منتظرم تا بچهها آخرین کارتنهای کمک مؤمنانه را از پلههای مسجد بالا بیاورند. چند دقیقهای است که ایستاده ام.بالاخره سر و صدایشان زودتر از سر و کله شان ظاهر میشود، کارتن ها سنگین اند چرا که بعضی هایشان تا کمر خم شدهاند، پشت سرشان اما یک نفر غریبه می آید. لباس پلنگی پوشیده. صورتش معلوم نیست، چراکه بزرگی جعبه سر و صورتش را پوشانده.
بچهها از پلهها بالا میآیند و جعبهها را کنار ماشین میگذارند تا تک تک در صندوق عقب جای دهند. به سمتشان میروم. آنکه لباس پلنگی پوشیده یک سرباز است. تشکر میکنم و میگویم نیازی به زحمت شما نبود.
در اندک زمانی سر صحبت باز میشود. میپرسم اینجا چه میکنید؟ با دست کمی جلوتر سر چهارراه را نشانم می دهد و میگوید محل خدمتم آنجاست.
بچه شهریار است، تا دیپلم درس خوانده و چند ماهی است که به سربازی آمده است.
کریم، سرجوخه است. از اوضاع و احوال سربازی میپرسم؟
دستی به سرکچلش میکشد و میگوید بد نیست, میگذرانیم.
بچهها دستش میاندازند. بگو و بخند آغاز میشود. یکی با دستش به شانه کریم میزند و میگوید:معلوم است از آش خورهای حرفهای هستی ها.دوباره خنده فضا را برمیدارد.
بچه های کم سن و سال تر کریم را دوره می کنند تا از تجربیاتش بگوید.یکی از غذا می پرسد آن یکی از نگهبانی.این طرف تر هم یکی میگوید کریم راستش را بگو چقدر میگیری.
کریم هم ابرویی بالا میاندازد و میگوید: هر چقدر که دلت بخواهد... دوباره صدای خنده فضا را بر میدارد.بحث برایم جالب میشود.
میپرسم واقعا چقدر حقوق میگیرید؟ سرش را پایین میاندازد.انگار جلوی بچهها خجالت می کشد، آرام میگوید 180 تومان. خنده بچهها قطع می شود.همه سکوت میکنند اما محمد که سربازی رفته با دستش به پشت کریم میزند و میگوید: به جایش مرد میشوی،مرد.
کریم سرش را بالا میآورد و لبخند می زند. میپرسم خرج رفت و آمد و لباس و پوشاکت را چه کسی میدهد؟ میگوید: خانواده، بابام، داداش هام، بعضی وقتها هم از دوستانم قرض میگیریم.
میپرسم حقوق تو پایین است یا ... که نمیگذارد حرفم تمام شود میگوید نه همه همینطورند.چند ده تومان بالاتر یا پایین تر.تازه وضعیت من خوبست می توانم هر دو هفته یک بار به خانه مان بروم اما بعضی بچه ها چون مسیرشان دور است و پول کرایه ها بالاست چند ماه یک بار مرخصی می روند.
مشغول صحبت هستیم که یکی از دور کریم را صدا میکند.کریم سرش را برمیگرداند. می گوید ببینید چقدرحلالزاده است، همین " علی " را می گویم.
کریم با دستش به او میگوید به سمت ما بیاید. علی می آید.یک سر و گردن از کریم بلندتر است،چهارشانه است. کریم رو به علی میگوید: "اوستا کار است برای خودش.همه فن حریف.از اون بچه مشدی های با مرام هست. تازه متأهل هم هست". بچهها به علی تبریک میگویند و به افتخارش دست می زنند.
علی کلاهش را برمیدارد و با سر از بچهها تشکر میکند.
بعد از اینکه خوش و بش بچهها تمام میشود از علی میپرسم، متأهلی؟ میگوید: بله خانم.اما نه شناسنامه ای. نامزد هستیم.
