صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۶۸۹۲۹۵
تعداد نظرات: ۳۷ نظر
تاریخ انتشار: ۱۳:۳۷ - ۲۶ شهريور ۱۳۹۸ - 17 September 2019

درسی که از مهاجرت «علیرضا فغانی» می‌‌توان آموخت

مهاجرت یک انتخاب است. یک حق. بعضی‌ها می‌گویند درست است که «آسمان» در همه جای جهان یک رنگ است اما «زمین»اش فرق دارد.

عصرایران؛ احسان محمدی- «همه رفتنی هستند». این جمله را معمولاً در آن عبرت گرفتن‌های چند دقیقه‌ای در مراسم تدفین به هم می‌گوییم. وقتی می‌خواهیم یکجوری‌هایی به خودمان دل‌گرمی بدهیم که این سرنوشت محتوم است و عین عدل خداوند. اما این روزها دیگر موج مهاجرت دست کم در میان نخبگان انکار‌شدنی نیست. موضوعی که قبلاً تلاش می‌شد آن را خیلی جدی نگیرند حالا دیگر زیر هیچ فرشی پنهان‌شدنی نیست.

شب گذشته در برنامه فوتبال برتر، گفتگویی از علیرضا فغانی داور بین‌المللی فوتبال ایران پخش شد که در آن مثل همیشه خونسرد حرف می‌زد و بی‌هیچ ابایی از رفتن گفت. از مهاجرت. و خلاصه حرف هایش این بود که برای «زندگی بهتر»، «آرامش بیشتر» و «آسودگی و رفاه بیشتر» خودم و خانواده‌ام می‌روم.

دهه هفتاد مستندی از تلویزیون پخش می‌شد در مورد کسانی که مهاجرت کرده‌اند و نگون بخت شده‌اند. روایت اصلی این بود که آن‌ور آب خبری نیست، بروید از درد غربت می‌میرید و سراب است و گول زرق و برقش را نخورید.

اما حالا دیگر مردم می‌دانند که بسیاری از همان‌ها که آن مستند را ساختند یا دستور ساخت و پخشش را دادند، درست همان موقع داشتند بچه‌هایشان را می‌فرستادند آن‌ور آب و خودشان هم برای گرفتن اقامت آن‌وری تقلایی می‌کردند!

مهاجرت یک انتخاب است. یک حق. بعضی‌ها می‌گویند درست است که «آسمان» در همه جای جهان یک رنگ است اما «زمین»اش فرق دارد. آدم یک‌بار به دنیا می‌آید و یک‌بار فرصت زیستن دارد و باید برود جایی که احترام بیشتری می‌بیند و لذت و آرامش بیشتری هم نصیبش می‌شود. سعدی علیه‌الرحمه چند صدسال پیش فرمود:

سعدیا حُب وطن گرچه حدیثی‌ست صحیح   نتوان مُرد به سختی که من اینجا زادم

علیرضا فغانی هم حق دارد برود. وقتی برخی یواشکی می‌روند و زیر پرچم کشور دیگر سوگند وفاداری می‌خوانند و اقامت می‌گیرند، فغانی چرا نرود و نگیرد؟ اتفاقاً انسان صریح‌اللهجه ای است که خیلی از این اداها در نیاورده است.

وقتی مجری از او پرسید که فکر می‌کنی بروی دل مردم برایت تنگ می‌شود و چه می‌گویند؟ دو بار گفت:«می‌گویند به جهنم! در را هم پشت سرت ببند»! با همان صراحتی که خیلی اوقات به جاه‌طلبی و غرور ترجمه شده حرف زد و رفت استرالیا!

قصد موعظه ندارم. چندباری موقعیت‌های خوبِ رفتن داشتم و نرفتم. علیرغم همه لحظه‌های تلخی که بعد از آن تجربه کردم، پشیمان نیستم. کسانی البته هستند که دوست دارند آدم را «پشیمان کنند» اما «چراغم در همین خانه می‌سوزد». اما این رفتن‌ها را جدی بگیرید. این روزها هرکس می‌تواند می‌رود. بسیاری از آنها که نمی‌روند هم ماندن «انتخاب» ناگزیرشان است!

