سید ابوالفضل رضوی*
بیش از یک دهه است که تاریخ شفاهی در ایران مورد توجه علاقمندان قرار گرفته و صرف نظر از کاستیهایی که در حوزۀ روشی این عرصه از تاریخ شناسی وجود دارد؛
پژوهشگرانی خبره، پرکار و جسور در این حوزه پا به عرصه نهاده اند.گرچه برخی از این عزیزان دانش آموخته تاریخ نیستند و علی العموم تجربی و با عدم آموزش تخصص و آشنایی ضرور با مبانی نظری و روشی در این حوزه فعالیت می کنند، اما همان اندک خِبرگان و تاریخ آموختگانی که در پرتو علاقه شخصی و اِشراف به ضرورت روشمندی، در این حوزه رشد کرده اند، جایگاه تاریخ شفاهی را تثبیت کرده و ضرورت آن را بعنوان رهیافتی تکمیلی در مطالعات تاریخپژوهانه به اثبات رسانیده اند.
بدون تردید، تاریخ شفاهی، رویکردی است که کارکرد آن در مطالعات تاریخ شناسانۀ موضوعات مرتبط به زمان حال، موضوعیت دارد. کارکرد مذکور به دو صورت مصداق پیدا می کند: 1- تکمیل وجه مغفول و نقاط کور موضوعات مورد مطالعهای که اسناد و کتب تاریخی داده هایی را درباره آنها ارائه نمیدهند. در این جهت متخصصان این حوزه (به شرط اِشراف بر جوانب مختلف موضوع و شناخت نقاط کور و وجوه مغفول)با بررسی و شناخت لازم، سراغ مداخلان و یا شاهدان که در قید حیاتند می روند و با بهره گیری از تجارب خویش، استفاده از رویکرد روشمند، رصد کردن شرایط، جلب اعتماد آنها ومتقاعد نمودن ایشان به هر صورت ممکن؛ از رهگذر مصاحبهای فعال و کنشمند، داده هایی را به دست می آورند. طبیعی است که داده های حاصله در این مرحله، در حکم دیتاهایی(data) هستند که تا تبدیل شدن به فکت(fact) نیازمند نقد وچالش فراوانند. داده های مذکور که از همان آغاز در ارتباط با وجوه مغفولِموضوع مطالعاتی جمع آوری شده اند، می بایست با سایر وجوه آشکار(آشکارتر) موضوع که با مطالعه اسناد و کتب حاصل شده اند همخوانی پیدا کنند و در تناظر و توازن با آنها مورد قبول واقع شوند.
این فرایند نقد و همخوانی یا توسط خود محقق معاصری که موضوعی را مطالعه کرده و بر وجوه مغفول آن اِشراف دارد و در پرتو آشنایی با تاریخ شفاهی به سراغ مداخلان(agents) مورد نظر رفته، صورت میگیرد یا به واسطه محققی شفاهیکارانجام پذیرفته، که به هر علتی این وجوه مغفول را به مطالعه گرفته، داده هایی جمعآوری نموده، آنها را جرح و تعدیل کرده، نظم بخشیده و شاید در قالب کتاب یا مجموعه ای منتشر نموده تا محققین نیازمند از آن استفاده کنند.
محقق علاقمند به عرصه تاریخ شفاهی، نه به انگیزه پر کردن خلاء های اطلاعاتی موضوع یا موضوعاتی مشخص و به اصطلاح تکمیل اطلاعات اسناد و کتب درباره یک موضوع، بلکه بعنوان محققی آگاه به شرایط زمانه، علاقمند به مسائل و موضوعات عصری، احساس نیاز و یا دغدغهای که ذهن او را به خود معطوف کرده است و با این انگیزه که رخدادهای زمانه را فارغِ از رویکردهای ژورنالیستی و جنجال های تابعه «رخدادگویی» کند، به سراغ تاریخ عصر خویش و به اصطلاح تاریخ اکنون می رود.
محقق فرضی ما، ممکن است حسب ملاحظات شخصی و گفتمانی، سراغ هر موضوعی با ماهیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و به سیاق روزهای اخیر، بهداشت و سلامت برود(و به شرط برخورداری از صلاحیت روشی- معرفتی، درک ضرورت های عصری و اِشراف لازم بر جوانب مختلف موضوع مورد مطالعه) داده هایی مفید و کارآمد را استخراج، استنباط و استحصال نماید. بدیهی است که داده های جمع آوری شده مذکور چه با طرحی پیشینی و چه پسینی می تواند در قالب نوشتاری نظام مند(چه مقاله، چه کتاب) و چه بسا صوت و تصویر عرضه شود تا دیگر محققان زمانه را بکار آید. در عین حال منافاتی نیز نخواهد داشت که محقق فرضی مذکور، مسأله و دغدغه ای کلان را از دل رخدادگویی های حاصلۀ خود شناسایی کند و داده های حصولی خود را در خدمت تبیین و تفسیر آن بکارگیرد.
