صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۶۶۶۴۶۹
تعداد نظرات: ۳ نظر
تاریخ انتشار: ۱۲:۱۵ - ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۸ - 08 May 2019

تغييرات پارادايميکِ مدرسه در جهانِ جدید

براي آنکه "مدرسه" در جهانِ جديد، کارآمدي و اثربخشي خود را از دست ندهد و به عبارتي از اعتبار نيفتد، بايد چه تغييراتي در خود بدهد؟ در الگوي مديريت مدارس در جهان شتابنده امروز، چه تغييرات فکري و فلسفي بروز يافته است؟"

مرتضي نظری

انديشکده آموزش و پرورش عصر ايران

آنچه از نظر مي گذرانيد، متن ويراسته و تلفیق شده دو سخنراني مرتضي نظري است که ابتدا در تاريخ يکم اسفند سال گذشته در هم انديشي انجمن اسلامي معلمان اصفهان با عنوان "نگاهی نو به کارکرد مدارس در جهانِ جديد" و به تازگي نيز در ميزگرد موسسه رحمان با عنوان "آينده مدرسه" صورت گرفته است.

بي ترديد، نقد و نظر خوانندگان محترم پيرامون ويژگی های مدارس عصر جديد مورد استقبال انديشکده آموزش و پرورش عصر ايران قرار خواهد گرفت:

 

  به نام خداوند جان و خرد

موضوع بحث، كاركرد مدارس در جهان جديد است که به این منظور در ابتدا باید ببينيم «جهانِ جديد» چه ویژگی هایی دارد. در بعضي از تعاريف، دوره کنونی را پسامدرن یا فرانوگرايي می نامند. اما به اختصار به چند ویژگی این دوره اشاره می کنم:

رسانه جزو جدایی ناپذیر جهان جديد است. ما با یک جهان رسانه اي رو به رو هستیم که تمام حيطه هاي زندگي ما را فرا گرفته است. مشخصاً «مصرف كننده» محوريت پیدا کرده تا توليد كننده. مصرف كننده است که مسير را تعيين مي كند. ويژگي دیگر، سيال بودن جهان جدید است. بشر از تحولات شتابنده‌ی جهان جديد جا می ماند. تحولاتی که بسيار سيال و شتابنده است. هنر، سبک زندگي، موسيقي، خرده فرهنگ ها بيش از گذشته در کانون توجه قرار گرفته است. ويژگي ديگر جهاني كه الان ما در حال تنفس در آن هستيم و اصلا به شرق، غرب و شمال و جنوب اختصاص ندارد، دائم در حال تغيير بودن است. حتي زندگی سنتي​ترين قبايل هم تحت تأثير شبكه هاي اجتماعي و جهان جهاني شده، تغيير كرده و سبک زندگی و افکارشان دستخوش تغییر شده است. وقتي مي خواهيم هويت ايراني را تعريف كنيم نمی توانیم تعریف خود را بر پایه ایرانیت و اسلامیت تمام کنیم بلکه باید به ضلع سوم و مهم جهانی شدن، مدرنیت، تجدد یا هر تعبیر دیگری اشاره کنیم.

قطعا شما هم مي توانيد ويژگي هايي به اين موارد اضافه كنيد. من فقط برای نزدیک شدن ذهن ها مواردی را برشمردم.

اما چرا ما باید جهان جدید را بشناسیم؟ يک دلیل ساده​ اين است که اگر وضعیت، (وضعیت نه به معنای placement یا location بلکه وضعیت به معنای (Situation یعنی شرایطی که ما الان در آن قرار داریم و ما را کنترل می‌کند را نشناسیم، حذف می‌شویم! و اگر به استقبال آینده نرویم، حتما حذف می‌شویم بنابراین جهان جدید را باید بشناسیم. این مسأله، فقط مربوط به جامعه ي ايران نيست بلکه پرسش اكثر نظام هاي آموزشي دنيا هست: چالش مأموريت و هدف در آموزش و پرورش! چالش رقابت مدرسه و بيرونِ مدرسه.

عوامل مدارس با دانش آموزان در يك مكان و زمان مشخص و با محتواي درسي مشخص کارهایی انجام مي دهند و به محض خروج دانش آموز از مدرسه، بسياري از محتوای ارائه شده و زحمات کشيده شده خنثي مي شود. اي كاش كه خنثي  شود، چون گاهی مواقع آموزش های مدرسه در مواجهه با محیط بیرون مدرسه، برعكس مي شود و اين چالش فقط براي ايران نيست.

