متن گفت وگوی خبرنگار شفقنا با محسن رفیق دوست، اولین وزیر سپاه و رییس سابق بنیاد مستضعفان و جانبازان را در زمانی که ایشان به علت حضور در مراسم تودیع و معارفه فرمانده جدید سپاه با لباس نظامی در محل دفتر خود حاضر شده بود را می خوانید:
بسیاری بر این باورند که امام به عنوان معمار انقلاب اسلامی، در حوزه مذهبی به اجتهاد پویا و مصلحت، در حوزه سیاسی به همزیستی اسلامیت و جمهوریت و در حوزه جامعه مدنی به موضوعاتی نظیر حق تعیین نوع حکومت توسط مردم با فراندوم، قانون اسلامی و انتخابات، حضور اجتماعی و سیاسی زنان و ….حیاتی دوباره بخشیدند. دیدگاه شما در هر مورد چیست و چه استدلال ها و مصادیقی بر آن می شناسید؟
امام خمینی(ره) بعد از فوت آیت الله العظمی بروجردی زمان را برای شروع مبارزه علیه حکومت طاغوت مناسب دیدند و عده کمی آن زمان اطراف ایشان بودند، در یک جلسه خصوصی در سال ۴۱ می فرمایند که ما سه مرحله مبارزه در پیش داریم، مرحله اول اسلامی کردن ایران، مرحله دوم: اسلامی کردن کشورهای اسلامی و مرحله سوم: جهانی کردم اسلام.
امام خمینی(ره) از همان زمان مبارزه با طاغوت را شروع کرد و داستان هایی که اتفاق افتاد همه در راستای همان مبارزه امام خمینی(ره) با طاغوت بود که با دستگیری امام خمینی(ره)، قیام تاریخی ۱۵ خرداد و حوادثی که بر مردم ما گذشت موجب شد حرکت ساقط کردن حکومت طاغوت و برپا داشتن حکومت ولایت فقیه سرعت یابد، سال ۵۶ حرکت تندتر شد و بالاخره انقلاب اسلامی ایران در سال ۵۷ پیروز شد.
وقتی به حرکت امام خمینی(ره) نگاه می کنیم، می بینیم که انقلاب اسلامی ایران برخلاف همه کشورهای دنیا که انقلاب شده بود، حرکت کرد؛ بدین صورت که در همه کشورها سالهای سال گردانندگان انقلاب خود مملکت را اداره می کردند تا آرام آرام حکومت ثابتی درست کنند ولی امام خمینی(ره) به سرعت دست به کار شد، در وهله اول سیستم حکومت را به رأی مردم گذاشت که ۹۹ درصد جواب مثبت دادند، سپس مجلس قانون اساسی تشکیل داد و قانون اساسی را به رأی ملت گذاشت و کمتر از یک سال از پیروزی انقلاب ارکان حکومت تشکیل شده بود. یعنی رییس جمهور و مجلس انتخاب شد و قوه قضائیه تشکیل گردید و حکومت را حکومتی از جنس و رأی مردم قرار داد.
ایشان در بهشت زهرا با قاطعیت گفت که چون مردم من را قبول دارند لذا من حکومت و دولت تعیین می کنم، رییس جمهور و نمایندگان مجلس را مردم انتخاب کردند و قوه قضائیه براساس قانون اساسی توسط امام خمینی(ره) معین شد. بسیاری از وعده هایی که در گذشته در سخنرانی های خود داده بودند را برای مردم محقق کردند. یعنی در حالی که قبل از انقلاب در ایران به ظاهر نشان داده می شد که زن آزاد است، زن اسیر بود و بعد از انقلاب آزاد شد. لذا از ابتدای انقلاب برای زنان امکان ورود در همه ارکان حکومت موجود بود، اگرچه در سال های مختلف میزان این ورودها کم و زیاد می شود، ولی همواره هست، به خصوص در حال حاضر وقتی آمار می دهند در بسیاری از شغل ها و مسئولیت ها از جمله در فرمانداری ها، مجلس، بخشداری ها و شهرداری ها که در قبل از انقلاب اصلاً گمان نمی شد که روزی زنان حضور داشته باشند، امروز زنان حضور دارند. در حقیقت امام خمینی(ره) تقریباً آنچه را که معتقد بود با تغییر حکومت باید اتفاق افتد، جامعه عمل پوشاند.