میپرسم چقدر حقوق می گیری که خرج نامزدت را هم میدهی؟
علی که انگار آب سردی بر روی سرش ریخته باشند وا میرود و میگوید:همه مشکلات من سرِ همین هست. به خدا دیگر کم آوردهام. قبل از سربازی برای خودم کسی بودم . در هتلهای مشهد در قسمت تأسیسات کار میکردم درآمد خوبی هم داشتم. کارم خوب بود آن قدر هر کسی که پول کم میآورد از من قرض میگرفت اما حالا کارم به جایی رسیده که باید خودم سرکج کنم و از دیگران پول بگیرم.
علی دو سه قدم این طرفتر میآید تا از بچهها دور شود. من هم همراهیاش میکنم؛ نمی خواهد بچهها بشنوند، میگوید: سه ماه به سه ماه به مرخصی میروم چرا که حقوقی که میدهند کفاف هزینهها را نمیدهد. نه چیزی برای خود میخرم نه خرج اضافهای میتراشم.غذا چه خوب باشد چه بد; همان را میخورم. دیگر رویم نمیشود که از پدر و برادرم پول بگیرم. تازه نامزدم هم هست که باید خرج او را هم بدهم. تمام پساندازم هم خرج شده.
علی سرش را پایین می اندازد و میگوید: باور میکنید رفته بودم مرخصی. همین هفته پیش. نمیخواستم دیگر برگردم.سه روز از مرخصیام گذشته بود اما آخر به اصرار و اشک و ناله نامزدم برگشتم.
رو به من میگوید: شما بگویید چرا هیچکس به فکر ما نیست؟ آخر با 200 هزار تومان چه خاکی بر سرمان بریزیم؟ حالا من نامزد دارم و می گویند تقصیر خودت هست که پولت نمی رسد اما خداییش بگویید یک سرباز بیچاره که از صبح تا شب و از شب تا صبح در پادگان است مگر منبع در آمد دیگری هم دارد؟ که 200 هزار تومان کف دستش میگذارند.
مگر ما چند سال سن داریم که از قبل هم پسانداز هم داشته باشیم؟ تازه من که کارم خوب بود تمام پساندازم خرج شد بقیه که از پشت نیمکت دبیرستان آمده و پساندازی هم ندارند مدام باید دستشان جلوی این و آن دراز باشد.
علی کلاهش را که در دستانش تا کرده, حالت میدهد و دوباره میگوید: خانم اگر میخواهید درد و دل بچهها را بشنوید بیایید یک سر پادگان ما. اصل مشکلات همه یک چیز است فقط رنگ و لعابش فرق می کند.
میپرسم اعتراض نکردید؟ میگوید: به چه کسی اعتراض کنیم.می گویند حقوق همه سربازان همین قدر است. به که اعتراض کنیم.سرِ موضوعات واضح حرفِ مان به جایی نمی رسد چه برسد به حقوق که می گویند همین است و بس.
مثالش همین اسفند ماه. شب عیدی هرشب تا 12 شب مشغول کاشیکاری بودیم. به فرمانده ارشد گفتم ما را مثل بچه خودتان بدانید .انصاف نیست آفتاب نزده بیدار می شویم و تا 12 شب کارگری کنیم.مگر سرباز ساعت استراحت ندارد؟
خب; چه گفت؟
علی آهی می کشد. همانطور که با نوک کفشش سنگ ریزه های کنار باغچه را زیر و رو می کند, می گوید : چه می خواستید بگوید؟ راحت گفت سربازید و ... .
سرم را پایین می اندازم.سکوت تنها پاسخی است که در این مقال می گنجد.
میگوید:حدود 55 درصد سربازان حقوق 200 تا 300 هزار تومانی میگیرند سربازانی که در مناطق عادی سربازی خود را میگذراند؛ 25 درصد سربازان هم در مناطق محروماند و حقوق شان 300 تا 400 هزار تومان است.