اکنون در بخشی از جهان، دانش آموزان ۲۵۰ مدرسه در دنیا به یک شبکه متصل هستند و با رایانه شخصی خود با یکدیگر در ارتباط اند.  همه معلمان و دانش آموزان لپ تاپ دارند. معلمان تکالیف صوتی شاگردان را کنترل و بازبینی می کنند. دانش آموزان برای پیدا کردن اطلاعات و یا صحبت با متخصصان و مربیانی فراتر از مرزهای شهر و حتی کشور خود در زمینه موضوعات تحصیلی از وسایل ارتباطی استفاده می کنند. تمام درسها چند رشته ای هستند. برای همه دانش آموزان برنامه های یادگیری فردی توسط معلمان ایجاد شده، هر دانش آموز یک لپ تاپ دارد که به منزله کتابخانه، تکالیف،ذخیره سازی درس ها و اتصال به جهانی گسترده تر از مدرسه خودشان است. تمام دروس، بین رشته ای هستند. و اینها همه اینکه برای واژه «دیوارِ مدرسه» باید فکر دیگری کرد!

به اختصار مهمترين تغييرات جديد فکري و فلسفي در مدارس و به عبارتي در مديريت جريان جديد ياددهي و يادگيري را در ده مورد مي توان صورت بندي کرد:

1-عبور از پیش بینی پذیری

شما قطعا با این جمله تکراری، ضد عقلی و بسیار غیرطبیعی که همیشه در ابتدای فصل های کتاب های درسی می آید، آشنا هستید. عباراتی شبیه به این مضمون:

انتظار است دانش آموزان عزيز پس از مطالعه این فصل به این نتایج ... برسند...!!

به نظر بنده، این انتظارهایی که ما از دانش آموزان و حتی معلمان داریم، متعلق به رویکردهای گذشته یاددهی و یادگیری است. واقعاً خیلی غیر عقلی هست، چه کسي گفته و از کجا معلوم که دانش آموزان بعد از فهم مطالب یک فصل از کتاب درسی دقیقاً به همان نتیجه ای برسند که مؤلفان کتاب درسی از قبل پیش بینی کرده اند؟ این چه انتظاری است که ما از بچه ها داریم؟ شاید دنیای ذهنی او چیز جدید و متفاوتی را کشف کرد که ما با این روش قالبی و از پیش تعیین شده، ناخودآگاه او را در یک مسیر معین کانالیزه می کنيم و امکانِ متفاوت بودن، متفاوت دیدن و متفاوت فکر کردن را از او سلب می کنيم.

 وقتی جریان آموزش را پیش بینی پذیر کردیم و برای یادگیرندگان شابلون گذاشتیم و توقع داشتیم که همه در ابعاد مشخص و موزائیکی رشد کنند، شاهد شکوفایی استعدادها و بروز خلاقیت ها نخواهیم بود. نتیجه این نگاه متحدالشکل و حقيقتاً زمخت به تربيت انسان آن هم در بهترین دوران رشد، ناتوان پروری است.

2- عبور از یکسانسازي

اخيراً به اتفاق جمعی از نویسندگان از کتاب مرگ مدرسه؟ رونمایی شد که پرسش کلیدی عمده مقالات کتاب این است که "آیا مدرسه در جهان جدید زنده می ماند؟" در این کتاب که دقیقا پرسش بنیادین بحث امروز ما هم است اين که؛ "برای آنکه مدرسه در جهان جديد، کارآمدي و اثربخشي خود را از دست ندهد و از اعتبار نيفتد، بايد چه تغيير يا تغييرات رويکردي در خود بدهد؟" و پرسش دقيق تر سخن امروز ما اين است که؛ چه تغييرات مهم انسان شناختي، رويکردي، نگرشي، روشي و مديريتي در مدارس جديد به وجود آمده؟ من در اينجا برخي از اين ویژگی ها را اشاره مي کنم و قبل از آن بايد اشاره کنم که با وجود اهميت اين مسأله اما با فقر نظري بسيار روبه رو هستيم.

 جريان ياددهي و يادگيري از این رویکرد که ۳۵ یا ۴۰ دانش آموز سر کلاس را یکسان و متحدالشکل دیدن و همه را مثل شابلون داخل باکس های معین و از قبل تعریف شده قرار داده و تفاوت های فردی را تعطیل يا ناديده بگيريم، عبور کرده و برای آن روش هایی در نظر گرفته که بچه ها را با تفاوت های متعددی که از نظر روانی، عاطفی، ذائقه و گوناگونی های وراثتی و شخصیتی در نظر بگیریم.

