم تغییر سیاست و و کنار گذاشتن شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» و حتی تبلیغ وارونۀ آن، چرا میل به فرزندآوری رو به کاهش است و تبلیغات صدا و سیما هم تأثیری نداشته است؟
دلیل اصلی همان است که مقام وزارت بهداشت گفته است: «از سال 89 به طور متوسط، هر سال 6 درصد از میزان ازدواج، کم شده به گونهای که در این سال 890 هزار ازدواج به ثبت رسید و در سال 98 به 550 هزار مورد رسید.»
فرزند، محصول ازدواج است. وقتی شمار ازدواج کم شده طبیعی است که فرزند آوری هم کمتر باشد و اگر دوست دارند بچه زیاد شود زمینۀ ازدواج را باید فراهم کنند.
البته در خانواده های تشکیل شده هم گاه میل به فرزندآوری نیست یا محدود به یکی است. فهرست وار 20 دلیل در کاهش فرزندآوری میتوان برشمرد تا بدانیم به صرف وعظ و نصیحت یا پخش فیلم «خجالت نکش» از تلویزیون درباره فرزندآوری، مردم فرزند بیشتر نمیآورند:
1. سطح دانش عمومی و آگاهی مردم نسبت به حقوق اولیۀ انسانی که به ارادۀ آنها به دنیا میآید بالا رفته است. هر چه این آگاهی بیشتر حساسیت نسبت به حقوق او هم افزونتر. از این رو با این قضیه با تأمل بیشتر برخورد میشود.
2. «فرزند کمتر، زندگی بهتر» در ابتدا یک شعار بود و امری تبلیغاتی. مزایای این امر تبلیغاتی اما به مرور به امر عینی تبدیل شد و مردم مشکلات اقتصادی چند فرزندی را چشیدند. کدام مستأجری است که درنیافته باشد هر قدر تعداد فرزند بیشتری داشته باشد بخت کمتری برای یافتن خانۀ مورد نظر دارد؟
صرف تبلیغ کافی نیست. باید به امر عینی بدل شود. این روزها همه از سودآوری بورس حرف میزنند. چرا؟ چون عینی شده و سود آن را لمس میکنند. نشاندادن خانوادهای با بچه های قد و نیمقد مردمان دیگر را که آن گونه زندگی نمیکنند و نمیپوشند قانع نمیکند و برای طیف خودشان مؤثر است.
3. جدای امر تبلیغاتی مسایل اقتصادی مردم را در همۀ امور منجمله فرزندآوری میانهرو کرده است. منحصر به فرزندآوری هم نیست. شخص به خاطر مشلات اقتصادی در امور دیگر هم میانهرو میشود. در اظهار نظر سیاسی، در ریسک تغییر شغل، در سفر و امور دیگر. فرزندآوری نیز از این قاعده مستثنا نیست.
4. یکی از انگیزههای فرزندآوری جانشینی پدر و مادر بوده است. در نگاه جدید دو و حتی یک فرزند را برای این جانشینی کافی میدانند. ضمن این نگرانی مرگ و میر هم با گسترش بهداشت تقریبا از بین رفته و لازم نیست 5 فرزند بیاورند تا دو تا زنده بماند.
از منظری دیگر هم پدری که برای دریافت ارث و میراث خانوادگی با 6 برادر و سه خواهر 10 سال اختلاف داشته ترجیح می دهد اندوخته او بی دردسر به یگانه فرزندش انتقال یابد و آن بچه به خاطر این که صاحب یک آلونک 60 متری شود 30 سال کارمندی یا شاگردی نکند.
5. در گذشته به فرزند پسر به عنوان نیروی کار نگریسته میشد. بابت دختر هم در برخی مناطق مبالغی می گرفتند. پدر، پسر رابه مزرعه میبُرد و پول کارگر نمیداد و برای دختر هم شیربها میگرفت. به عبارت دیگر هزینه – فایده میکردند و می صرفید! اکنون اما این صرفه در کار نیست. پسر 30 ساله از پدر پول توجیبی میگیرد و دختر هم اگر بخواهد ازدواج کند به امکانات اولیه نیاز دارد.
6. اصطلاح «فرزند ناخواسته» را در گذشته زیاد می شنیدیم. خانواده واقعا دنبال فرزند بیشترنبود و پیش می آمد. ولی اکنون امکان جلوگیری از فرزندآوری فراهم است.