در همه جای جهان آدم‌ها در پی یافتن زندگی بهتر یا ماجراجویی تازه مهاجرت می‌کنند. از شهری به شهری، از کشوری به کشوری و از قاره‌ای به قاره‌ای. اما رفتن مغزها و سرمایه‌ها و استعدادها خسارت ملی است. اسمش می‌خواهد پناهندگی باشد یا مهاجرت فرق زیادی ندارد. کسی که برود چراغش را جای دیگری و برای کسان دیگری روشن می‌کند.

چندی قبل دکتر یزدانی از دوستان فرهیخته‌ام بعد از چندسال اقامت در ایتالیا به ایران برگشت. با او حرف می‌زدم که چطور این مسیر را برعکس طی کرده! گفت تصمیم شخصی است و قصد نسخه پیچیدن برای دیگران ندارد. اما خلاصه حرف‌هایش امیدوارم کرد که هنوز تنها نیستیم:

- من با دوستان خارج‌نشین یا کسانی که هوای رفتن دارند و می‌گویند اگر اوضاع در ایران خوب شود٬ برمی‌گردند موافق نیستم. یعنی در واقع٬ هر وقت این را می‌شنوم حس خواستگاری را پیدا می‌کنم که دختری بهش می‌گوید برو و هروقت وضعت خوب شد و پولدار شدی بیا سراغ من!

- خوب شدن اوضاع یک کشور مفهوم خیلی کلی‌ است که بر اساس آدم‌ها و خط‌کشی که در دست دارند٬ از کسی به کس دیگر می‌تواند متفاوت باشد. ضمن این‌که این خوب شدن یکهو از آسمان فرود نمی‌آید روی ملاج ما. فرایندی‌ست که به نظرم همه باید جزیی از آن باشیم. گیرم حالا شرایط جوری شده است که نمی‌گذارند یا نمی‌خواهند جزیی از آن شویم. ولی باز هم چاره‌اش رفتن و برنگشتن نیست.

- مشابه همان حرفی که اصغر فرهادی نمی‌دانم کجا درباره‌ی رفتن از ایران زده. گفته بود آدم بچه‌ی بیمار خود را در خانه رها نمی‌کند و برود٬ ولو این‌که بداند ماندنش هم دردی از او دوا نمی‌کند.

- فرمول «اگر ایران اوضاعش خوب شود٬ برمی‌گردم» نوعی عافیت‌طلبی دارد که یعنی من حاضر نیستم هزینه‌های این بهتر شدن اوضاع را بپردازم. یعنی آن‌ها که مانده‌اند٬ زحمت بکشند و اوضاع را بهتر کنند. حالا هر وقت بهتر شد٬ من هم برمی‌گردم.

کاش زیستن اینجا آسان تر بود و همه احساس می کردند می توانند شکوفا شوند آن وقت نه این همه «رفتن» ارزش بود نه انتخاب.