3- عبور از هنجارسازی

اینکه دانش آموز و یادگیرنده چگونه راحت است، آموزش و محتوا را بر مدار و فرکانس همان علائق و دوست داشتنی​های او ارائه کنیم. و البته منتقدان ممکن است نقد کنند که این رویکردها مدارس را به سمت نازپروردگیِ بچه ها سوق می دهد و آموزش را تعطیل یا به انحراف از اصول خود تمایل می​کند. در حالی​که وقتی بر سر این موضوع به توافق برسیم که محور و اساس یادگیری یک امر ضروری منعطف و دوست داشتنی است، تا حدی پاسخ منتقدان هم داده شده که همه ما بيشتر مطالبی که در وجودمان نهادینه شده یا مربوط به آموختن حین کار یا از سر نیاز و یا بر حسب مواجهه تجربی​مان بوده و یا آموخته های نهادینه شده در عمق ذهن و جان ما مربوط به دوره یا زمانی بوده که آموختن با لحظه​ های خودانگیخته، شاد و منطبق با میل ما همراه شده است و چون خوشمان آمده، با تمام وجود جذب کرده​ایم. و البته همین عبور از هنجارسازی ها و انتظار پاسخ های معین از بچه ها داشتن که امروز در بسیاری کشورهای اسکاندیناوی و توسعه یافته در حال تجربه است، به معنی رهيدگي و بی​ ضابطگی نیست و چارچوب و برنامه ویژه ای دارد که از مجال بحث خارج است.

4- کاهش مداخله گری دولت

اینجا منظور از دولت به معنی کلان، یعنی حاکمیت است و نه فقط برای کشور خودمان که یک نرم (Norm) جهانی است، یعنی حقوق معلم، استخدام معلم، پاداش، ارتقا، ادامه یا قطع همکاری با معلم همگی در اختیار شورای مدرسه و یا انجمن شهر است. مدیر مدرسه اختیارات ویژه دارد و مداخله کننده ها تعدادشان بسیار اندک است.

یعنی از در و دیوار کسانی وظیفه تعيين تکليف براي مدیر و معلم مدرسه ندارند. شاخص​ها مشخص است و معلم می​داند سیستم اجتماعی، خانواده، مدیر و نظام آموزشی از او چه انتظاری دارد و البته چون بر سر کیفیت خرفه ای تعارفی وجود ندارد و معلم و مدرسه می دانند اگر به کیفیت مطلوب نرسند، سال بعد همکاري اش تمدید نمی شود. در واقع یک سیستم خودارزیابی و تلاش رقابتی مثبت وجود دارد و با آزاد گذاشتن دست معلم و مدیر مدرسه و حمایت و پشتیبانی کامل، دخالت ها به اقل خود رسیده است و این وضعیت در بسياري از نظام هاي آموزشي جهان اتفاق افتاده. از معلم و مدرسه پشتیبانی کامل انجام می شود و مدرسه براي امکانات و تجهيزات لنگ نمی ماند چون ستاد و ادارات مربوط به عنوان نمايندگان حاکميت فقط نقش لجستیک و پشتیبانی کننده دارند نه نقش دستور دهنده و دیگر هیچ! به تعبير دکتر مقصود فراستخواه، مدرسه، ادامه جامعه و محله است.

مدرسه، محوریت دارد و اُبهتی اگر هست متعلق به مدرسه است نه وزارت و اداره ها و صندلی های مقامات بیرون از مدرسه!

دنیای نو و نگرش هاي تحولي و جدید به مدرسه با سرعت به سمت حذف بوروکراسی های زائد اطراف مدرسه رفته و اینکه کسانی در یک امارتگاه​هایی به نام منطقه، اداره کل و ۵۰ هزار پُست اداری نسبتِ بالابه پايين و به تعبير دکتر حسن عشايري در موضعِ «از _ به» نسبت به مدرسه قرار داشته باشند، مانع شکوفايي و آزادشدن نيروهاي سازنده مدرسه است. به باور من، وزارت آموزش و پرورش یعنی مدرسه و سازوکاری بی واسطه برای کمک به بهبود مدرسه.