امام(ره) همیشه می گفت آنطور که می خواست گردانندگان حکومت آنچه را که به آن معتقد بود پیاده نکردند و از خصوصیات و معیارها کمی فاصله داشتند، ولی امام(ره) کار خود را درست انجام دادند
امام خمینی(ره) جامعه ای اسلامی با خصوصیاتی که به آن معتقد بودند را به مقام معظم رهبری تحویل دادند، هر چند که ایشان همیشه می گفت آنطور که می خواست گردانندگان حکومت آن را پیاده نکردند و از خصوصیات و معیارها کمی فاصله داشتند، ولی امام(ره) کار خود را درست انجام دادند.
و عده ی انقلاب و حضرت امام شکل دادن به جامعه و حکومتی ایده آل از نظر عدالت و آزادی و اخلاق در کنار حفظ استقلال سیاسی کشور بوده است. تا چه اندازه این موارد در دوره ی ایشان و پس از ایشان محقق شده است؟
امام خمینی(ره) سه شعار محوری را مطرح کردند، استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی. اکنون وقتی نگاه می کنیم، می بینیم که هیچ کشوری در دنیا حتی کشورهای بزرگ مانند ایران مستقل نیست، همه کشورها یک نوع وابستگی و گرفتاری هایی دارند، ولی جمهوری اسلامی ایران آزاد است. در زمینه استقلال نیز ما مستقل ترین کشور دنیا یا جزو مستقل ترین کشورهای دنیا هستیم، هیچ حکومت دیگری روی ما اثر ندارد.
هر مقداری که دولت دست مردم را در ایجاد عدالت باز گذاشته، به افکار امام خمینی(ره) نزدیک است
در زمینه جمهوری اسلامی باید بگویم که جمهوری اسلامی یک مفهوم بسیار وسیعی است یعنی حکومت مردم سالاری دینی، در زیر پرچم جمهوری اسلامی ما چندین عدالت داریم، عدالت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی و هر آنچه در کنار کلمه عدالت می گنجد، در داخل جمهوری اسلامی تعریف می شود. در این بخش چون مردم و دولت ها نقش داشتند، هر مقداری که دولت دست مردم را در ایجاد عدالت باز گذاشته، به افکار امام خمینی(ره) نزدیک است. به عنوان مثال کشور ما بعد از امام خمینی(ره) در رده علمی ۱۴۳ دنیا بود، مقام معظم رهبری ۲۰ سال پیش در دیدار با دانشجویان گفتند که علم تولید کنید، علم را از اروپا و آمریکا نگیرید، اگرچه در ۴ سال اخیر در این زمینه درجا می زنیم، ولی در ۱۶ سال پیش از آن رتبه علمی ایران از ۱۴۳ به ۱۴ رسید و برای رسیدن به رتبه زیر ۱۰ هدفگذاری شده است، این پیشرفت علمی به این دلیل بود که دانشجویان ما در تولید علم وابسته به دولت نبودند بلکه آزاد بودند.
در سیل پلدختر اگر نیروی سپاه و بسیج به موقع نرسیده بودند، سیل چند هزار تلفات بر جای می گذاشت
یا می بینیم در کشورمان نیرویی به دستور امام خمینی(ره) ایجاد کردیم به نام بسیج مستضعفین، هر کسی می توان عضو این بسیج باشد از آیت الله العظمی و مرجع تقلید گرفته تا استاد بزرگ دانشگاه و کارمند شهرداری و دانش آموز؛ در حال حاضر بسیج بیان می کند که ۲۰ میلیون عضو از همه اقشار دارد لذا به صورت تفکیکی بسیج اساتید و معلمان و ورزشکاران و هنرمندان و… داریم؛ در حال حاضر این نیرو وضعیتی دارد که کاملاً تعیین کننده است یعنی در جنگ حضور می یابد و پیروز می شود. در مبارزه با بیماری فلج اطفال به میدان می آید و این بیماری را ریشه کن می کند، در سیل و زلزله حضور می یابد و تعیین کننده است. به عنوان مثال در سیل پلدختر اگر نیروی سپاه و بسیج به موقع نرسیده بودند، سیل چند هزار تلفات بر جای می گذاشت؛ در همه این موارد دولت خیلی نقش ندارد و آزادی هست؛ در حال حاضر در مواردی که مشکل داریم از جمله مساله اقتصاد، دولت ها نقش دارند.
