صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۶۹۶۹۸۷
تعداد نظرات: ۱۲ نظر
تاریخ انتشار: ۱۷:۴۱ - ۱۴ آبان ۱۳۹۸ - 05 November 2019
گفتاری از استاد مصطفی ملکیان

اگر خدا نباشد همه‌چیز مجاز است؟!

انسانی که بدون در نظر گرفتن بهشت و جهنم و وجود داشتن خدا، اخلاقی زندگی می‌کند از کسانی که برای بهشت و جهنم اخلاق را رعایت می‌کنند (تاجران و بردگان) شریف‌تر است.

  مصطفی ملکیان*

 در این مجال قصد دارم به تفهیم و تشریح جمله معروف داستایوفسکی «اگر خدا نباشد همه‌چیز مجاز است» بپردازم.
در یک سطح می‌توان با این جمله این‌گونه روبه‌رو شد که حضور خدا برای افراد مذهبی افاده معنا می‌کند و بنابراین یک فرد مذهبی اگر از مذهب فاصله بگیرد دچار بحران معنا می‌شود و بنیان اخلاق برای او فرو می‌ریزد و در نتیجه اگر خدا نباشد همه‌چیز از نظر آن‌ها مجاز است.

درحالی‌که این فهم اشتباه است و باید توجه نمود که آنچه برای افراد مذهبی اهمیت دارد و بنیان اخلاق برای آن‌ها محسوب می‌شود وجود یا عدم وجود خدا نیست و آن‌ها بیم حضور خدا را ندارند؛ بلکه وجود بهشت و جهنم است که سبب می‌شود به اخلاقیات اهمیت دهند و اگر خداوند اعلام کند که دیگر بهشت و جهنم وجود ندارد که افراد مذهبی در صورت اخلاقی زیستن به بهشت بروند و با بی‌اخلاقی وارد جهنم شوند دیگر افراد مذهبی اخلاق را رعایت نمی‌کنند و بنیان اخلاق برای آن‌ها فرو می‌ریزد زیرا آن‌ها به جهت خوف از جهنم و امید به بهشت اخلاقیات را رعایت می‌کنند و به اخلاق اهمیت می‌دهند.

در واقع حرف دل افراد مذهبی این است که اگر بهشت و جهنم نباشد همه‌چیز مجاز است و اگر چنین اتفاقی بیافتد و خداوند بهشت و جهنم را نابود کند علیرغم این‌که خدا وجود دارد پایبند اخلاق نخواهند بود؛ زیرا آنچه برای افراد مذهبی مطرح است بیم از جهنم و امید به بهشت است.

باید توجه کرد که داستایوفسکی این جمله را در معنای عمیق‌تر بیان می‌کند؛ سطح عمیق‌تر که می‌توان با این جمله روبه‌رو شد شامل انسان‌هایی است که خدا را فارغ از بهشت و جهنم پرستش می‌کنند و حتی اگر بهشت و جهنم وجود نداشته باشد باز هم خداوند را اطاعت می‌کنند؛ مانند علی بن ابیطالب (ع) که در مناجات با خدا می‌گوید : ربّى صبرتُ على عذابك فكيف اصبر على فِراقك؛ من اگر بر آتش جهنم تو صبر کنم چگونه بر فراق تو صبر خواهم کرد؟
افراد مذهبی باید توجه کنند که علی بن ابیطالب خدا را شایسته ستایش می‌بیند و به همین دلیل او را بدون در نظر گرفتن بهشت و جهنم عبادت می‌کند.

مانند زمانی ‌که یک گل زیبا را می‌بینیم و زیبایی و عطر آن را تحسین می‌کنیم، فارغ از این‌که ستایش گل ما را نه به بهشت می‌برد و نه از جهنم دور می‌کند.

علی بن ابیطالب معتقد است خدا را باید مانند این گل ستود، بدون در نظر گرفتن بهشت و جهنم. ایشان بیان می‌کنند که گروهی خدا را به خاطر میل به بهشت عبادت می‌کنند که عبادت تاجران است و گروهی به خاطر ترس از جهنم که عبادت بردگان است و آزادگان هستند که خدا را به خاطر خودش عبادت می‌کنند. [ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْک عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْک عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکراً فَتِلْک عِبَادَةُ الْأَحْرَار] اگر از این منظر بنگریم ممکن است علی بن ابیطالب (ع) بگوید اگر خدا نباشد همه‌چیز مجاز است.

اگر از این دو سطح عبور کنیم در واقع باید اشاره‌کنم که من با داستایوفسکی موافق نیستم که اگر خدا نباشد همه‌چیز مجاز است. فرودست‌ ها می‌گویند اگر بهشت و جهنم نباشد همه‌چیز مجاز است و کسانی که عمیق‌تر هستند می‌گویند اگر خدا نباشد همه‌چیز مجاز است و من می‌گویم اگر خدا هم نباشد همه‌چیز مجاز نیست؛ زیرا حتی اگر خدا نباشد انسان برای اینکه به انسانیت خود وفادار باشد و سر در منجلاب حیوانیت نکند و همان‌گونه که پاسدار جسم و ظاهر خود است پاسدار روح خود نیز باشد باید کارهایی انجام دهد لذا اگر خدا و بهشت و جهنم هم نباشد همه‌چیز برای او مجاز نیست.