7. اگر سیاست رسمی افزایش شمار فرزندان باشد ناگزیرند چند همسری را هم باید بپذیرند و رواج دهند و زنان جامعه اجازه نمی دهند. زنی که در 30 سالگی ازدواج می کند و اکنون به 35 سالگی هم رسیده مگر چند فرزند می تواند بیاورد؟ خیل فرزندان ناصر الدین شاه و فتحعلیشاه از یک زن که نبود! اگر در زندگی بزرگان دینی هم می خوانیم بعضا تا 28 فرزند داشته اند چون یک همسر نداشته اند.
با این نگاه از تک همسری و ازدواج در سن بالا 6 بچه درنمی آید!
8. در گذشته زنان کمتر به طلاق می اندیشیدند یا امکان آن را نداشتند. این قاعده مردان را نیز دربرمی گیرد. برخی فرزند نمی آورند تا اگر خواستند جدا شوند مانعی بر سر راه نباشد. اتفاقا چون گفته می شود بچه بیاورید تا زندگی تان محکم تر شود نمی آورند تا خیلی محکم نشود!
9. دنیای مدرن از قداست نهاد خانواده کاسته است. خوش بختانه در جامعۀ ما خانواده هنوز از ارکان جامعه است اما با این حال کوچک شده و در خانوادۀ کوچک فرزند زیاد، جایی ندارد.
10. فرزند در گذشته در زمرۀ «دارایی» افراد محسوب میشد. کما این که گفته می شد «سه پسر دارم». اکنون اما مردی با 10 پسرو دختر را «دارا»تر میدانیم یا فردی با خانه و اتومبیل و ویلا و پول نقد در بانک را؟!
جدای این به تعبیر مصطفی ملکیان زمانی آدمیان با «داشته» هاشان شناخته میشدند. بعد نوبت به «بوده»هاشان رسید و در روزگار فضای مجازی «نموده»ها اهمیت یافته است. این که چگونه در نظر دیگران میآید و «نمود» بر «بود» میچربد. تعداد فرزند بیشتر حتی در زمرۀ داشتهها هم نیست چه رسد به بودهها و نمودهها!
11. تبلیغ جمعیت بیشتر در دهۀ 60 و تبلیغ جمعیت کمتر در دهۀ 70 و دوباره تبلیغ جمعیت بیشتر در دهۀ 90 این ذهنیت را برای مردم ایجاد کرده که دغدغۀ اصلی تأمین سرباز است. از این رو با کاهش سرمایۀ اجتماعی و تشدید شکاف اتفاقا خانواده هایی نمی خواهند تأمین کنندۀ سرباز باشند.
البته فقط برای تأمین سرباز نیست. به لحاظ ایدیولوژیک نیز چنین است. در سال 65 روزنامۀ کیهان مصاحبۀ مفصلی با مهندس موسوی نخست وزیر وقت انجام داد و دربارۀ رشد جمعیت پرسید و او پاسخ داد: « هر کودکی که به دنیا می آید یک الله اکبرگو اضافه می شود».
12. وقتی ازدواج، اولویت اول دختران نیست در سن پایین ازدواج نمی کنند و ازدواج در بالای 30 سال هم بیشتر از یک فرزند به همراه ندارد و گاه صفراست. زنی که 6 فرزند به دنیا آورده 17 سالگی ازدواج کرده و تا 37 سالگی زاده نه این که از زنی که 37 سالگی عروس شده انتظار داشته باشیم تا 60 سالگی هم بچه بیاورند. همسر زکریا که نیستند!
یک راه شاید کاهش سخت گیری در فرزند خواندگی باشد.
13. گیرم که تصمیم بگیرند بچه های بیشتر بیاورند. با این مدل زندگی آپارتمانی در خانه های 60 یا 70 متری شدنی است؟ این آپارتمانها و خودرو که نقش مهمی در زندگی همه پیدا کرده پیام فرزند زیاد را به جامعه منتقل نمیکنند.
در گذشته مدل زندگی به گونهای دیگر بود و فرزندان پرشمار در آپارتمانها محصور و محبوس نبودند. به عبارت دیگر، جا نیست!
14. خانواده و طایفه و ایل با عنصر جمعیت شناخته میشد و هوای هم را داشتند. امروز صحبت از «شهروند» است و شهروند چه فرزند ششم خانواده الف باشد و چه فرزند سوم خانواده ب، باز شهروند است.