به نظر می رسد که وضعیت معیشتی مردم سخت تر شده است..
از ابتدای پیروزی انقلاب، امام خمینی(ره) اصرار داشتند که دولت در اقتصاد غیر از دو مورد دخالت نداشته باشند. یکی اینکه توان مردم در آن کار نباشد و دوم اینکه کاری باشد که برای کشور لازم است، اما مردم علاقه ای به انجام آن ندارند.
به عنوان مثال بنده روزی از امام خمینی(ره) راجع به اقتصاد سوال کردم و پرسیدم: ما گندم را از خارج با ۹۰ درصد سوبسید تبدیل به نان می کنیم و به دست مردم می رسانیم، امام خمینی(ره) گفتند: اقتصاد را به دست مردم بدهید، در موضوع گندم هم اگر فسادی ندارد، کار به دست مردم بدهید.
منظور امام خمینی(ره) این بود که مدیریت امور اقتصادی به دست مردم باشد؟
معتقد بودند اجرای کار به دست مردم باشد. من آن روز چند سوال دیگر کردم، امام خمینی(ره) گفتند: زندگی مردم را به دست کارمند ندهید، خواستم تفسیر این جمله را بپرسم که مرحوم احمد آقا اجازه ندادند.
برداشت من از سخنان امام(ره) این بود که دولت باید برنامه ریز، حمایت گر، هدایت گر و کنترل کننده باشد و به هیچ وجه مجری نباشد. مثال قدیمی که از ابتدای تاریخ بشر می گویند این است که دولت تاجر خوبی نیست، قطعا صنعت گر و کشاورز و ساختمان ساز خوبی هم نیست و باید امکانات را برای مردم فراهم کند. در حال حاضر مشکلات بسیاری بر سر راه تولید کنندگان هست، این مشکلات و موانع هیچ ارتباطی به افکار امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری و قانون ندارد، ولی به وجود آمده است. زمانی که جنگ شد، جنگ، اقتصاد دولتی را به ملت ما تحمیل کرد و همچنان باقی ماند. در حال حاضر هم راه نجات این ملت تولید آزاد است.
من سال ۶۰ توسط مرحوم آقای فاضل هرندی که آن زمان رییس هیئت های ۷ نفره زمین بود، برای سخنرانی در جمع پرسنل شان دعوت شدم، در آن سخنرانی گفتم که مشکل هر کشوری در بحث اقتصاد، از یک کلمه پنج حرفی است؛ «تولید».
اگر یک ملتی به اندازه نیاز خود تولید کند، مشکلش حل می شود و اگر بیشتر از نیاز خود تولید کند، آقای دنیا می شود. در حال حاضر ما در کشورمان برای تولید مشکل داریم و در این میان منطق امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری توسط مسئولین به کار گرفته نمی شود.
منطق مورد نظر ایشان چیست؟
ملت را برای تولید آزاد بگذاریم. در حال حاضر کسی که می خواهد یک کارخانه ایجاد کند، سرمایه ای را برای این کار در نظر می گیرد، چه بسا این سرمایه بخش عمده ای از آن وام هست که به آن سود تعلق می گیرد و سپس این شخص از دولت برای این کار اجازه می گیرد، آنقدر مراکز متعدد را باید برود یا در آخر جواب منفی می دهند یا اگر پاسخ مثبت می دهند آنچه می خواهد نیست. من نمی گویم که هر کسی هر کاری دلش می خواهد انجام دهد، اما اجازه گرفتن از دولت برای تولید صحیح نیست.
