صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۶۵۵۴۰۹
تاریخ انتشار: ۱۰:۲۱ - ۰۵ اسفند ۱۳۹۷ - 24 February 2019

نقشه زن جوان برای تنبیه شوهرش/ شوهر تا دم مرگ رفت

من به خاطر بی‌مهری‌های سهراب چند باری قرص خورده و خودکشی کرده بودم، اما چون زود مرا به بیمارستان رسانده بودند نجات یافتم. می‌دانستم که اگر به سهراب هم قرص بدهند و او را زود به بیمارستان برسانند برایش اتفاقی نمی‌افتد.

زن جوان برای جلب محبت شوهرش به پیشنهاد زن آرایشگر نسخه عجیبی برای او پیچید که مرد بیچاره را تا یک قدمی مرگ برد.

 ایران نوشت: چند روز قبل مرد رستوران‌داری به نام سهراب در خانه‌اش تنها بود که صدای باز شدن در را شنید. همسر و پسرش ۱۰ دقیقه قبل خانه را برای رفتن به مطب پزشکی در غرب تهران ترک کرده بودند. مرد جوان غرق در افکارش بود که ناگهان در اتاق باز شد و دو مرد نقابدار او را با تهدید چاقو به داخل یکی از اتاق‌ها برده و چاقو را زیر گلویش قرار دادند. مردان ناشناس به زور پودری را در دهانش ریختند و بعد از آن با چاقو ضربه‌ای هم به بازوی سهراب زده و خانه را ترک کردند.

ساعتی از رفتن آن‌ها گذشته بود که همسر و فرزند سهراب به خانه برگشتند و با بدن نیمه جان او مواجه شدند. زن جوان بلافاصله با اورژانس و پلیس تماس گرفت و سهراب که به گفته پزشکان در یک قدمی مرگ بود، نجات یافت. این درحالی بود که طبق اظهارات فرنوش- همسر سهراب- مردان نقاب‌دار انگشتر‌های برلیان و گردنبند او را که حدود ۵۰ میلیون تومان ارزش داشت نیز سرقت کرده بودند.


دوربین‌های مداربسته


با شکایت مرد جوان، تحقیقات به دستور بازپرس قدیر احمدزاده از شعبه سوم بازپرسی دادسرای ویژه سرقت آغاز شد. در بررسی‌های اولیه کارآگاهان به بازبینی دوربین‌های مداربسته اطراف خانه سهراب پرداختند.


دوربین‌ها نشان می‌داد که دو مرد نقاب‌دار سوار بر خودروی «ام وی ام» آنجا را ترک کرده‌اند. شماره پلاک خودرو استعلام شد و کارآگاهان موفق شدند صاحب خودرو به نام امیر را شناسایی کنند. اما امیر در تحقیقات گفت که خودرویش را دو سال قبل فروخته است و هنوز موفق نشده پلاک آن را تعویض کند. با اطلاعاتی که امیر در اختیار تیم تحقیق قرار داد، کارآگاهان به مرد جوانی به نام هوشنگ رسیدند که خودرو را خریده بود. هوشنگ در تحقیقات منکر ماجرا شد و گفت: از زمانی که خودرو را خریده‌ام؛ در اختیار همسرم است. من فروشنده پوشاک هستم و تا به حال در عمرم سهراب و خانواده‌اش را ندیده‌ام.

در ادامه بررسی‌ها معلوم شد که فرنوش با همسر هوشنگ که در یک آرایشگاه مشغول به کار است، آشنایی دارد. از آنجایی که مردان ناشناس با کلید وارد خانه شاکی شده بودند دست داشتن فرنوش در این ماجرا پر رنگ شده و زن جوان بازداشت شد. فرنوش که خود را در برابر مدارک پلیسی می‌دید به جرم خود اعتراف کرد و مدعی شد که هوشنگ از طرف او برای این کار اجیر شده است. با اعترافات فرنوش، تحقیقات از هوشنگ انجام شد و مرد میانسال این بار به نقشه خود اعتراف کرد. اما مدعی شد که سرقت و تهدید را به تنهایی انجام داده است. این در حالی بود که سهراب در تحقیقات مدعی بود که دو مرد نقاب‌دار وارد خانه‌اش شده‌اند و از سویی دوربین‌های مداربسته هم فیلم دو مرد نقاب‌دار را ضبط کرده بودند. بدین ترتیب بازپرس احمدزاده دستور ادامه تحقیقات برای شناسایی دومین متهم این پرونده را صادر کرد.


گفتگو با متهم


فرنوش، زن جوانی است که هوشنگ و مرد ناشناس را اجیر کرده تا به همسرش داروی مسموم بدهند. زن جوان در رابطه با انگیزه‌اش از این ماجرا گفت.


چه شد که چنین تصمیمی گرفتی؟

سهراب در غرب تهران رستوران دارد. خودش را غرق کارهایش کرده بود و اصلاً من و پسرم را نمی‌دید. خانه ما در شرق تهران است. برای همین زمان زیادی طول می‌کشید تا خودش را به خانه برساند و من و فرزندم خیلی کم او را می‌دیدیم. همیشه از این موضوع شکایت می‌کردم و از او می‌خواستم که خانه‌ای در نزدیکی رستورانش برای ما بگیرد، اما او مدام بهانه می‌آورد. برای همین تصمیم گرفتم کاری کنم تا علاقه او را به خودم بیشتر کنم تا شاید این علاقه وابستگی بیشتری بیاورد.


نقشه‌ات برای وابستگی چه بود؟

 

من به خاطر بی‌مهری‌های سهراب چند باری قرص خورده و خودکشی کرده بودم، اما چون زود مرا به بیمارستان رسانده بودند نجات یافتم. می‌دانستم که اگر به سهراب هم قرص بدهند و او را زود به بیمارستان برسانند برایش اتفاقی نمی‌افتد. برای همین تصمیم گرفتم که کسی را اجیر کنم تا قرص را به سهراب بدهد و او را زخمی کند. بعد از آن سهراب در بستر بیماری می‌افتاد و من از او پرستاری می‌کردم و بدین ترتیب علاقه او به من بیشتر می‌شد.


چطوری این نقشه به ذهنت رسید؟

من به آرایشگاهی در غرب تهران می‌رفتم و در رفت و آمده‌ایم با خانم آرایشگر دوست شدم. سفره دلم را برای او باز کردم به من پیشنهاد داد که چنین کاری انجام دهم. خانم آرایشگر گفت: با این تیر دو نشان می‌زنم هم علاقه همسرم را بیشتر می‌کنم هم او را می‌ترسانم و او تصور می‌کند که محل زندگی‌مان نا امن است و خانه را جا به جا می‌کند.


برای این کار چقدر پول دادی؟

دو میلیون و ۵۰۰ هزار تومان. هوشنگ، همسر زن آرایشگر بود. البته آن‌ها به من گفتند شخص دیگری این کار را انجام می‌دهد، اما بعداً متوجه شدم که هوشنگ به همراه شخص دیگری این کار را انجام داده است.

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200