5- انسانی و طبیعی تر شدن روابط مدرسه

 یکی دیگر از ویژگی‌های مدارس جدید، همین است که این مفهوم و روش که دانش آموزان را از دنیای کودکی و نوجوانی و اقتضائات سنی خارج کنیم با این توجیه که میخواهیم دانش یادشان بدهیم، این دانش نیست. در واقع جداسازی یادگیرنده از محیط طبیعیِ زیست، نه آموزش است نه پرورش. این معلم و نظام آموزشی است که باید زبان و فرکانس ارتباطی با کودک و نوجوان با کمترین تغییر ممکن در شرایط سنی و روحی و عاطفی و بیولوژیکی او پیدا بکند و بر این بستر ارتباطی مفاهیم را با او مشارکت کند، منتقل کند، تجربه کند و بسازد.

6- عبور از بوروکراسی های ملال آور و فرسایش های عاطفی کارکنان و کنشگران مدرسه

مدارس آینده مدارسی هستند که دغدغه های اداری و انگیزشی کارکنانش را به صفر متمایل می کنند. در کشور ما بالاترین انتظارات را از آموزش و پرورش دارند ولی کمترین حمایت را از آموزش و پرورش می​کنند. در ادارات اقتصادی، بانک ها، بیمه ها و امثالهم، اتاق کار کارکنان آنها بسیار مجهزتر و غیرقابل مقایسه با دفتر معلمان در مدرسه است.

نمی شود هم ادعای کشور اول منطقه شدن را داشته باشیم و هم کيفيت زیست اداری و حرفه ای معلمان چندین برابر پایین تر از زیست حرفه ای کارکنان سایر دستگاه ها باشد.

مسأله امثال من، غنیمت گرفتن امکانات بیشتر از بودجه و منابع عمومی و دولتی نیست، مسأله ما، اصلاح نگرش و تغییر نگرش نهاد سیاستگذار و نظام تدبیر کشور است که یک کارمند بخش اقتصادی و بیمه و بانک برایش رفاه چندین برابری تعریف می شود و برای آموزش و پرورش در عمل فقط مشتی شعار و انتظار می ماند و مسائل عدیده ای که خودش باید به دوش بکشد و کسي ياري اش نکند در حقیقت جامعه ما در این موضوع مهم، به یک فرایند سرعتی برای تغییر نگرش (Attitude Change) نیاز دارد.

7- آموزش غیر انبوه و فردی شده

پژوهشگران ايراني که به طور علمی و تجربی روی نظام آموزشی ژاپن کار کردند مانند آقای سرکارآرانی و بختیاری، این ویژگی را برای ژاپن ذکر کردند و یا آقای اسماعيل عظیمی که فنلاند و حوزه اسکاندیناوی را مورد مطالعه قرارداده همین موضوع یعنی عبور از آموزش های انبوه و نامتناسب با انتخاب فرد یادگیرنده را عنوان می کنند. اینکه دانش آموزان امکان انتخاب کتاب درسی را از بین منابع پیشنهادی معلم و مدرسه داشته باشند و تا حد ممکن یک عنوان کتاب برای همه دانش آموزان ابتدایی یا متوسطه کل کشور بدون انعطاف و امکان انتخاب وجود نداشته نباشد. در همين ارتباط آموزش و پرورش جديد، بي زمان و بي مکان اتفاق مي افتد. جريان مدرسه به شدت به فن آوري هاي مجازي و نوين گره خورده و يادگيري از چارچوب حصارهاي مکاني و زماني مدرسه خارج شده است.

8. عبور از آموزش مستقیم

بلیه نظام آموزشی ما همین است. مدارس جدید سال هاست از آموزش مستقیم فاصله گرفته. به عنوان مثال شما اگر بخواهید یک مفهوم اخلاقی را به بچه ها بياموزيد، وقتی این مفهوم را مستقیم جلوی صورتش بزارید، بدترین کار ممکن را انجام دادید. حضرت صادق(ع) می گوید؛ کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم؛ یعنی تربیت غیر مستقیم! به تعبیر آقای عبدالعظیم کریمی، تعلیم و تربیت نامرئی!