بسیاری از ادارات و بخش هایی که مردم را می فرستند زیاد از حد است، به عنوان مثال شما می خواهید مرغداری راه اندازی کنید، باید در فلان جا با این مساحت و مقررات این کار را انجام دهید نه اینکه برای هر کاری به اداره ای بروید و درخواست بدهید و بگویند دو ماه دیگر پیگیر باشید و دو ماه دیگر می بینید آنچه می خواستید نیست. به طور کلی در حال حاضر در مورد اقتصاد از منطق امام خمینی(ره) و انقلاب و رهبری دور هستیم لذا مشکل داریم.
از دو دهه پیش بحث کوچک کردن دولت ها و واگذار کردن بسیاری از بخش های دولتی به بخش خصوصی مطرح و اجرا شد، منتها یکسری رانت ها و نهادهایی شکل گرفت که بخشی از اختلاس ها و فسادها شاید از دل آنها بیرون آمد. فکر نمی کنید که خصوصی سازی امر اقتصاد دقیق اجرا نشد یا خیلی موشکافانه نبود؟
قطعاً درست اجرا نشد. نهادها و بانک ها نباید به میدان می آمدند بلکه باید مردم را می خواستند. وقتی من رییس بنیاد بودم با ماهاتیر محمد نخست وزیر دوره قبل مالزی دیداری داشتم. آن زمان دوران شکوفایی مالزی شروع شده بود، از او پرسیدم که چه کاری کردید، گفت: من سرمایه ای داشتم، تعداد زیادی کارخانه که ملت برای خود و صادرات نیاز داشتند، ساختم، همزمان هیئتی را مامور کردم که در کشور بگردند و مدیرانی را پیدا کنند که با این مشخصاتی که می گویم کارخانه ها را اداره کنند، کارخانه ها که آماده شد، افراد را به صورت فردی یا مجموعه ای خواستم و گفتم که این کارخانه با قانون اداره آن برای تو، تا ۷ سال این برنامه را اجرا می کنید و بعد از ۷ سال کارخانه به طور مجانی برای خودتان می شود. از او پرسیدم که چه اتفاقی افتاد؟ گفت: من سه سال قبل این کارخانه را -دولتی اداره کرده بودم از آن سال چون از کارخانه ۳۰ درصد مالیات می گرفتم، ۳۰ درصد درآمد دولت افزایش پیدا کرد. مسئول کارخانه هم چون موظف بود که کار کند، تولید کرد. من خودم این کار را در بسیاری از کارخانه که در بنیاد رئیس بودم، انجام داد.
به جمهوریت و اعتقاد و تأکید امام خمینی(ره) بر آن اشاره کردید، حضرت امام موسس جمهوری اسلامی بودند اما برخی ادعا می کنند نظر حضرت امام(ره) در مورد جمهوریت قبل و بعد از انقلاب تفاوت داشت. در این خصوص ممکن است توضیحی داشته باشید؟
بنده از سال ۴۰، مقلد امام(ره) بودم و با ایشان تماس نزدیک داشتم، احساس نکردم که لحظه ای نظر ایشان در مورد جمهوریت تفاوتی کند.
سال ۶۱ در دولت موضوعی اقتصادی مطرح بود، در جلسه ای ۱۹ وزیر حاضر بودیم، ۹ نفر موافق و ۹ نفر مخالف، من هم مخالف و موافق نبودم، نخست وزیر نظر من را پرسید: گفتم اجازه دهید هفته بعد نظر خود را اعلام کنم، همان زمان خدمت امام(ره) رفتم و گفتم که در دولت این چنین مطرح است، به نظر شما کشاورزی، صنعت و تجارت دست مردم باشد یا دولت؟ امام(ره) گفتند:کشاورزی و صنعت و تجارت و مسکن به دست مردم باشد.