ادامه میدهد: 10 درصد سربازان هم در یگانهای رزمی پایینتر از گردان خدمت می کنند؛ حقوقشان عموماً بین 500 تا 800 ـ 700 هزار تومان است. اینها هم 10 درصد جمعیت کل سربازان را تشکیل میدهند؛ گروه دیگر هم که 5 تا 6 درصد بوده و در یگانهای رزمی در تیپ و قرارگاه مشغول به کار هستند حقوقشان 400 تا 500 هزار تومان است. متأهلان کمیته امداد نیز حدود دو تا سه درصد سربازان را تشکیل می دهندکه حقوقشان بالای یک میلیون است .
بحث را جمع بندی می کند: در کل با توجه به بیشترین فراوانی جمعیت سربازان که در مناطق عادی و محروم خدمت میکنند باید گفت حدود 80 درصد سربازان واقعاً حقوقشان ناچیز است.
منبع آگاه در امور سربازان است.تمایلی به معرفی خود ندارد. می گوید بنویسید خادم سربازان.از گلایههای سربازان میگوید و از هزینه جاری آنها. از اینکه بعد از فراغت از تحصیل آمدهاند برای امنیت کشور و دفاع از آب و خاک و حالا با این پولها حداقل هزینه زندگیشان در نیز تأمین نمیشود.
پیگیر امور سربازان است؛ از اجرای احکام مواد 30، 38، 40، 48، 49، 74، 78 و 81 میگوید و دستِ آخری هم سراغ ماده 50 می رود و میگوید: طبق ماده 49 باید حقوق سربازان 60 تا 90 درصد حقوق پایوران باشد اما ماده 50 به صراحت میگوید که تحقق این امر منوط به تأمین بار مالی است؛ همین ماده است که باعث شده حقوق سربازان افزایش پیدا نکند چرا که دیگر اجباری برای افزایش حقوق سربازان وجود ندارد چون منبعی برای افزایش حقوق سربازان در قانون تعیین نشده است.
موهای سرش سفید شده. میگوید اینقدر فکرو خیال کرده ام که موهایم سفید شده. اینقدر سرباز کم شده که باید با مدرک لیسانس در برجک پست بدهی؛ قبلترها سربازها برای خودشان ردهبندی داشتند اما الان همه میخواهند درس بخوانند تا به سربازی نیایند.همه تحصیلکرده هستند. دیگر سرباز صفر خیلی کم شده. بنابر این تحصیلکردهها باید همه کار را انجام دهند. آنهایی هم که پشتشان گرم است سربازی نمیآیند و به پشتوانه اعتبار و پولشان سربازی را دور میزنند یا اگر درصدی هم بیایند با پارتی جایی می افتند که هتل در برابرش هیچ هست.
کمپین تشکیل دادهاند.هشتک زدهاند برای افزایش حقوق سربازان.میگویند:" سرباز یعنی مدافع وطن؛ سرباز یعنی تحمل دوری از خانواده؛ سرباز یعنی صلابت و اقتدار و ستون اصلی امنیت کشور. سرباز هم حقوقی دارد میدانید؟! طبق قوانین حقوق سربازان باید بین 60 تا 90 درصد کادر هم درجه خود باشد ولی در واقعیت تنها 13 درصد حقوق کادر است و این باعث مشکل برای سربازان در کنار هزینههای تحمیل شده به واسطه خدمت است و باعث شده تا سربازان از خانوادههایشان هزینه کمکی دریافت کنند".
امضاء جمع کردهاند و درخواستشان را درگروهها گذاشتهاند تا شاید کسی بیاید و از افزایش حقوق سربازان بگوید و حمایتی کند.
در «فارسمن» تا کنون 5 هزار و خردهای امضاء جمع کردهاند.امید دارند به 10 هزار برسد و در مجلس عنوان شود.
رضا یکی از اعضای این کمپین است.کارشناسی ارشد دارد. امریه دستگاه دولتی است؛ میگوید: ماهانه 290 هزار تومان میگیرم که خرج رفت و آمدم هم نمیشود.
