آدینه پیش البته آیین چهلمین سالگرد درگذشت در کانون توحید تهران برگزار شد. چهل سال گذشته بود و کسی انتظار نداشت برای مردی که روی دست چند میلیون نفر تشییع شد چند ده هزار نفر در این آیین شرکت کنند و همین که سالن خالی نماند نظر برگزار کنندگان تأمین شد.
چهلمین سالمرگ طالقانی با عاشورا مقارن شد و تقارن مناسبی هم بود. چه، طالقانی خود عاشورایی بود و پیام های امام حسین ع را در زندگی خود حمل می کرد. در نه گفتن و کرنش نکردن، در پاس داشت گوهر انسانی که آزادی و شرافت است، در مدارا با دوستان و در هر چه صفت انسانی است.
اما چرا پاس داشت نام طالقانی پس ازچهل سال مهم است و از برگزار کنندگان باید سپاس گزار بود و به مردمان نام و مرام سید محمود طالقانی را یادآور شد؟
چون رنج تبعید و زندان را در روزگاری که هم لباسان او همه این گونه نبودند به جان خرید؟ این هست اما تنها بدین سبب نه.
چون اهل صدق و صفا بود و هم مصدقی بود و هم نواب مخالف مصدق را در خانه پناه می داد، هم چریک مسلمان را حمایت می کرد و هم چریک چپ او را بیگانه نمی پنداشت؟ این هست اما تنها بدین سبب، نه.
چون پیشاپیش مهم ترین راه پیمایی انقلاب در عاشورای 57 به راه افتاد و آن را به همه پرسی نفی سلطنت، بدل کرد یا چون با بالاترین رأی در مجلس بررسی نهایی قانون اساسی انتخاب شد و برخی روندها را نپسندید و ترجیح داد به صورت نمادین بر زمین بنشیند؟ اینها هست اما تنها سبب و علت، نیستند.
چون مرگ او ناگهانی بود و برخی فرزندان طبیعی بودن را باور ندارند و بعضی بحث دیدار همان شب آخر با سفیر اتحاد شوروی یا اختلاف نظر در جلسه بعد از ظهر مجلس خبرگان را پیش می کشند در حالی که هیچ یک دلیل متقن و قابل استنادی هم ارایه نمی دهند و از شایعه و حدس و گمان فراتر نمی رود.
چون با مردم صمیمی بود و در مراسم تشییع پیکر او شعار می دادند: ای نایب پیغمبر ما جای تو خالی؟
نه که این دلیل نباشد اما تنها به این خاطر نه.
اگر اینها به تنهایی کافی نیست پس به کدام انگیزه نباید از نام و یاد طالقانی فرو کاهیم؟
به گمان من مهم ترین و ضروری ترین دلیل برای یادکرد طالقانی این است که نسل فعال آن دوران و آنان که آن زمان را درک نکرده اند بدانند که در میان قرائت های مختلف از آیین حکومت داری و دیانت و اقتصاد و سیاست، بدانیم کدام قرائت مورد نظر انقلاب 57 بوده است.
هیچ کس به اندازه طالقانی حاصل جمع همه نیروها و برآیند همه خواست ها نبوده است. به همین خاطر همه سیاه پوش مرگ او شدند.
اکثر قریب به اتفاق مردم هنوز امام خمینی را از نزدیک ندیده و نام بسیاری از مشهور شدگان بعد را هم نشنیده بودند اما طالقانی را تجسم و ترجمان آمال و آرمان های خود می دانستند.
ایدئولوگ انقلاب اسلامی البته استاد مطهری بود ولی کافی است جمعیت چند ده هزار نفری شرکت کننده در مراسم تشییع شهید مطهری را با انبوه چند میلیونی در تشییع جنازۀ طالقانی مقایسه کنید تا فاصله را دریابید.