این نظر درست است که امام خمینی(ره) زمانی گفتند که اگر مردم جمهوری اسلامی را نخواستند، نظر مردم مهم است؟
امام معتقد بودند که اگر مردم نخواهند نمی توان حکومت کرد.
ولو اینکه حکومت اسلامی باشد؟
بله ولو اینکه اسلامی باشد، ولی مردم ما اسلام میخواهند و پای انقلاب اسلامی ایستاده اند.
درباره حضور روحانیت در مناصب اجرایی حضرت امام (ره) در حالی که اول نظرشان بر حضور روحانیان در مناصب اجرایی نبود، بعدا تغییر نظر دادند. دلایل آن تغییر نظر چه بود؟ آیا همچنان بستر آن دلایل باقی است یا شرایط تغییر کرده است؟
امام خمینی(ره) در مورد خودشان معتقد بود که در مناصب اجرایی نباشند و به همین دلیل به قم رفتند. در قانون اساسی بخشی از کارها به اجتهاد مذهبی برمی گردد و شخص مسئول باید روحانی باشد مانند رئیس قوه قضائیه و دادستان کل کشور و حتی وزیر اطلاعات باید مجتهد باشد. البته مجتهد بودن دلیلی بر لباس معمم نیست، شخصی مانند محسن اسماعیلی معمم نیست ولی مجتهدی زبده است. به هر حال امام خمینی(ره) مردم را در انتخاب آزاد گذاشتند، و حضور روحانیت در مناصب اجرایی را نیز برعهده مردم گذاشتند لذا می بینیم که مردم بنا به دلایلی این روند را کم کردند. اکنون در مجلس نماینده روحانی نسبت به دوره اول کمتر داریم. اما به طور کلی من از امام(ره) نشنیدم که بگویند روحانیت در حکومت نباشد.
چرا در مورد خودشان معتقد بودند که نباید در مناصب اجرایی باشند؟
ابتد فکر می کردند که بدون دخالت ایشان کشور اداره می شود، اما بعد دیدند که نمی شود دخالت نکنند.
آرزوها و آمال امام از تاسیس حکومت چه بود؟ میراث حضرت امام برای اسلام و ایران چه بود؟ تا چه اندازه پس از امام به میراث ایشان وفادرای شد؟ مهمترین موارد فاصله یا انحراف از ایشان چه بوده است و به چه دلیل رخ د اده است و مسئولیت آن متوجه چه کسانی است؟ وظیفه حامیلن درجه اول امام دز شرایط فعلی چیست؟ راه حفظ و ارتقاء میراث حضرت امام چیست؟
من مجبورم خاطراتی بگویم. هدف اصلی امام از انقلاب اسلامی و ایجاد حکومت اسلامی در درجه اول بازگرداندن کرامت انسانی به انسان بود. من قبل از انقلاب زندان بودم، در کنار من شخصی زندانی بود که او از لبنان دستگیر کرده بودند، گویا در لبنان گروهی می خواستند سفیر آمریکا و ایران را ترور کنند که موفق هم نشده بودند.
من هیچ اطلاعی از این قضیه نداشتم، اما آمریکایی ها می خواستند از من در این مورد بازجویی کنند. من را از زندان مستشاری آمریکا آوردند جای که امروز پادگان ولیعصر است. وقتی به اینجا آوردند یک سرتیپ ایرانی و یک سرهنگ ایرانی یک سرگرد و به یک سروان آمریکایی، سلام می داد. سرهنگ ایرانی مترجم بود و کسی که از طرف ساواک آمده بود، سرتیپ بود. سرگرد سوال مطرح می کرد، سرهنگ ترجمه می کرد و سرتیپ می پرسید. من از حرکت اینها که سلام می دادند فشارخونم بالا رفته بود. زمانی که از من سوال می کردند، من شکنجه شده بودم و پاهایم باند پیچی شده بود. وقتی امریکایی ها رفتند سرتیپ گفت چرا یک کاری می کنید که با شما این چنین می کنند، گفتم اگر تا به امروز دلیلی نداشتم امروز دلیل را پیدا کردم تو سرتیپ هستی و او سرگرد بود، اما تو به او سلام می کنی و احترام می گذاری!؟
خاطره دیگر اینکه در مسابقه ایران و اسرائیل ما شلوغ کردیم و ما را گرفتند و به قزل قلعه بردند و فردا برای بازجویی آوردند. نوبت بازجویی از من شد. شروع کرد سوال کردن، گفتم آقای بازپرس من که غیر از مرگ بر موشه دایان چیزی نگفتم، چنان در گوش من زد که به زمین پرت شدم، بلند شدم و نشستم، او گفت موشه دایان روح من است.