گلهمند است.ادامه می دهد:کار من با کارمندی که ماهی 4 میلیون و 800 هزار تومان حقوقش است یکی است.من هم همان کار را میکنم. تازه اجازه اعتراض هم ندارم. شاید آن کارمند مرخصی بگیرد،دیر بیاید، زود برود اما برای من این چیزها متصور نیستِ از صبح میآیم سر کار، پشت میز مینشینم، ارباب رجوع دارم،مشاوره میدهم.آنقدر سرم شلوغ است که فکرش را نمیکنید.بعد 290 هزار تومان حقوق میگیرم.
با ناراحتی می گوید: هیچکس فکر نمیکند که سرباز هم آدم است،خسته میشود، دلش میگیرد، بیمار میشود، نیاز به تفریح دارد، نیاز به ورزش... انگار سرباز آدم آهنی است که باید فقط حرفشنوی داشته باشد و سرش را پایین بیندازد و بیاید و برود. نه اعتراضی کند، نه تقاضایی داشته باشد و نه نیازی.
هنوز حرفمان تمام نشده که ارباب رجوع جدید میآید.پرونده را با تحکم جلوی رضا روی میز میزند و میگوید: رئیست گفت تو باید این کار را انجام دهی.
رضا آب دهانش را قورت میدهد. پرونده را باز میکند و نگاه میکند و به ارباب رجوعِ بیحوصله میگوید:آقای عزیز این صفحه مرتبط با من بود که انجام داده و امضاء کردم. نگاه کنید اینجا را میگویم. قسمت بعدی مربوط به کارشناسی است که آن روبرو میزش هست. امروز هم نیامده...
مهدی میگوید: افزایش حقوق 21 درصدی کارگران و 15 درصدی بازنشستهها خیلی کم است اما هیچکس به سربازها فکر نمی کند.
حقوق سرباز مجرد به طور متوسط 220 و متأهلان 350 تومان است؛البتهها بسته به مدرک تحصیلی و محل خدمت دارد.
هیچکس از سربازان حرفی نمیزند.کسی نمیگوید چرا تعداد مشمولان غایب زیاد شده است؟ هیچکس نمیآید آسیبشناسی کند که چرا تعدادی از جوانان به سربازی نمیروند؟
درست است که خیلیها به سربازی میآیند; عمده دلیلش هم این است که می خواهند ادامه تحصیل یا تشکیل خانواده داده یا اصلا سر کار بروند چرا که اگر خدمت نکنند محرومیتها را چطور بگذرانند؟ همه که پشتشان به بابای پولدار و سیاستمدار خوش نیست. همه که پارتیشان کلفت نیست که در فلان مجموعه یا نهاد امریه شوند. یکسریها هم مثل ما با مدرک فوقلیسانس باید بیفتیم کنار مرز، البته مرز بد نیست ها.حالا میفهمم.خدمت در مرز مردانگی میخواهد. باید مرد باشی که بتوانی ساعتها روی دکل در نقطه صفر مرزی پست بدهی.
سجاد متأهل است. میگوید: پدر و مادر همسرم کمکمان میکنند. هر شب به بهانهای شام در خانه آنها هستیم.موقع برگشت هم غذا برای ناهارمان میدهند. تازه کیفمان را پر میکنند از تنقلات، میوه و بقیه خرده ریزها.
خدا پدر و مادرشان را بیامرزد.مدام زیر گوش دخترشان میخوانند که ناسازگاری نکند. که با حقوق بخور و نمیر من کنار بیاید تا این چند وقت هم تمام شود. اما باور کنید که سرم را نمیتوانم بالا بیاورم. اگر میهمانی یا تولد و جشن و مراسمی باشد که هدیه و کادویی نیاز باشد آن مراسم عزا میشود برای من. نمیتوانم به چشمان زنم نگاه کنم.