اهمیت گرامی داشت نام طالقانی از این روست که می توان گفت او رهبر انقلاب نبود و به دام تعابیر ژورنالیستی «رهبر دوم انقلاب» هم نیفتاد اما نماد خوانش غالب خیزش 57 بود و ذره ای تردید در این گزاره نمی توان کرد.
اگر کسی بخواهد آرمان آزادی خواهی آن انقلاب را نادیده انگارد می توانیم طالقانی را مثال آوریم یا اگر دیگری بگوید انقلاب علیه سرمایه داری نبوده باز می توانیم از نگاه سوسیالیستی طالقانی بگوییم و به اندیشه های او ارجاع بدهیم که به لحاظ اقتصادی بر خلاف غالب روحانیون، گرایش چپ داشت.
دارم از روح انقلاب 57 می گویم نه این که بعدتر چه شد یا نشد یا اگر زنده بود چه تغییری در نظرات خود می داد یا نمی داد.
معلوم است که خیلی از مناسبت ها تغییر کرده و کافی است به یاد آوریم سخنران پیش از خطبه های نماز جمعه های او که بود؟ محمد مجتهد شبستری. هم او که با نظریه «هرمنوتیک» شناخته می شود. هرمنوتیک به معنی تفسیر بر اساس زمان و مکان.
اهمیت زنده نگاه داشتن نام طالقانی به خاطر قرائت دموکراتیک و مدارا جویانه است. نمی خواهم بگویم قرائت او درست بود یا آنچه امروز از زبان امثال آقای مصباح می شنویم.
می خواهم صریح و روشن بگویم قرائت طالقانی و زیست طالقانی و سخن طالقانی هژمونی غالب گفتمانی در سال های 57 و 58 بود.
تلویزیون ایران علاقه دارد انقلاب را از سال 60 شروع کند اما خوشبختانه کتاب عکس های خانم مریم زندی با عنوان حکومت 58 منتشر شده تا تنوع و تکثر آن دوران زیر تأثیر جنگی که 31 شهریور 59 صدام حسین و خشونتی که مجاهدین خلق از 30 خرداد 60 تحمیل کردند فراموش نشود.
طالقانی یک معیار است اما نه برای سنجش حق از باطل که آدم مطلق انگاری نبود و به خاطر دکتر مصدق به کاشانی و نواب ناسزا نمی گفت و سال ها زندان از او آدمی کینه جو نساخت و وساطت رییس زندان قصر دوران محبوس بودن خود را هم کرد و به معاونت شهربانی کل کشور نشاند.
طالقانی یک معیار است امانه برای آرای فقهی که مرجع تقلید نبود و رساله عملیه نداشت.
طالقانی یک معیار است.برای این که بدانیم چهل سال قبل مردم کدام مدل از مدل های مختلف را می پسندیدند و می ستودند؟
مهر او زن و مرد و پیر و جوان نمی شناخت. این قوم و آن قوم هم. به همین خاطر بود که در اولین عید نوروز قرار بود هم او و هم نخست وزیر در استادیوم آزادی سخنرانی کنند اما طالقانی از تهران رفته بود تا غائله ای را پایان دهد و در همان آغاز کار ایرانیان به جان هم نیفتد.
بازرگان اما منتظر طالقانی بود و وقتی جمعیت صلوات فرستاد نخست وزیر دولت موقت گفت: برای من کف بزنید. آقای طالقانی که آمد صلوات بفرستید و او البته نرسید.
قرائت ها واحد نیست اما انقلاب را با قرائت او باید شناساند و رهبر فقید هم با انتخاب به امامت جمعه و عضویت و ریاست شورای انقلاب بر این قرائت مُهر تایید زد.
کوتاه این که اهمیت گرامی داشت نام طالقانی به این است که قرائت های مختلف ولو از جانب دین سخن بگویند اما دیدگاه خود را به قرائت غالب از انقلاب اسلامی نسبت ندهند چرا که معیار در این باره طالقانی است.