در واقع به نظر من انسانی که بدون در نظر گرفتن بهشت و جهنم و وجود داشتن خدا، اخلاقی زندگی می‌کند از کسانی که برای بهشت و جهنم اخلاق را رعایت می‌کنند (تاجران و بردگان) شریف‌تر است؛ زیرا این افراد بیم جهنم و امیدی به بهشت ندارد و هم‌چنین او از کسانی که فارغ از بهشت و جهنم در جهت لقاءالله، اخلاقی زندگی می‌کنند نیز شریف‌تر است؛ زیرا کسانی که در جهت لقاءالله اخلاقی زندگی می‌کنند باز هم به همان هدایت و حراست الهی امید دارند.

اما کسی که نه برای بهشت و جهنم و نه برای خدا اخلاقی زندگی می‌کند این فرد بیم و امیدی به چیزی ندارد و نه در پی رهایی از جهنم است و نه در پی بهشت یا لقاءالله؛ او اخلاق را از این جهت رعایت می‌کند که انسان را شریف‌تر از آن می‌داند که خود را به بی‌اخلاقی بیالاید.  هرچند کسانی که صرفاً برای خود خدا او را پرستش می‌کنند در سطحی بالاتر از تاجران و بردگان قرار می‌گیرند.

_______________________________________________
 منبع: گفتگوی شفاهی، مهر98 / کانال استاد مصطفی ملکیان
* مصطفی ملکیان (زادهٔ ۱۳۳۵) فیلسوف و روشنفکر ایرانی است. بخش عمدهٔ پژوهش‌های او در حوزهٔ اخلاق، دین، فلسفهٔ دین، اگزیستانسیالیسم، روان‌شناسی، علوم انسانی، روش تحقیق و روشنفکری است. نظریه عقلانیت و معنویت پروژهٔ مهم اوست

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۱۲
در انتظار بررسی: ۷۶
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۰۱:۳۴ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۶
خدا همیشه موجود دارد و کسی که او را احساس نمیکند خودش وجود ندارد
ناشناس
۱۰:۳۱ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۵
این مقاله عالی بود.
گفتار
۰۷:۵۰ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۵
این گفته تفلیدی از داستایفسکی در کتاب جنایت مکافات
ناشناس
۲۳:۱۴ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۴
جالب بود
ناشناس
۲۲:۵۵ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۴
یک انسان آزاده حتی اگر خدا هم نداشته باشد، هیچوقت به دیگران و علت عقایدشون توهین نمیکنه ...
ناشناس
۲۱:۴۳ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۴
بله زندگی با خدا زیباتر است به شرطی که انسان‌ها نظرات و منویات خود را از زبان خدا بیان نکنند و به او نسبت ندهند!
علی
۱۹:۱۶ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۴
دوست گرامی
خیلی وقتها فکر میکنم که جمله داستایوفسکی یکی از فلسفی ترین و عرفانی ترین جمله های ذکر شده در اثبات وجود خداست. به این نحو که اکثریت قاطع بشر به وجود خدا اعتقاد مطلق دارند ( فارغ از نوع خدای قابل قبول برای هر دین و گروهی) و لذا داستایوفسکی به این طریق میگوید به لحاظ فلسفی اکثریت مطلق بشریت همیشه به وجود خدا اعتقاد مطلق داشته اند و عرفانی از این باب که با وجود خدا پس اخلاق باید آنگونه که مناسب است رعایت بشود.
امیر
۱۸:۲۶ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۴
اگر خدا نباشد چه کسی انسانیت را تعریف میکند به عدد انسان ها تعریف از انسان داریم به علاوه چه ضمانتی برای انسان بودن هست؟ انسانیت انسان به خداوندی خدا گره خورده است.
پاسخ ها
مهری
| |
۱۹:۳۵ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۴
کسی در این مقاله خدا را نفی نکرده، لطفا یک بار دیگر مقاله را بخوانید.
حسین
| |
۱۹:۳۹ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۴
موضوع این بحث نه وجود یا عدم وجود خدا بلکه بحث گستره اخلاق انسانی بود.
رضا
۱۸:۱۶ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۴
با درود. ضمن احترام به نظر نویسنده محترم که اعتقاد دارند حتی اگر خدا نباشد همه چیز مجاز نیست و انسان به تبعیت از روح انسانی و خاصیت انسانیت خود میبایست حد و مرزهای اخلاقی را رعایت کند، بنده با نظر شما موافق نیستم. گمان میکنم جمله ای که داستایوفسکی گفته، بیش از آنکه یک گزاره اخلاقی باشد، یک گزاره عرفانی و فلسفی است. به این معنا که اگر خدایی در عالم نباشد، به سبب روابط علی و معلولی جهان، بسیاری از مفاهیم مقدسی که ما میشناسیم، مانند انسانیت، اخلاق و حتی روح، خالی از محتوا خواهند شد. چنانکه در روایات ما هم ذکر شده که خداوند از روح خود در کالبد انسان دمیده است. لذا چنانچه خدایی در جهان نباشد، انسانیت ما و منشا فضایل ما نسبت به دیگر موجودات عالم از میان خواهد رفت و حد و مرز اخلاقی و انسانی باقی نخواهد ماند.
ناشناس
۱۷:۵۵ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۴
احسنت عالی بود
تعداد کاراکترهای مجاز:1200