در جنگ جهانی دوم روزولت و چرچیل و استالین بدون اطلاع و اجازه دولت ایران، به کشور می آیند و در سعد آباد، ایران را تقسیم می کنند، اما ایران در ۷۰ سال بعد، ۵+۱ یعنی همه قدرت های دنیا یک طرف می نشینند و چند نفر نماینده ایران هم پای آنها بحث می کنند، این قدرتی است که امام(ره) به ایران داده است.
می خواهم بگویم وضع دولت و ارتش و…. و کرامت انسانی این چنین بود و امام(ره) کرامت انسانی را به انسان برگرداند.
امام خمینی(ره) استقلال و عظمت به ایران و ملت ایران بخشید و رهبری جانشین بر حق ایشان، به خوبی این راه را ادامه می دهد. امروز جمهوری اسلامی شرق مدیترانه است، اگر زمان طاغوت بود نقشه اسرائیل که نیل تا فرات بود، تاکنون اجرا شده بود و ایران جزوی از آن نقشه بود، اما امروز رهبر ایران که شاگرد همان امام هست، می گوید اسرائیل ۲۰ سال دیگر از بین می رود. همه دعواها هم بر سر همین است. وقتی امام در پاریس بود، هنری کیسینجر که به پاریس آمد و چند روز ماند، چند سخنرانی امام را مستقیماً گوش کرد و سپس مصاحبه ای کرد و گفت، اسلامی که ما می شناختیم و با آن همه کشورهای اسلامی را تحت سلطه خود برده بودیم، با اسلامی که این مردم می گوید هیچ شباهتی ندارد، ما برای اینکه بتوانیم بر این اسلام مسلط شویم باید ببینیم که ایشان چه می گوید و آنها را بفهمیم. نزدیک انقلاب همه در جزیره گوادلوپ جمع شدند و گفتند تا جایی که می توانیم اجازه ندهیم انقلاب پیروز شود و اگر هم پیروز شود باید آن را از بین ببریم.
برخی مدعی هستند که آمریکا، انقلاب اسلامی ایران را در همان اوایل مجبور شد قبول کند..
بله به ظاهر پذیرفت.
به نظرتان اگر سفارت آمریکا در تهران تسخیر نمی شد، آمریکا ارتباط خود را با ایران قطع نمی کرد؟
آمریکا ایران را از بین می بُرد، وقتی در داخل حکومت موقت آدمی هست که عامل CIA ما چه کار کنیم!
در آن صورت آمریکا کارشکنی ها را ادامه می داد؟
بله جنگ با ایران را ادامه می داد. اینکه بالافاصله بعد از پیروزی انقلاب، سفارت اسرائیل تبدیل به سفارت فلسطین شود، برای آمریکا قابل قبول نبود. ما اگر اسرائیل را به رسمیت بشناسیم و ۱۲ بندی که پمپئو اعلام کرده را بپذیریم یعنی باید فاتحه انقلاب اسلامی را بخوانیم که البته چنین چیزی اتفاق نمی افتد. اینکه می گویند امروز مردم حکومت را نمی خواهند، ما نمی گوییم که در کشور کسی نیست که حکومت را نخواهد، یک اقلیت هستند و آنها هم در تهران و مراکز برخی از شهرها حضور دارند وگرنه توده مردم این حکومت را می خواهند. وقتی انقلاب شد، ۹۰ هزار روستا داشتیم که ۳ هزار روستای خان نشین برق داشت، امروز روستای ۱۰ خانواده ای هم برق دارد یعنی روستائیان طعم آزادی و زندگی را چشیدند، هر چه که اکنون برای آنها مشکل درست کردیم، ولی امیدوار است که مشکلات را حل کنیم.
