رمان "لبه تاریکی" نوشته ی طیبه نجیب اثری با نثری ساده و کلاسیک همراه با واژگانی که یاداور ادبیات روستایی اواخر دهه چهل ایران است.
به گزارش عصرایران، امیر حیدری نوشت: این رمان با نگاهی انتقادی اجتماعی به واکاوی جامعه ای توده ای و عقب افتاده می پردازد. جامعه ای ایديولوژیک و واپس گرا که در معنای ژیژکی آن به مثابه ی یک آگاهی کاذبِ پذیرفته شده توسط افراد این گروه که هرگز مورد بازنگری قرار نمی گیرد اتفاق می افتد. و چند مفهوم -که انسان خاورمیانه ای ارتباط و چسبندگی زیادی با این مفاهیم پیدا میکند- بدین شرح است:
ناهید دختر نوذر عاشق پسری از آبادی پایین می شود با این که میداند این امر خلاف قوانین روستای خودشان است. ناهید طی این مسیر از او باردار می شود و پیرده به عنوان شَمَن روستا و به رسم دیرین دستور میدهد که او را به گرگ رود بسپارند تا اگر زنده ماند بی گناهی اش ثابت گردد و اگر ازبین رفت به عدالت از بین رفته.
شخصیت ناهید در این مقال از دو جهت قابل بررسی است. یکی نگاه جنسیت گرایانه و سایه نگاه مردسالارانه ای که تنها او را مجازات میکند و به ماندنی معشوقه ی او کاری ندارد که نگارنده این نگاه را فمینیست مابانه و با نشان سلطه جویی جنس مذکر و طاماتی از این قبیل به خود راه نداده بلکه ناشی از جهل نشان داده و در نگاه دوم با یک نگاه یونگی پی به این قضیه می بریم که ناهید به شکلی حوّاگونه تابوشکنی میکند و به توتم ها پشت پا می زند و آبستنی او نماد آگاهی اش و سرنوشت ش نشانه ای بر نتیجه یک آگاهی در جوامع عقب افتاده است.
در مرحله بعد که داماد و برادر ناهید به خانه پیرده می روند ایمان را هدف می گیرند؛ ایمانی ناشی از یک جهل متمرکز بر دهان پیرده که می تواند لزوم مجازات را انکار کند و ناهید را بی هیچ چون و چرا و تنها با یک استدلال نجات دهد اما قدرت به او اجازه عطوفت نمی دهد؛ همانطور که به مجازات درخت گردویی را از ریشه میزند تا درختان دیگر عبرت بگیرند و بدانند موجود بی ثمر را باید از ریشه خشکاند.
جهل به سان تمامی مفاهیم انتزاعی محتوی یک پیام نیست. جهل میتواند قهرمانِ یک فاجعه باشد یا گاهی بهترین بازیگر نقش مکمل؛ در جوامع امروز جهل به شکل پیشرفته ای خودخواسته هدایت شده است تا یک جهلی کلاسیک.
در این رمان شرارت، "بوته" زن برادر ناهید است که با جهل در می آمیزد و صدای کینه، خواهر و برادر کشی را تحت لوای جهل در آسمان به اهتزاز در می آورد.
دیگری نقش قدرت است. در قدیم و حتی اعصار ماقبل تاریخ افرادی به نام شَمَن بودند که وظیفه ی هدایت گله انسانی را به سمت سعادت بر عهده داشتند؛ امری که شاید با اسطوره ای به نام زيوس هم نزدیک باشد. پیرده -که امر به حیات و ممات اهل آبادی اش، از دید اهالی، امر مطاع است و کاملا تشکیلات یافته و از این قدرت استفاده مینماید- نماد شمن هایی است که امروزه نیز به شکلی گسترده با عناوین جدید و جعلی در خدمت به بشریت بر همه چیز می تازند و همیشه دست بوس دارند.