پسر من، الان کلاس هفتم هست مدتها علاقمند بودم قرآن یاد بگیرد. خیلی صبوری کردم و با خودم شرط کردم که من هرگز به او نخواهم گفت برو قرآن یاد بگیر! البته گاهی زیرکی می کردم و غیرمستقیم تلنگری به او می زدم. تا اینکه یکسال گذشت و خبری از بروز علاقه به قرآن در پسرم پیدا نشد و من علاقمند بودم به طور غیرمستقیم علاقه مندش شود. به تعبیر دکتر وحید محمودی در ترجمه کتاب «توسعه به مثابه آزادی» نوشته آمارتیاسن، خودش برسد نه اینکه ما او را برسانیم. در نهایت او علاقمند شد و با میل خودش به قرائت قرآن روی آورد. علت را پیگیری کردم متوجه شدم مراسمی بوده در مدرسه یک قاری قرآن، با صدای بسیار زیبا سر صف خوانده طوری که بچه ها متأثر شدند. به دف​نوازی و شنا و بسکتبال هم به همین شکل علاقمند شد. هرچه از آموزش مستقیم فاصله بگیریم و به جای آن موقعیت های شوق انگیز و فرصت های یادگیری و کشف برای بچه ها فراهم کنیم، موفق تر عمل کردیم. توسعه ی انسانی یعنی رسیدن، نه رساندن!

رسیدن یعنی فرد با اراده خودش مسير را طي کند و برسد ولی رساندن یعنی ما دستش را بگیریم که به هدف و مقصد برسانیم. چه فایده ای دارد؟ خوب است ولی عمق و پایایی ندارد.

دقت کنیم در توسعه انسانی با رویکرد تربیتی، صحبت بر سر «شدن» (Becoming) است. شدن، یعنی طیِ یک فرایند خودانگیخته و درونی بدون اجبار و از سر آزادی و انتخابگری. شدن، یعنی پرهیز از هرگونه تجویز مستقیم درسی و آموزشی و هماهنگ سازی یادگیری با دوست داشتنی های کودک و نوجوان.

9- معماری نوین و طراحی متفاوت مدارس جدید

بیایید کمی واقع گرا باشیم! ایجاد فرصت های یادگیری و شوق آموختن برای بچه ها در مکان کوچک و تنگ و تاریک و محدود ممکن نیست. وقتی فاصله میز خانم معلم تا ردیف اول کلاس، یک متر هم نیست، خیلی از مطلوبیت های مورد انتظار محقق نمی شود. به همین دلیل است که ما الزام داریم آموزش و پرورش نه به عنوان اسم یک وزارتخانه و دستگاه دولتی بلکه به مثابه یک مسأله ملی و از جنس توسعه در سطح ملی مطرح باشد و همواره مورد توجه حوزه عمومی. وقتی اینگونه شد، یک مطالبه اجتماعی به طور خودجوش به وجود می آید که در نظام بودجه ریزی و مدیریت منابع دست آخر، آموزش و پرورش عقب نماند، کلاس ها و فضای فیزیکی مدرسه با معضل مواجه نشود و نزدیک به صددرصد وقت و انرژی از وزیر تا مدیر مدرسه صرف مسایل مالی و بودجه ای نشود به طوری که اصل مأموریت تربیتی و توسعه ای آنها به حاشیه برود.

در طراحي داخلي و معماري مدارس جديد و جهاني، مدرسه در کلاس درس خلاصه نمي شود. طراحي و تعبيه فضاهاي راحت و متنوعي مانند کتابخواني، گفت و گو، نمايش، بازي، غذاخوري و آزمايشگاه مدرسه را به محيطي دوست داشتني تر، اثربخش تر و کارآمدتر تبديل مي کند. به تعبیر انیشتین، تخیل از دانش مهمتر است. محیط و طراحی داخلی مدرسه باید الهام بخش و یادگیرنده باشد.

۱۰. عبور از تصور ابزاري و پناهگاهی نسبت به مدرسه

هنوز در جامعه تصوری نسبت به مدرسه وجود دارد که گویی بچه ها را باید برای ساعاتی در آن نگهداری کنند. یک تصور پناهگاهی و نه تصور تربیت شدگی. در جامعه ما و حتی در بین مدیران فرهنگی و آموزشی انواع این کژتابی های مفهومی رواج دارد. ما نیاز به یک جریان نقّاد داریم که این کژتابی ها را بنمایاند و انگاره های ناصحیح جامعه را نسبت به مدرسه درست کند و معلمان، مدیران مدارس و والدین را نسبت به برخی ذهنیت هایی که دارند، به تامل وادارد.