بر می گردیم به موضوع مصاحبه، پس از امام بسیاری از همراهان ایشان از صحنه سیاسی کشور کنار رفته یا حذف شدند. دلیل این موضوع چه بوده است و متوجه خود آنان بوده است یا دیگران؟ آیا اجتناب ناپذیر بوده است؟ اگر امروز به گذشته برگردیم به نظر شما در این خصوص می توانستیم رویکرد دیگری را انتخاب کنیم؟
کسانی که همراه ما بودند یعنی نسل اول انقلاب حذف نشدند و کنار نرفتند.
حتی مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی؟
ایشان تا آخرین لحظه رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بودند.
یعنی به نظرتان ایشان از صحنه حذف نشدند؟
خیر، حذف نشدند.
آیت الله هاشمی رفسنجانی می خواستند کاندیدای ریاست جمهوری شوند، ولی تایید نشدند…
معتقدم آقای هاشمی رفسنجانی خودشان دلیل حذف خودش بود. قبل از اینکه کاندیدا شوند، خدمتشان رسیدم و از ایشان پرسیدم که شما می خواهید کاندیدا شوید، گفت: شورای نگهبان بسیار راحت می تواند مرا حذف کند، گفتم چرا، گفت من خودم سه بار گفتم که دیگر توان ریاست جمهوری را ندارم، «إقرار العقلاء على أنفسهم جائز»؛ پرسیدم چرا کاندیدا شدید، گفت: تکلیف شرعی به من بار شد. گفتم می دانید که شما را رد صلاحیت می کنند، گفت: تنها راهی که این تکلیف از روی دوش من برداشته می شود، یکی اینکه مقام معظم رهبری رسماً بگویند کنار بروم و دیگر اینکه شورای نگهبان تاییدم نکند. گفتم: اگر رد صلاحیت شدید، ناراحت نمی شوید، گفت: خیر.
پس از رد صلاحیت آقای هاشمی رفسنجانی، سر و صداهایی شد که غیر از آن چیزی بود که خودش می گفت. آقای هاشمی می گفت، هم در خدمت رهبری و هم در میان فقهای شورای نگهبان گفتم، در دوره ای که رییس جمهور بودم، حداقل روزی ۱۶ ساعت کار می کردم، اما اکنون بیش از روزی ۴ ساعت نمی توانم کار کنم، لذا توان ریاست جمهوری ندارم. براساس قاعده فقهی شورای نگهبان به راحتی می تواند من را رد صلاحیت کند، ولی چون اکنون تکلیف شرعی به من شده، در انتخابات ثبت نام کردم، اگر تشخیص شورای نگهبان بر این بود که رد صلاحیت شوم، ناراحت نخواهم شود و اگر انتخاب شدم، مجبور خواهم بود با جانم بازی کنم.
اما ایشان از زمانی به بعد تریبون نماز جمعه هم نداشتند، سخنرانی ها و تصاویر ایشان در رسانه ملی منتشر نمی شد، به غیر از آقای هاشمی، افراد دیگری نیز به امام نزدیک بودند که حذف شدند، شما حذف این افراد را قبول ندارید؟
انقلاب یک قطاری بود که همه ملت سوار این قطار شدند و با هدایت امام(ره) به طرف شهر هدفی مقدس حرکت کردند، زمان امام عده ای دیدند که نمی توانند با این قطار به سوی آن هدف مقدس بروند و تحمل این سفر را ندارند، ابتدا جبهه ملی، سپس منافقین و نهضت آزادی و گروه های مختلف پیاده شدند. اینها برخلاف حرکت قطار به طرف انتهای قطار دویدند و خودشان پیدا شدند. تا یک زمانی راننده این قطار با امام بود، سپس مقام معظم رهبری بودند، رهبری که قاطعاً امام ایشان را پیشنهاد کرده بود. هر کسی با ایشان زاویه پیدا می کرد، مجبور بود از این قطار پیاده شود و طبیعی هم بود.
