این عارضه برای اولین بار نیست که در سینما و تلویزیون به تصویر کشیده میشود. هم نسخه خارجی دارد و هم نسخه ایرانی.
دکتر استرنجلاو
فیلم خارجی آن اثر کارگردان معروف استنلی کوبریک است به اسم دکتر استرنجلاو یا: چگونه یادگرفتم دست از هراس بردارم و به بمب عشق بورزم (بهطور خلاصه دکتر استرنجلاو) که در سال 1964 ساخته شده است.
این اثر یک کمدی سیاه پیرامون جنگ سرد و تهدید هستهای است. این فیلم در ۴ رشته نامزد جایزهٔ اسکار شامل بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر مرد برای پیتر سلرز و بهترین فیلمنامه اقتباسی و همچنین نامزد دریافت جایزه بهترین کارگردان از سوی انجمن کارگردانان آمریکا شد که موفق به دریافت هیچکدام نشد اما در بفتا برندهٔ دو جایزهٔ بهترین فیلم و بهترین کارگردانی شد. پیتر سلرز در این فیلم در سه نقش بازی میکند.
جک ریپر ژنرال روانپریش ارتش و رئیس یک پایگاه هوایی در آمریکاست که در اقدامی خودسرانه، تهاجمی هستهای علیه شوروی به راه میاندازد و رئیسجمهور و سیاستمداران آمریکا پس از آگاهی از این عمل با تجمع در اتاق فرماندهی جنگ ایالات متحده به دنبال راهی برای توقف این حملات میگردند.
مجسمه
نمونه ایرانی آن فیلم سینمایی «مجسمه» بهکارگردانی ابراهیم وحیدزاده در سال 1371 تولید شده است و امین تارخ بازیگر نقش اصلی آن است.
مجسمه سه دوره از زندگی مردی بنام بهرام شیرازی را به تصویر می کشد. جوانی، میانسالی و پیری در دوره اول بهرام هنرجوی هنرستان موسیقی است و همزمان در شهرداری تهران کار می کند. در دوره دوم مدرس دانشگاه تهران است و موسیقی، تدریس می کند. و در دوران پیری استاد ممتاز دانشگاه شده و بعنوان موزیک شناس و آهنگساز، شهرتی جهانی یافته است.
داستان از آنجا آغاز می شود که یکروز صبح، بهرام وقتی ازخواب بیدار می شود. در می یابد که دست راستش (نمایشگر بخش خوب وجود اوست) دیگر بفرمان او نیست و می خواهد برای خودش مستقلاً عمل کند. و این حادثه سرآغاز حوادث بعدی فیلم می شود.
مجسمه در زمان خودش مورد استقبال مخاطبان و منتقدان قرار گرفت و بارها از تلویزیون پخش شد.