تلخ است که نگاه برخي نخبگان سیاسی جامعه ما اعم از اصلاح طلب و اصول گرا به آموزش و پرورش به عنوان سازمان رأی و به عنوان محلی برای تقسیم پست و جایگاه بین اقوام و اعضای ستاد انتخاباتی خود است. این نگاه بسیار تلخ و دلسرد کننده است. نمایندگان بسیاری را می بینید که ژست روشنفکری و تحول طلبی برای آموزش و پرورش می گیرند اما، ما به ازای خارجیِ ژستی که می گیرند، بعضاً کاشتن و گماشتن نابلدترین افراد در جایگاه های حساس آموزش و پرورش مانند مدیریت های مدارس و مناطق است. ضربه ای که مدرسه از این نوع رفتارهای سهم خواهانه در طول این سال ها خورده، اسف بار است.

چرا توجه به پرسشگری و تفکر انتقادی برای مدارس مهم است؟

 ما افتخار می کنیم به فردوسی بزرگ که می گوید: خرد برتر از هرچه ایزد بداد

ما افتخار می کنیم که در فرهنگ و ادب ایرانی برای خردورزی و زیست فکورانه اینقدر ارزش و اعتبار وجود دارد. و شوق انگیز است که امام علی (ع) هیچ عبادتی را مانند تفکر نمی داند.(لا عباده کالتفکر)

برخی انگار نمی خواهند آموزش و پرورش به سمت پرسشگری، به سمت تحقیق و نگاه سنجشگرانه پیش برود. اگر بچه ها فقط تابع و مقلد بار بیایند در آینده نسل ما نسل بدبختی خواهد شد. نسلی که نمی تواند خوب و بد را تشخیص دهد. کسانی که خواسته و ناخواسته دنبال این هستند که مدرسه، معلم و دانش آموز فقط بله قربان گو باشند، گويي نمی دانند که با پرورش نسلی تُهی از جسارت بیان و شجاعت اظهار نظر، قطعاً سرنوشت درخشانی نخواهیم داشت.

کسی که تفکر انتقادی داشته باشد، می تواند گلیم خودش را از آب بیرون بکشد، مطالعات و نتایج کارهای کلینیکال و باليني روانشناسان را بخوانید، بخش بزرگی از سرخوردگی، آسیب های اجتماعی، افسردگی و حس ناتوانی به دلیل شکل گیری شخصیت ضعیف در برخی دختران و پسران عزیز جامعه ماست. شخصیتی که نتوانسته به موقع بپرسد، اظهار نظر کند، رویاپردازی کند، حرف خودش را بزند، خراب کند، بسازد و شخصیتی که از کودکی با انگاره هاي بزرگسالانه بزرگ شده و مجال کافی برای کودکی پیدا نکرده و رویکرد ضدتربیتی بر نشو و نمای شخصیت او حاکم بوده که «زودبزرگ شدن» و «زودتر از آب و گل درآمدن» را از دوره کودکی انتظار داشته است.

 اگر موتور اندیشیدن، تحلیل گری و خوداکتشافی در نظام تربيتي و آموزشي کشور ما خاموش شود و از دوره کودکی به آن توجه نکنیم، در جهان آینده حرفی برای گفتن نخواهیم داشت.

"متشکرم"

 

*  شما می توانید نظرات و دیدگاه های خود را به ایمیل اندیشکده آموزش و پرورش عصر ایران به نشانی andishkadeh@asriran.com   ارسال نماید.

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۵
غیر قابل انتشار: ۰
سجاد
۱۳:۳۱ - ۱۳۹۸/۰۲/۱۸
این همه مطلب خوب در مورد آموزش و پرورش مینویسید به نظرتون فایده هم داره؟؟؟ چی رو میخوایم درست کنیم؟؟؟ دیگه سیاهی همه چی رو برداشته بعد شما دلخوش کردید با یه چراغ قوه همه جا رو روشن کنید؟؟؟
ناشناس
۱۲:۴۵ - ۱۳۹۸/۰۲/۱۸
مقاله خوبی بود ولی یک نکته:مگر نه اینکه"خرد" باید به کار آید و نه "تقلید"؟همینکه الگویی بمانند"فنلاند" و"ژاپن"جایگزین روش فعلی شود،این یعنی "تقلید". شما اگر میخواهید کاری انجام دهید کارستان،باید "الگوسازی" کنید و نه "الگوبرداری". والسلام نامه تمام.
خويي
۱۲:۴۲ - ۱۳۹۸/۰۲/۱۸
اينجا با كل دنيا فرق ميكنيد قوانين جديد اينجا كاربردي ندارند
تعداد کاراکترهای مجاز:1200