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۳۷
در انتظار بررسی: ۱۲۰
غیر قابل انتشار: ۴۳
ناشناس
۱۸:۱۲ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
زیبا بود
ناشناس
۱۸:۰۷ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
در اینکه انسان برای بهتر زیستن و یا امنیت بیشتر مهاجرت میکند شکی نیست و از اینکه وقتی اوضاع حداقل از نظر او بهتر شد برگردد نیز حرجی نیست اما اینکه برود انجا و ملعبه دست خارجیان قرار گیرد و هر روز بنحوی از او علیه موطن اصلی خود استفاده و شود و عملا به خوراک تبلیغاتی بیگانه تبدیل شود جای تاسف دارد کما اینکه دیده ایم و در آینده نیز خواهیم دید از این دست مهاجرین و مهاجرتها ،بنده امیدوارم در مورد جناب فغانی حداقل اینطور نباشد و ایشان با کمال آرامش و آسودگی بی هیچگونه دغدغه ای در موطن جدید خود به زندگی ادامه دهند گرچه مطمئنا دلشان برای وطن و هموطنانش تنگ خواهد شد گرچه گاهااو را ناسزا و دشنام گفته باشند ولی یقین بدانید بدل هیچ ندارند.
ناشناس
۱۷:۴۳ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
آقای محمدی حرفهاتون درسته ولی نگفتی چرا می روند و دلیل رفتن اکثر آنها کدام موارد است؟
جمشید
۱۷:۲۱ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
آسمان همه جا آبی است. اما مردمی که زیر این آسمان آبی زندگی می کنند، بعضی از بعضی دیگر باهوش تراند.
خويي
۱۶:۴۰ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
ما دهه هاست كه ديگر درس نميخوانيم
امید
۱۶:۲۲ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
رفتن به سرزمینی دیگر یا ماندن صرفا یک بخت است اما اگر استعداد و لیاقت نداشته باشی قادر نخواهی بود از این بخت بهره مند شوی.
ناشناس
۱۶:۰۷ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
واقعا دلنوشته بود - آدم بغض میکنه
ناشناس
۱۵:۵۵ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
احسنت به این تفسیر .
شهبازی
۱۵:۵۳ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
جناب محمدی عزیز، کاش به عده قلیلی از متعصبان که دارای بلند نظری نیستند بفرمایید به امام حسین ع قسم ما هم مملکت را دوست دارم، این آب و خاک را دوست داریم. لطفا ته تمام بی منطقی ها نگویید هر کسی خوشش نمی آید از این مملکت برود!!
ناشناس
۱۵:۵۳ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
مثل همیشه جالب و عالی
اشکان
۱۵:۴۸ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
اشتباه محاسباتی دارید
در این مملکت مردمی که از پایین خود را به بالا می کشند و نخبه می شوند محکوم به گوشه نشینی و عزلت هستند
ایران بهشت الیت سیاسی است
ناشناس
۱۵:۴۶ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
منم حق انتخاب داشتم میرفتم ....ولی ندارم ....
ایران زیبا
۱۵:۱۸ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
یه آدم عاقل میخواد تو چند سالی که زندست درست زندگی کنه فغانی هم یکی عین ما
ناشناس
۱۵:۱۱ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
اون جمله ای که آبی نوشتی هر کسی میرود چون امیدی به اصلاح ندارد
چون میبیند انگیزه ای برای اصلاح امور نیست
رامین
۱۵:۱۱ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
به قول حضرت حافظ
ره نبردیم به مقصود خود اندر شیراز
خرم آنروز که حافظ ره بغداد کند
ناشناس
۱۵:۰۵ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
چندتا جمله اخر اشكمو در آورد.
كاشكی كشورمون به این روز نمی افتاد ....
ناشناس
۱۵:۰۰ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
همه حرف ها رو قبول دارم به اضافه اینکه خوب شدن اوضاع هم دست خودمونه نه کس دیگه ای!
ناشناس
۱۴:۵۹ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
خوردن دانه در ایران وچلغوز آن در استرالیا
ناشناس
۱۴:۵۶ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
کاش زیستن اینجا آسان تر بود و همه احساس می کردند می توانند شکوفا شوند آن وقت نه این همه «رفتن» ارزش بود نه انتخاب.
ناشناس
۱۴:۴۸ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
رفتی نموندی بی وفا
انگار اثر نداشت دعا...
غصه نخور، فدای سرت
...
ناشناس
۱۴:۴۸ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
بسیار عالی نوشتید لذت بردم ار بازگو کردن واقعیات وصراحت لهجه شما
سربلند باشید
ناشناس
۱۴:۴۵ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
...کاش زیستن اینجا آسان تر بود و همه احساس می کردند می توانند شکوفا شوند ...
مهران
۱۴:۴۰ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
اینکه شخصی در خارج کشور زندگی کند و حتی تابعیت کشور دیگری را بگیرد به خودی خود یه انتخاب شخصی است و کسی حق توهین به آن شخص را ندارد اما در دو صورت نشون دهنده بی شرفی و بی غیرتی آن فرد هست یک پس از رفتن به کشورش و مردم کشورش توهین کند ثانیا مسئولی باشد که نون این کشور رو بخورد و از یه طرف سوگند وفاداری به این کشور رو خورده باشد اما به صورت مخفیانه برود تابعیت کشوری دیگر رو بگیرد و در آنجا نیز بر اساس مفاد پناهندگی سوگند وفاداری به آن کشور را نیز بخورد
هادی
۱۴:۳۸ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
من دانشجوی دکترا هستم در دانشگاه خواجه نصیر و ماندن را با افتخار انتخاب کرده ام در حالی که می توانستم و هنوز هم می توانم بروم.
ناشناس
۱۴:۳۲ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود
ناشناس
۱۴:۲۹ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
" آدم یک‌بار به دنیا می‌آید و یک‌بار فرصت زیستن دارد و باید برود جایی که احترام بیشتری می‌بیند و لذت و آرامش بیشتری هم نصیبش می‌شود"