خسته شدهام و بیحوصله. مدام غر میزنم بهانه میگیرم، بدون دلیل به این و آن گیر میدهم... مشکل خودم هستم میدانم اما چه باید کنم.
هنوز حرف داریوش تمام نشده بغل دستی اش می گوید ول کن این حرفها را,خدا را شکر کن که زود می روی خانه و غذای پادگان را نمی خوری.
بعد هم رو بمن می گوید: خانم کیفیت غذاها اینقدر بد است که مجبور میشویم برای خوردن چیزی از بیرون بخریم. اما مگر سرباز چقدر میگیرد که با 200 هزار تومان هم به فکر رفت و آمد باشد و هم غذا و تنقلات و هم لباس و کفش.خداییش ظلم میکنند به من و امثال من. باور کنید از اکثر بچه ها در پادگان پول گرفتهام از 2 هزار تومان گرفته تا بالا. تازه من قانع ترین هستم با یک تخم مرغ خودم را سیر می کنم اما واقعا این انصاف نیست ما هم خانواده داریم، پدر داریم،مادر داریم، روز مادر، روز پدر، روز تولد خواهر و برادر... آبرویی برایمان نمانده. الان که فکرش را میکنم اگر آن روز برسد و من زنده باشم یعنی سربازیام تمام شود تا چند سال باید قرضها را بدهم.
حقوق کم سربازان قصه امروز و دیروز نیست. روایت ساعتها و روزها است که میآید و میرود. اگر چه هر سال 15 درصد به صورت مضربی به حقوق آنها اضافه میشود اما این حقوق کجا و حقوق بقیه کجا.
داود میگوید: خط فقر را 9 میلیون تومان تعریف کردهاند اما یکی نیست بگوید سرباز با حقوق 200 هزار تومانی در کجای این خط فقر قرار گرفته. حتی در سر سوزن پونز هم جای نداریم. چرا یکی رسیدگی نمیکند؛ چرا کسی ما را نمیبیند؟ مگر آنها که برای حقوقها تصمیم می گیرند، خودشان بچه ندارند که به سربازی رفته باشد؟ آیا از قوم و خویششان تا بحال کسی به سربازی نرفته که مشکل سربازان را حتی یکبار گذری به گوششان رسیده باشد.
ستاد کل: مطالبه سربازان به حق است/ پیگیر حقوقِ شان هستیم
ناخدا یکم غلامرضا رحیمی پور رئیس اداره سرمایه انسانی سرباز ستاد کل نیروهای مسلح در گفتوگو با خبرنگار انتظامی خبرگزاری فارس در خصوص خواسته سربازان مبنی بر افزایش حقوق اظهار داشت: با توجه به تورم و شرایط اقتصادی ما هم معتقدیم که پولی که به سربازان داده می شود واقعاً ناچیز بوده و سربازان در مضیقه هستند; اگر چه تلاش کردیم با بومی کردن سربازی یا دادن هزینه سفر حداقل بتوانیم قدری از آن را جبران کنیم ولی میدانیم این موضوع قطعا کفاف نمی دهد.
وی از پیگیریهای ستاد کل مبنی بر افزایش حقوق سربازان از دولت خبر داد و گفت: ما موضوع افزایش حقوق سربازان را از دولت مطالبه کرده ایم; ولی متاسفانه این موضوع تحقق نیافت و بودجه اش تامین نشد.
ناخدا رحیمی پور تصریح کرد: طبق ماده ۴۹ باید حقوق سربازان ۶۰ تا ۹۰ درصد حقوق پایوران باشد یعنی در حدود یک و نیم میلیون تا یک میلیون و ۷۰۰ هزار تومان; اما چون منبعی برای تامین اعتبار آن مشخص نشد این امر تحقق یافت; اگرچه ستاد کل حتی پیشنهاد داد که افزایش حقوق به شکل پلکانی و سالیانه صورت گیرد اما متاسفانه پیگیری ها تا این لحظه پاسخی نداشت.
گزارش از: مریم عرب انصاری/ خبرگزاری فارس