در کشورمان اگر مجلس، ریاست جمهوری و قوه قضائیه داریم چون سیستمی است که ولایت فقیه اداره می کند. رئیس جمهور با تبلیغات و انتخابات و صندوق، انتخاب نمی شود، شخصی برای رییس جمهوری به رهبر پیشنهاد می شود و اگر رهبر تنفیذ نکند رییس جمهور نمی شود. امام و رهبری وقتی می خواهند تنفید کنند این تنفیذ را مشروط می کنند. ولی نمی دانم چرا رئیس جمهورها وقتی بر صندلی خود تکیه می زنند، برخی از مسایل را فراموش می کنند!
البته شخصی که رئیس جمهور می شود معتقد است که رأی مردم را هم دارد و در برابر مردم نیز پاسخگوست..
براساس قانون این شخص با تنفیذ رهبری رئیس جمهور شده است…
طبیعتا تنفیذ و رای مردم مکمل هم هستند و نافی پاسخگویی به مردم که رای دهنگان اصلی هستند، نیست. این نکته ای که به این شکل بیان می کنید به نوعی اصل جمهوریت را تضعیف و یا با پرسش مواجه نمی کند؟
خیر! قانون این حق را داده و ملت در درجه اول پذیرفته است. نکته بعدی اینکه عده ای مانند بنده که از نسل اول انقلاب هستم، تا یک دوره ای لازم نیست در مناصب اجرایی حضور پیدا کنم، بنا نیست تا زمانی که نفس می کشم در حکومت باشم، باید جوانان به صحنه اجرا بیایند. برای امور اجرایی بسیار به من پیشنهاد میشد ، ولی می گویم که جوانان را به سر کار بیاورید.
فرمودید حضرت امام (ره) هدایت این قطار را به دست رهبری انقلاب سپردند، دیدگاه شما درباره آینده چیست؟
در زمان امام هم همین گونه فکر می کردیم. همان روزی که در خبرگان این اصل تصویب شد، بازرگان در مصاحبه ای گفت که این قبای ولایت فقیه تنها به قامت روح الله برازنده است، دیدیم که ایشان ۱۰ سال اداره کرد و ۳۰ سال است که شخص دیگری با همان صلابت و قدرت کشور را اداره می کند.
من روزی که از امام راجع به آینده سوال کردم ایشان گفتند: تا وقتی این ملت مستحق این حکومت باشند، پایدار می ماند، اگر مستحق این حکومت نباشد پایدار نخواهد ماند. لذا فعلاً بسیار زود است؛ بعد از ۱۲۰ سال حتما فرد دیگری را انتخاب می کنند و امیدواریم آن فرد هم مانند ایشان کشور را به خوبی اداره کند.
خاطره ای از حضرت امام(ره) یا نکته ای که ذکر آن تازگی دارد در ذهن دارید؟
در این چهل سال خاطره های بسیار بیان کردم و خاطره جدیدی ندارم.
شفقنا-اما به عنوان پرسش پایانی، آینده ایران را چطور می بینید؟
آینده خوبی خواهیم داشت. دولت مجبور می شود مردم را به کار بگیرد که در این صورت مشکلات حل می شود، ما رو به جلو در حرکت هستیم. همانطور که ترامپ اعتراف کرد، آمریکا ۱۱ سال به منطقه آمدند، ۷ هزار میلیارد دلار خرج کردند و ۱۴ هزار کشته دادند. من معتقدم در عربستان انقلاب رخ می دهد و بحرین آزاد می شود. جبر تاریخ چنین است. بن سلمان لائیک را از آمریکا می آورند و او به صورت افراطی آزادی در کشور عربستان را رواج می دهد، با چنین وضعیتی پس از مدتی از عربستان چه می ماند؟ آری بن سلمان مخالفان خود را اعدام می کند و سر می برد، ولی قطعاً به زودی در این کشور انقلاب می شود.