نخست به این خاطر که در دیگر نشریات گروه «هممیهن» خبر داده شده قرار است از اردیبهشت 1398 فصل تازهای را آغاز کند و دوم به خاطر مقالۀ خانم «عایشۀ حُر» - نویسنده و پژوهشگر تاریخ ترکیه در مقالهای با عنوان «ابداع سنت» و با موضوع «از نوروز کُردها تا نوروز تُرکها» که این گونه شروع میشود:
«نوروز از دهۀ 1990 تبدیل به نماد جنگ ایدیولوژیک بین ملی گرایان تُرک و کُرد شده و حتی شکل املایی و نوشتار این واژه نیز تظاهری از این کشمکش است.»
از شگفتیها یا ویژگیهای «سیاستنامه» این است که به جای آن که در وهلۀ نخست ما را به یاد سردبیر خوش قریحه و صاحبسبک آن – محمد قوچانی- بیندازد یادآور نام «سید جواد طباطبایی» متفکر صریح اللهجه -و گاهی تندخو- ی ایرانی است که با نظریۀ «ایرانشهر» شناخته میشود.
هر چند در فاصلۀ توقف انتشار ماهنامۀ «مهرنامه» تا انتشار روزنامۀ «سازندگی» محمد قوچانی خود نیز مقالات بلند و تأمل برانگیزی در سیاستنامه مینوشت اما اکنون چندان نمی توان ردّی از او در این نشریه جُست و از این حیث این فصلنامه را می توان با تمام نشریاتی که او سردبیری کرده متفاوت دانست و شاید مراد از شروع فصل جدید همین باشد که یا به کل در اختیار آرا و اندیشۀ دکتر طباطبایی قرار گیرد و یا این حجم از سایۀ اندیشههای او را شاهد نباشیم و مجالی برای طرح اندیشه های دیگر نیز فراهم آید. چرا که در حال حاضر این امکان تنها در قالب نقد و جوابیه به مطالب صریح سید جواد طباطبایی ممکن است.
حال آن که «مهرنامه» چنین نبود و اگر چه در قبال مارکسیسم موضع داشت اما در تبلیغ آرای یک صاحب اندیشه یا نظریه نمیکوشید و صبغۀ ژورنالیستی آن کاملا میچربید.
بر این پایه میتوان حدس زد که سیاستنامه در دورۀ جدید و از اردیبهشت 98 یا به «ایرانشهر» تبدیل میشود یا یادآور «مهرنامه»ای دیگر است و هر دو اتفاق البته برای اهل فکر فرخنده است و تنها خسران می تواند این باشد که محمد قوچانی خود را از سردبیری آن کنار بکشد.
سیاستنامه در این مدت البته در رواج اندیشۀ دکتر سید جواد طباطبایی (ایرانشهر) موفق بوده است.
نظریۀ ایرانشهر نوعی ملی گرایی فرهنگی و ملایم است که از یک طرف در برابر تفسیرهای ایدیولوژیک از دین و اندیشه های به ارث رسیده از علی شریعتی و جلال آل احمد قامت آراسته و از جانب دیگر با تأکید بر وجه فرهنگی دین و ستایش عصر صفوی حساسیت های مذهبی و امنیتی و حاکمیتی را بر نمیانگیزد و به طور مشخص از تمامیت ارضی ایران دفاع می کند و تنوع و تکثر قومیتی و زبانی را به شکلی که در سال های اخیر تبلیغ میشود بر نمیتابد و بیش از هر عنصر وحدتبخش بر زبان پارسی اصرار دارد و جالب این که سید جواد طباطبایی خود زاده و بالیدۀ تبریز است.
دغدغۀ دیگر او البته علم است و از این که با عالمان و مترجمان درافتد و نکته سنجی و حتی عیب یابی کند هیچ ابایی ندارد و از نام های آنان نمی هراسد و از این کار چه بسا لذت برد.
همین صراحت البته بسیار کسان را رنجانده و سبب شده او را به تبختر و تفرعن علمی هم متهم کنند اما سید جواد طباطبایی کوتاه نیامده و این راه را ادامه میدهد.
از این رو می توان گفت هر چند محمد قوچانی سردبیر سیاستنامه است و صاحب امتیاز و مدیر مسؤول آن روزنامه نگار منتقد روشنفکری دینی و مرید سید جواد طباطبایی (حامد زارع) اما این فصلنامه با قلم و اندیشۀ سید جواد شناخته میشود و البته خواست مدیر مسؤول و سردبیر نیز تا کنون همین بوده است.
برای این که خوانندۀ این سطور که احتمالا با سیاستنامه یا نظریه ایرانشهر آشنا نیست با جان کلام سید جواد طباطبایی آشنا شود نقل دو عبارت از شمارۀ پیشین بسیار گویاست. هر چند بر این باوریم که در متون فکری کل متن را باید خواند و جداسازی عبارات ممکن است باعث سوء تفاهم شود اما این دو عبارت، جانمایۀ اندیشۀ ایرانشهری است:
«با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ایران ناحیههایی را که در دور دوم جنگهای ایران و روس از دست داده بود برای بار دوم از دست داد. کوشش های نوعربی- نوعثمانی برای دستاندازی در آن مناطق هنوز به نتیجۀ کامل نرسیده است اما این تهدید و خطری بزرگ برای آیندۀ منافع ایران است. اگر ایران نتواند استراتژی سازگار با سرشت تاریخی خود را تدوین کند ائتلاف سُنی- ترکی- عربی جای خالی ایران را برای مدتی طولانی خواهد گرفت.»