" کاش زیستن اینجا آسان تر بود و همه احساس می کردند می توانند شکوفا شوند آن وقت نه این همه «رفتن» ارزش بود نه انتخاب."
امیر
۱۴:۱۱ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
چطور میشه رفت کانادا؟ البته بجز مسیر اختلاس
امید
۱۴:۰۵ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
سلام
ضمن قبول داشتن بسیاری از واقعیت ها و احترام به نظرات هر فردی، شاید این حرف ها برای خیلی ها کلیشه گرایی و یا آرمان های نخ نمایی باشه اما هنوز هم برای برخی دیگر دلگرم کننده ست.
ناشناس
۱۴:۰۴ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
به سلامت
م ی
۱۴:۰۳ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
با متن آبی کاملا موافقم. اما این نکته هم باید گفته شود که آن ور آب هم مدینه ی فاضله نیست. میشناسم کسانی را که اینجا پرستار بیمارستان بودند و آنجا شدند نظافتچی خانه های مردم، اینجا بازاری و کاسب مورد احترام بودند آنجا شدند یک کارگر ساده.... مثال ها از این دست زیاد است. جوانانی که در مملکت خودشان به شغلی کمتر از مدیریت یک شرکت راضی نبودند اما آنجا پیک موتوری شدند. کلا خیلیها توقعاتشان آنور آب کمتر میشود و درویشی زندگی میکنند. ایران که بودند با آژانس این ور اون ور میرفتن، اما آنجا با افتخار سوار مترو میشن. ایران که باشند خانه بزرگ میخواهند اما آنجا که برن تو جعبه کبریت زندگی میکنند. کلا بعضیها هم مرضی دارند که کلا میگن اونور آب بهتر است، تحت هر شرایطی. به هر حال رفتن آنور حق هر کسی (منهای مسئولین و فرزندانشان چون جایگاه حقوقی دارند) اما حالا که میخواهند بروند بهتر است اینقدر دم از وطن پرستی و ناچاری نزنند....
ناشناس
۱۴:۰۳ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
چه عکسسی انتخاب کردیم. من همون موقع که آقای فغانی اینطور تو روسیه عکس گرفت فهمیدم قصد رفتن داره. عکس قشنگ به متن می خوره و نگاه همکاراششش
مهمان
۱۴:۰۱ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
با همه چیز درآمیز و با هیچ چیز آمیخته مشو در انزوا پاک ماندن نه سخت است و نه با ارزش
ناشناس
۱۴:۰۱ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
فایده این حرفها چیه
ناشناس
۱۴:۰۰ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
اگر فوتبال و فدراسیونی در ایران نبود اگر تماشگران و مردم و ... نبودند آقای فغانی و امثال ایشان به این وضعیت می رسیدند که به راحتی مهاجرت کنند مردم و کشور تا جایی برای این عزیزان لازم است که به این شرایط مهاجرت برسند
خیلی ناشناس
۱۳:۵۹ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
آن شب
هیچ کس از ره نمی رسید
تا خبر آرد از آن رنگی که در کار شکفتن بود
ناشناس
۱۳:۵۷ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
چند روز قبل با یکی از اقوام بسیار نزدیک به چهار راه رسیدیم چراغ قرمز بود اما ساعت 6 صبح و خلوت بنده توقف کردم اما خانم دکتر فوق تخصص تجریش نشین که مفتخر به پسر عموی ایشان هستم و تمام مراحل پیشرفت را در ایران گذرانده فرمودند برو دیگه چرا وایستادی ؟ کدوم کارشون درسته که چراغ راهنماشون درست باشه؟ ایشان بسیار منتقد وضعیت ایرانند و قصد اقامت در امریکا را دارند و در اینده میروند و بنده انقلابی همچنان امیدوار به بزرگان انقلاب چون شهید بهشتی که گفته بود با شاه مخالفیم و با قانون که مخالف نیستیم و ساعت 12 شب پشت چراغ قرمز ایستاده بود بله جناب احسان محمدی داستان از این قرار است
شهروند
۱۳:۴۲ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۶
کاش زیستن اینجا آسان تر بود...

جانا سخن از زبان ما می گویی
تعداد کاراکترهای مجاز:1200