15. زنان در جامعۀ سنتی ابتدا دختر آقای «الف» بودند و بعد به زوجۀ آقای «ج» تبدیل می شدند و مرحلۀ تکاملی مادر فرزندانی شدن بود که او را با آنها می شناختند. در دنیای امروز زنان هویت مستقلی برای خود تعریف کردهاند و این هویت مستقل – بد یا خوب- از میل فرزندآوری کاسته است.
16. این باور که «هر آن کس که دندان دهد، نان دهد» هراس از تأمین اقتصادی فرزندان را از بین میبُرد. اکنون اما پدر می داند داستان محدود به نان نیست. تازه به خاطر همین نان باید هزار حرف بشنود.
سعدی می گوید: ای شکم خیره به تایی بساز/ تا نکنی پشت به خدمت دو تا.
«تا» می تواند در روزگار ما فرزند کمتر باشد. کارمندی که یک بچه دارد ناچار از تن دادن به هر تحمیلی است یا آن که 4 بچه دارد؟
17. در میان طبقات تحصیل کرده به تأثیر تبلیغات یا آموزه های فمینیستی نمیتوان بیاعتنا بود. سیمون دوبوآر میگوید: «دو نهاد مادری و ازدواج، زن را از زن بودن خارج میکنند.» این ادعا البته مخالفانی جدی هم دارد که معتقدند زن با ازدواج، زنتر و با مادر شدن کامل میشود. با این حال نگاه فمینیستی به فرزند زیاد روی خوش نشان نمیدهد.
18. با این که از صدا وسیما خواسته شده فرزندآوری را تبلیغ کنند ولی نمیدانند باید چه کار کنند. چون نه در عالم واقع چنین است و نه در خیالشان چنین موضوعی را میپرورانند. منهای ترکیه در بقیه کشورها نیز فیلمها چندان مشوق فرزندآوری نیستند. ترکیه اما رسماً این سیاست را دنبال میکند.
حتی گفته میشود به فرزندآوری ترکها در آلمان توجه دارند و 20 سال دیگر با توجه به بیعلاقگی خانوادههای آلمانی به فرزندآوری و تشویق آلمانیهای ترکتبار جمعیت آنان قابل توجه خواهد شد.
«عِصِت» نویسندۀ اصلی سریالهای 300 قسمتی ترکیهای جایی گفته بود سه سیاست را دنبال میکند: اول نمایش جاذبه های توریستی، دوم تأکید بر برتری صنعت پوشاک ترکیه و تنوع لباس و سوم فرزندآوری و اولویت آن.
19. یک دلیل کاهش میل به فرزندآوری سیستم فرسودۀ آموزش و پرورش در ایران است. هر بچه یعنی گرفتار شدن پدر و مادر در یکی از عقبماندهترین نظامهای آموزشی. اکثر بچهها در مدارس دولتی درس میخوانند و همه پول غیر انتفاعی ندارند یا اعتقاد به آن ندارند. از وقتی بچه پا به 7 سالگی میگذارد پدر و مادر هم 12 سال اسیر این سیستم میشوند.
پس فرزند کمتر یعنی خلاصی سریعتر از این سیستم. به عبارت دیگر چه بسا زن و شوهری علاقه داشته باشند فرزند دیگری هم بیاورند اما چون نگراناند 7 سال بعد اسیر مدرسه و درس و مشق او شوند و تا 12 سال محکوم این وضع باشند منصرف شوند. در کشورهای توسعه یافته یا برخوردار از نظام آموزشی غیر مسابقهای و غیر مقایسهای بچه را که به مدرسه سپردی دیگر آسوده خاطری ولی اینجا تازه اول گرفتاری است و پا به پای بچه باید دوباره درس را او را زیر نظر داشته باشی.
تماشای فرآیند رشد بچهها زیباست و این که بچهها مهارتهای مختلف را میآموزند. هر قدر فرآیند رشد زیباست، اصرار بر شکل دهی بچهها در قالبهای پیش ساخته و دغدغۀ فردای آنها اما با این زیبایی سازگار نیست.
20. دست آخر این که در گذشته بچهها در کوچه بازی میکردند و محیط جامعه را مردم مناسبتر میدیدند. اکنون اما پدر و مادرها نمیدانند اوقات فراغت بچهها را چگونه پر کنند. در همین داستان خانهنشینی کرونا و تعطیلی مدرسهها یکی از مشکلات بزرگ همین بود. کافی است پدر و مادر باشیم تا بارها شنیده باشیم «حوصلهمان سر رفته»، «کجا برویم» و مانند اینها.