هر چند مفهوم این عبارات روشن است ولی می توان این گونه برداشت کرد که طباطبایی خواستار بازگشت به «تشیع صفوی» است واگر منتقد علی شریعتی است به خاطر نفی این نوع تشیع است و اگر با سکولارها مرزبندی می شود به این سبب که وجه فرهنگی دین را برای حکومت انکار نمیکند و اگر با ناسیونالیستها و ملی گراهای افراطی در یک ردیف قرار نمیگیرد (دست کم فعلا) شاید به همین سبب باشد و با این حال تصریح می کند:
«ایدیولوژیکی شدن فهم دینی ایران را در راههایی رانده است که تاکنون خسارتهای بسیاری به بار آورده است. ایران به طور طبیعی حضوری فرهنگی و معنوی در منطقه داشته است اما ایدیولوژیکی شدن فهم دینی به تدریج وحدت فرهنگی ایران بزرگ را به پراکندگی دینی – سیاسی رانده است. یک علت اصلی وضع کنونی جدا شدن اسلام ایرانی از فرهنگ ایرانی و تبدیل شدن آن به ایدیولوژی سیاسی است.»
هر چند به قاعده در معرفی شمارۀ جدید از سرمقالۀ اخیر باید نقل می شد اما تا خواننده نداند نظریۀ «ایرانشهر» چیست سیاست نامه و سید جواد طباطبایی رییس شورای سیاست گذاری آن را نمی توان معرفی کرد. شاید بتوان گفت نظریه ایرانشهر همان اسلام ایرانی است منتها چون اسلام ایرانی دستمایۀ پاره ای سوء برداشت ها شده بود ترجیح داده از تعبیری استفاده کند که سوء تفاهم برنخیزد.
سرمقاله سید جواد در نگاهی انتقادی به ترجمۀ فارسی رساله های فلسفۀ سیاسی در ایران را اما می توان شلاقی به ادعاهای علمی دانست و نگرانی اصلی او این است:
« نمونۀ عبرت آموز اتفاقی بود که در سطح متفاوتی در روسیه و دیگر کشورهای سوسیالیسم موجود افتاد و از آن همه تولید انبوه مزخرفات، کتابخانه های میلیونی فراهم آمد که کتاب های آنها اگر امروز خمیر نشده باشند در انبارهای کتابخانه ها خاک میخورند.»
هر چند طباطبایی منتقدانی جدی در اندازه و آوازۀ ناصر فکوهی و یوسف اباذری دارد و کسانی که معتقدند ملی گرایی افراطی به فاشیسم می انجامد و تنوع قومی و فرهنگی و حتی زبانی ایران را نمی توان انکار کرد و انکار کننده را نمی توان هواخواه دموکراسی دانست اما این را هم نمی توان انکار کرد که نوشته های او زمینۀ بحث های جدی را فراهم می کند و سبب شده دیگران نیز تکانی به خود بدهند.
کما این که پس از طرح نظریات دکتر سروش یکی از روحانیون نوشت هر چند نقد دارم اما همین که حتی مرا به مطالعه و تحقیق مجدد واداشته مبارک است.
هر چند سیاست نامه به یک تعبیر تریبون اختصاصی سید جواد طباطبایی است اما چون نقدها را هم منتشر می کند از شکل انحصاری به در میآید و عملا به منتقدان هم تریبون میدهد و در همین شمارۀ اخیر، نقد 5 صفحهای رسول جعفریان را درباره سرمقالۀ پیش گفته درج کرده که در آن آورده است:
« ما باید نگاه امپراتورانه به تمدن داشته باشیم نه تفکر محلی و ایرانشهری. تصویر ما از تمدن با نگاه محلی مقدور نیست. هر چند یک ده هم برای خود تمدن دارد اما ما باید به امپراتوری های بزرگ توجه کنیم که در آنها یک زبان به عنوان زبان اول اهمیت داشته و اقوام مختلف هر کدام با جایگاه های متفاوت و متشابه خود درون ان زندگی می کرده اند.»
یا پاسخ 12 صفحه ای مترجمان کتاب «دموکراسی علیه دولت» را منتشر کرده اند که کوشیده اند با لحنی نرم به انتقادات سید جواد طباطبایی پاسخ دهند.
به زبان ساده می توان گفت طباطبایی خواستار احیای جایگاه دانشگاه و بازگشت به حالت آکادمی واقعی است و با تولید انبوه کتاب و مدرک دانشگاهی مشکل دارد. اگر با اینها مشکل دارد با خودمختاری و جداسری و استقلال فرهنگی و سیاسی اقوام سر ستیز دارد و البته با نگاه ایدیولوژیک به دین و نگران آن است که ایران چنان درگیر منازعه با غرب و ترویج ایدیولوژی شود که چشم باز کند و هژمونی ائتلاف نوعربی ها و نوعثمانی های منطقه را ببیند.
بیش از سیاست نامه از سید جواد طباطبایی و نظریه ایرانشهر نوشتیم چون روح این نشریه نیز همین است وشاید برای اولین بار در تاریخ مطبوعات باشد که رییس شورای سیاستگذاری – عنوانی که از ابداعات شمس الواعظین در روزنامه های جامعه و توس و نشاط وعصرآزادگان بود- چنین مرتبتی می یابد در حالی که در نشریات دیگر تشریفاتی به نظر می رسد مثلا به دشواری می توانیم باور کنیم که مثلا اعضای شورای سیاست گذاری مجله «تجارت فردا» به صورت منظم گرد هم می آیند وسیاست گذاری می کنند و بیشتر به نظر می رسد جنبِۀ پرستیژی برای خودشان و مجله دارد حال آن که برای سیاست نامه چنین نیست و از اندیشۀ سید جواد و نظریۀ ایرانشهر آب میخورد.