اگر دو کارکرد فوق الذکر را بعنوان هدف اصلی در مطالعات معاصر پژوهی با کارآمدی تاریخ شفاهی در نظر بگیریم، بدیهی است که بسیاری از آنچه که در ایران دهه های اخیر انجام شده و بیشتر ذیل عناوین خاطرهگویی و خاطرهنویسی می گنجد(علیرغم اهمیتی که از حیث ارائه مواد خام و داده های مقرون به صحت نسبی دارند) کمتر در شمول کارکردهای دوگانه فوق قرار می گیرند و سخت جای اصلاح و بازنگری دارند.
و اما در خصوص نسبت تاریخ شفاهی و بیماری« کووید19»(covid19) که به طور قطع پرداختن بدان از حیث کارکرد ثانوی تاریخ شفاهی موضوعیت دارد؛ چنان که با کمال مسرت در سایت تاریخ شفاهی ایران نمونه هایی از جمع آوری اطلاعات با این رویکرد ملاحظه نمودم و بر جرأت و جسارت، علاقمندی و دغدغه این دوستان غبطه خوردم و در عین شواهد مثال عینی و نقیض برخی سخنان که چرا اهل تاریخ به سراغ مطالعه کرونا (بعنوان یک مسأله مبتلابه و دغدغه اکنونی) نمیروند و تنها ادعای پرداختن بدان را دارند، پیدا کردم؛ بیماری پاندمیک جاری می تواند از وجوه مختلف، موضوع مطالعۀ تاریخ شناسی قرار گیرد و تجارب نابی را در اختیار تاریخپژوهان قرار دهد. مطالعۀ وجوه مختلف کرونا با رهیافت تاریخ شفاهی، هنگامی که (در حد امکان) از سر دغدغه باشد و به دور از ملاحظات رسمی و جهت گیری های حزبی و جناحی انجام پذیرد، برداشت و تلقی نوشتاری کارآمدی را ارائه می دهد که حاصل تناظر و تقارب با تاریخ زنده است و لذا (با این قید که میان مورخ و تاریخ شناس قائل به تفاوتی ظریف باشیم)کارکردی مورخانه قلمداد می شود. کارکرد مورخانهای که هم با تاریخ اکنون ملازمت و مطابقت دارد، هم امکان روایت تجربۀ زیسته معاصر را در پرتو نگرشهای متکثرِگفتمانی فراهم می آورد و هم زمینه های پویش مورخانه را در فضای کنشمند جامعه، با حفظ فاصله از حریم های رسمیِ در دستور کار، هموار می کند.
مطلب آخر اینکه نمونههایی از تجربههای دیداری و شنیداری برخی علاقمندان به تاریخ شفاهی، بنده را به قلمی کردن این نوشته تشویق کرد. محققان مذکور با جسارت کافی و پرسه زدن های شبانهروزی در بیمارستان های مختلف تهران و شهرستان ها (عملی که با ریسک پذیرش بیماری و در شرایط فعلی با بیمهری و چه بسا خشونت میزبانان همراه است) داده های قابل اعتنایی را از وضع موجود بیماری، امکانات، کاستی ها، نقطه قوت ها، سلوک کادر درمانی با بیماران، نوع نگاه و تلقی بیماران و همراهان آنها به بیماری و وضع موجود جامعه و مسائلی از این قبیل، جمع آوری کرده اند که بسیار قابل تأمل است. همانند پزشکان، پرستاران و دیگر عزیزان کادر درمانی که در شرایط فعلی نقش طلایه داران صحنه مقابله با ویروس خطرناک کرونا را بر عهده گرفته و در حکم فرماندهانی جان برکف، مایه امید و قوت قلب آحاد جامعه بشمار می روند، کارکرد مورخانهمحققان تاریخ شفاهی (با هر میزان کیفیتی) نیز از حیث پرداختن به تاریخ اکنون و ارائه تجربهای دست اول نوعی جلو داری قلمداد می شود و لذا موجب مسرت و شایسته تقدیر است.
منبع : نواندیش
*دانشیار تاریخ دانشگاه خوارزمی