صنعت سرگرمی در ایران ضعیف است و کودکان جز با فضای مجازی و تلویزیون سرگرم نمیشوند. ضعف این نهادها مسؤولیت پر کردن اوقات فراغت را گردن پدر و مادرها انداخته و احساس میکنند از پس بیشتر بر نمیآیند.
به این فهرست میتوان اضافه کرد. از جمله این تصور که در همه جای غرب بچه کمتر میآورند در حالی که در آمریکا و انگلیس خانوادههای پر جمعیت کم نیستند و برخی معتقدند به ما می گویند فرزند کمتر بیاورید اما خودشان با خانواده های پربچه به دنبال شادتر زیستناند و لذت زندگی را در هیاهوی بچه ها و نه سکوت خانهها میجویند.
---------------------------
بیشتر بخوانید:
شیب تند کاهش نرخ باروری در ایران/ سازمان آمار نرخ واقعی باروری را اعلام کند
باید سربازی اجباری برای پسرها رو هم اضافه می کردید. عصر ایران هم لازم است به مشکل سربازی به عنوان یکی از مهمترین معضلاتی که ضررش دهها برابر فایده اش است بپردازد. با تشکر
مورد ۲۰ در مورد خانواده های پر جمعیت غربی نیز همینطور است. اینجا هم میانگین تعداد فرزند برای هر زن ملاک است که کمتر از ایران است. بنابراین تعداد خانواده های پرجمعیت غربی محدود است. و در عوض زنان بسیاری فرزندی ندارند یا تنها یکی دارند.
نکته دیگر خانواده های پرجمعیت غربی خانوارهایی عمدتا کشاورز و دارای خانه هایی با ۱۰ تا ۱۵ اتاق خواب و سایر امکانات هستند.
آنچه مهم است کیفیت زندگی است نه تعداد انسان ها.
جمعیت کره زمین در دو قرن اخیر به حالت انفجار افزایش پیدا کرده است.
مساله این است که انسان ها تا سن بالای ۸۰ سالگی با کمک ماشین می توانند کار کنند.
شغل کم است، ثروت کم است نه نیروی کار.
کشورهای فقیر بجای سیاست افزایش فرزند باید به فکر ایجاد شغل بیشتر و تولید ماشین و تکنولوژی باشند.
ایران کشور خشکی است، بیش از دو سوم خاک ایران کویر است، جمعیت ایران به نسبت ثروت و توان تکنولوژیک ان بسیار زیاد است.
نباید نگران پیری کشور بود باید نگران ضعف تولید ثروت بود. شما ثروت داشته باشید در کشورهایی نظیر هند، پاکستان، بنگلادش، چین نیروی کار ارزان زیاد است.
کسی که بچه دار می شود باید به فکر شغل او باشد.
شاید کمی بیان این ایده زود باشد . ولی معتقدم : " بشریت اون روزی به تعالی میرسه که به این نتیجه رسیده باشه که دیگه تولید مثل نکنه "
آخه کدم موجود زنده ای دلش نمی خواد تولید مثل کنه. در زیست شناسی تولید مثل یکی از بدیهی ترین نشانه های حیاته.
بعد این دقیقا کجاش تعالیه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ما مردم باید به فکر خودمان باشیم و ببینیم چی برایمان مناسب تره....
ثانیا مکه قراره همه فرزند داشته باشند؟ کجا نوشته چنین قانونی رو؟
شاید یک زن یا مرد کارگر، پزشک، کارمند، راننده و در کل همسر و انسان خوب و شریفی باشه اما به دلایل مختلف پدر یا مادر خوبی ازش در نیاد.....
بعدش این مسایل علاوه بر بعد اقتصادی داشتن، ابعاد فرهنگی و اجتماعی هم داره...چرا یه عده فکر میکنند هر ازدواجی لزوما باید به فرزند اوری منتهی بشه و اگر نشه اون زندگی بی ثمره؟
قالب زندگی مهم نیست چی باشه...مهم درست زندگی کردن و حفظ حقوق خودت در عین رعایت حقوق دیگران هستش....
بچه دار شدن؟! با کدوم پشتوانه مالی و اقصادی؟ با کدوم امید به آینده؟ با کدوم انگیزه؟
خود زوجین از پس مخارج خودشون بر نمیان.. بچه هم اضافه کنن؟!
پاراگراف آخر خیلی قابل تامل بود
1- بررسی امار و پیش بینی ها نشون میده ایران هیچ مشکلی از نظر جمعیت و هرم جمعیتی ندارد به سایت های سازمان ملل سر بزنید جمعیت ایران در بدترین شرایط به 120 میلیون میرسه و دیگه متوقف می شه با هرم تقریبا همسان در همه گروه های سنی
2- ...
3- منابع ایران ظرفیت جمعیت بیشتر را ندارد همین الان نه به اندازه کافی آب داریم نه گندم نه خانه نه مسکن
4- ...
اینم اضافه کن که معلوم نیست این بچه ای که ما به دنیا میاریم در سیل کشته بشه در جنگ در زلزله در سقوط یا ...
الان بچه فقط هزینه و اعصاب خوردی هم هست و کارکردی جز خوردن ارث ندارد خب اگر زمانی ما ارثی ازمون به جا ماند اون را وصیت می کنیم به بچه های بی سرپرست بدهند چه لزومی داره یه بچه درست کنیم که طلبکارمان باشد؟
منابع ابی کشور محدوده جمعیت زیاد رفاه همه ما را از بین میبره تکلیف این نسل معلوم نیست و بچه به دنیا ا.وردن ریسک است
یه بچه نیاز به بهداشت . آموزش خوب .امکانات رفاهی .... داره شما وقتی حتی امنیت شغلی درست وحسابی نداری و پدر و مادری که قرار هست والدین بچه باشن نمیدونن که آیا فردا کاری دارن یا نه چرا باید یکی دیگه رو بکشن به این دنیا بیارن. ..
بنظر میاد کار درست و پسندیده هم همین است ....
ولی باعث شد پیشرفت فردی م متوقف بشه
درس م ناتموم بمونه
کارم بره هوا
از لحاظ زیبایی افول کنم...
چرا؟ چون اینجا مثل خارج نیست که هزینه مهد و بچه تو تقبل کنن، یا مهدهای عالی و امن داشته باشن، خودتی و خودت.. مامان ادم هم گاهی بچه رو بگیره یه نفسی بکشی...
اونوقت مردا بازم همون مردهای سابقن، میرن بیرون، میان، راااحت...
ولی من ....
در مورد فمینیسم(برابری) هم باید خدمتتون عرض کنم اگه مردان رو طوری تربیت کنیم از کودکی که مستقل باشن و در کار خانگی و بزرگ کردن فرزند مشارکت کنن و قرار نیست همه کارها رو زن خانه به تنهایی تحمل کنه، هیچی مشکلی نداره، زنان هم رغبت به فرزند اوری پیدا میکنند.
ما خودمون توی این جامعه چه لذتی بردیم یا چه خیری دیدیم، چه تفریحی داشتیم که بخوایم پای یکی دیگه را به این زندگی باز کنیم؟
نامردی نیست که بدونی یه جایی خوب نیست، اما بازم دست یکی را بگیری دعوتش کنی اونجا؟
با این مثالی که زدید یعنی دولت پول بازنشستگی رو جای دیگه خرج کرده و حالا باید از نسل شاغلین جدید بگیره بده به بازنشستگان، که این دیگه عذر بدتر از گناهه
...
معنویت تلوزبون؟ وقتی توی تبلیغاتش پر از زندگی های لوکسه؟
بس کنین این بحثا رو...
با این افکارتون، ...... امید نداریم دیگه... قبلا میگفتیم ولش کن حالا یه لقمه نون داریم یه گوشه زندگی مبکنیم، الان همونم نداریم...
علی اقا، شوهر بنده با یه بچه هنوز کار نداره.. ..
میفهمی گرسنگی چیه؟
فلان قوم ده تا بچه بیاره، مهمه؟ ... کیفیت تربیت خیلی مهمتر از کثرته
که نیروی کار ارباب ها همیشه وجود داشته باشه...
ننگ بر این زندگی ...
فرزند سوم را عین حماقت میدانم، چرا؟
چون اعتماد ندارم و نمی خواهم
فرزند سوم تابان حماقتم ندهد.
ولی خارج از بحث: تابان غلطه، تاوان درسته
درد مشترک بهترین واژه و عبارتیه که میتونم بیان کنم. و حقیقتا وقتی میبینم که باقی افراد جامعه هم مثل خودم فکر میکنند لذت میبرم.
دلیل دوم هم بحث آینده فرزنده. خودم فردی بودم تلاشگر، صادق و ... به هیچ کجا نرسیدم. من اونقدر کار کردم که واقعا حد و حساب نداره. علم کارم رو در سطوح بالا دارم. خروجیم هم خیلی بیشتر از فردیت خودم هست. ولی هیچی ندارم و به هیچ کجا نرسیدم. عللش هم متفاوته ولی همش برمیگرده به وضع موجود. اینکه بلد نیستیم کار گروهی انجام بدیم و شراکت کنیم. ..یک نفر به راهی دسترنج کل زندگیتو می تونه ببره و نمیتونی حقتو بگیری. اینکه هیچ سازمان حمایتی از تولید کننده نیست و ........ خب بچه م در بهترین حالت، همین اوضاع منو خواهد داشت. چرا باید انسانی به وجود بیاورم که اینقدر عذاب بکشه؟!!!
به نظر من نکته اصلی اشتغال است که در این شرایط یا نیست یا به شدت مشکل شده است و عدالت در استخدام وجود ندارد و از بین رفته است و در صورتی می توان این مبحث را به نتیجه رساند که این قضیه حل شود از فرد بیکار یا فردی که دایما تشویش نان شب دارد نمی توان انتظار تولید نسل داشته باشیم
چه انتظار نابجایی از انسانها دارید آخه؟!
بقبه هم که اهل زندگی و هانواده ن، دنبال یه لقمه نونن..
الان هزینه پوشک بچه من میشه سیصد تومن در ماه. قبلا که شیرخشک هم میخورد حدودا دویست تومن پول شیرخشک
صد تومن هم خرج لباس و دکتر در ماه
شد ششصد
از یک وپونصد، موند ۹۰۰ تومن برای یک ماه...
تازه ما خونه بابامون میشینیم که اجاره ندیم وگرنه...
پس اگه یه بچه دیگه بیارم، سیصد تومن می مونه برای یک ماه...
۳۰۰ تومن ... پس بچه نمیارم دیگه...
خیلی در مورد پیر شدن جامعه حرف زده میشه. ولی چی شد که هرم جمعیت از تعادل خارج شد. جوامع یک هرم تعادلی مخروطی دارند. چی شد برای ما از تعادل خارج شد؟
یش بینی تافلر در سال ۲۰۵۰ برای ۶۰ در صد از جویندگان کار کار وجود نخواهد داشت شا با چه استدلالی فرزند اوری را تبلیغ میکند این چه منطق استباهی است که افراد در امریکا چهار بچه دارند رشد در افراد امریکائی منفی است امریکا کشور مهاجر پذیر است نه نظام تحصیلی درست نه بازار کار توسعه ای داریم نه نظام نگهداری برای سالخوردگان داریم فقط تبلیغ میکنیم
نظر شخصی من پسر 20 ساله: تا زمانی که وضعیت کشور اینطوری نابسامانه اونم نه صرفا بگیم چون ترامپ اومده تحریم هستیم... چون تا بوده همین بوده و چهل ساله که ایران کم و بیش تحریم بوده و هر روز بد تر از دیروز... تا زمانی که سیاست های ایران و غرب اینطوری باقی بمونه, امیدی برای بهبودی وضعیت ندارم بنابراین هیچ تمایلی به ازدواج ندارم چه برسه به بچه.
در ضمن یک بند مهم رو جا انداختید, بچه های نسل امروز برخلاف نسل های دیروز ارتباطات اجتماعی و دوستی راحت تری با جنس مخالف دارند و دیگه مثل گذشته نیست که دختر و پسر جوون زیر فشار روانی و جسمی باشند.
از طرف دیگر مردان دیگری بدون همسر می مانند که ممکن بود با تک همسری بتوانند بچه های بیشتری داشته باشند.
...
از نظر فرهنگی و ... نگاه همه مثل هم نیست. شما نمیتوانی بگی که مشکل فرهنگی است چون حتی ثروتمندان هم بچه نمیارند. باید مثل همه اتفاقهای یک جامعه چند بعدی نگاه کرد. یکی دوست دارد بچه بیاره ولی میدونه که نمیتونه اداره اش کنه و یکی هم کلا در فاز بچه نباشه. شما شرایط را فراهم بکن ملت خود تصمیم خواهند گرفت!
اما عموم دهه پنجاه و شصتی که خودش هنوز نون خور خانواده ست، به ازدواج و فرزند آوری بیشتر سخته فکر کنه.
فقط من تونستم با بدبختی و شانس ازدواج کنم و زمانی که بچه دار شدم سن بیشتری نسبت به پدرم داشتم زمانی که سومین فرزند ایشان متولد شد.
الان که وضعیت پدر و خواهر و برادر و خودم را می بینم فکر می کنم ظلم بزرگی بوده آوردن این بچه به دنیا.
خودمون را گول نزنیم، دلیل و توجیه جور نکنیم. یک اقتصاد آدم وار بسازید مردم خودشون بلدند بچه بیاورند.
کسی که میفهمه تو این شرایط بچه آوردن دردسر و نگرانی داره فقط، قطعا و قطعا و قطعا هم می فهمه و شعور داره که تک فرزندی نه برای بچه و نه برای خانواده خوب نیست
علاوه بر این، من شخصا فکر میکنم افراد حاضر در یک ایران ۴۰ میلیون نفری، میتونن زندگی مرفهی داشته باشن!
بالای ۸ تومن مگه خیلی زیاده که بخوای چند تا بچه آورد
من و شوهرم درآمد ماهانه تقریبا بیست تومن رو داریم ولی اصلا به بچه ها زیاد فکر نمی کنیم مدام فکر آینده هستیم
بنده با ۳۵ سال سن و مجرد با این حجم از گرونی و تورم ثانیه ای حتی توی مخارج عادی زندگی خودم موندم. امنیت شغلی و امنیت اقتصادی هم صفر. یه روز میگن شرکت داره تعطیل میشه. یه روز دیگه میگن تعطیل نمیشه ولی حقوق نداریم بدیم یا فعلا علی الحساب یه چیزی میدیم تا ببینیم چی میشه. میخوام بزنم بیرون ولی مگه کار پیدا میشه. خلاصه شما بگو توی این اوضاع چطوری ازدواج کنم. بچه که جای خود داره :(
یه سری به هزینه های یک زندگی بسیار ساده و بخور و نمیر بزنید متوجه میشید چرا ازدواج و فرزندآوری خیلی کم شده!
دوم اینکه با کدام آینده و چشم انداز امیدوار کننده موجود بی گناهی را به دنیا آورد ؟!!!
...
اما فرزند آوری را صرفا نباید از جانب جامعه نگریست و اینکه چون در آینده پیر میشویم پس فرزندآوری را تشویق کنیم !! کمی هم خودتان را جای فرزندان آینده بگذارید . پا گذاشتن در دنیای خشن و بی رحم این روزها چندان خوشایند نیست . فرزند آوری تا حدی چشیدن لذت تکامل برای پدر و مادر است . برای دختری که عاشق مادر شدن است ، برای مردی که عاشق به آغوش کشیدن فرزندش است و قصد برآورده شدن خواسته ها و امیال خویش را دارند . اما آیا آن کودک حتما مسیر زندگی مناسبی را از جهت عاطفی ، اجتماعی ، پزشکی ، آموزشی ، ...طی میکند ؟!
اوریانا فالاچی کتابی نوشته بنام نامه به کدوکی که هرگز زاده نشد .
مطالعه این کتاب را برای تمام کسانی که سیاستگذار افزایش جمعیت هستند توصیه میکنم .
رقم یارانه و حق اولاد در حقوق کارمندان درصد ناچیزی از هزینه ی فرزندان رو پوشش میده
والدین صاحب فرزند وقت کمتری برای کارکردن دارند، همچنین وقت و هزینهی کمتری هم برای تفریح خودشون خواهند داشت
امّا دریافتی یک آدم متأهل صاحب فرزند فرق چندانی با مجردها نمیکنه
به طور مثال در کشور آلمان به ازای هرفرزند ماهانه حدود ۱۸۰ یورو به خانوادهها داده میشه، و این جدا از تخفیف مالیاتی به متأهلین هست
اگر میخواهیم مردم جرأت بیشتری برای فرزندآوری داشته باشند باید پس از تولد فرزند بیشتر ازشون حمایت کنیم
دلایل بالا هم به سادگی برای منحرف کردن از دلیل اصلی است.